در این وبلاگ مطالب مختلف مربوط به افغانستان در مجموع و مخصوصاً هزاره ها در سراسر جهان، سایر مطالب و یادداشت های شخصی به نشر میرسد.
سلام هزارستان چشم براه نظرات، پیشنهادات و انتقادات سازندۀ شماست، و هم چنان از قلم بدستان گرامی میخواهد که دست نوشته هایشان را برای سلام هزارستان بفرستند تا زینت بخش صفحات آن گردد.

۱۳۹۱ بهمن ۴, چهارشنبه

آیا صداقت سودمند است یا زیان آور؟

صداقت باوجود اینکه با مشکلات فراوانی ربروست سود مند است نه زیان آور چونکه صادقان بر پایه ی حقیقت زندگی میکنند و تا زنده اند با صداقت تمام در راستای پخش فرهنگ حقیقت تلاش میکنند و زمانیکه به وصال معبود شان رفتند، تاریخ تا ابد از آنان به نیکی یاد میکند...

آیا صداقت سودمند است یا زیان آور؟
تعریفی از صداقت:
 درست کاری و انجام هر عملی در زندگی که بر اساس عشق الهی و مسؤل قرار دادن وجدان در لحظه لحظه های زندگی صورت گیرد را صداقت گویند، و یا به عبارت دیگر هرآن چیزی که در ذات خود حقیقت دارد و در زندگی روزمرۀ انسانها مهم است ومتأسفانه اکثراً طبق آن عمل نمیشود را صداقت گویند. همچنان میتوان گفت که انجام هر عملی چه تحرکات روزمرۀ زندگی باشد یا فعالیت های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی ارتباطات بین فامیلی که بر اساس از خود گذری و حمایت منافع عامّه و همگانی انجام پذیرد، را صداقت نامند.
آیا حقیقت و واقعیت میتواند تأثیری مثبت و یا منفی روی صداقت داشته باشد؟
تعریفی از حقیقت و واقعیت:
 بنیاد و اساس موجودیت هر چیزی را حقیقت گویند. هرچیزی که بنابر دلیل مشخصی اصل خودش تغییر ناپذیر باشد را نیز حقیقت گویند. مثلاً تمامی ادیان الهی بنابر حقیقت پایه گذاری شده است. بطور قطع میتوان گفت که تمامی ادیان الهی پیام عشق، محبت، انسان دوستی و خدا پرستی را برای انسان ها آورده اند.
 پایه و اساس تکنالوجی هم براساس حقیقت صلح آمیز نهاده شده است تا انسانها از آن برای رفاه بیشتر و رسیدن به خدا استفاده کنند.
 خرافات، ظلم، تعدی، تمدن ستیزی، زن ستیزی و نقض آشکار حقوق بشر در حقیقتِ جوهر ادیان الهی وجود ندارد، اما این مسایل که بنابر منافع سیاسی، منافع اقتصادی، منافع نظامی، منافع ملی، نژادی، قومی و عنعنات قبیلوی صورت میگیرد، فقط مارک دینی به آن زده میشود تا سؤ استفاده کنندگان بهتر به اهداف شان برسند و این را واقعیت گویند. حقیقت این است که دین الهی مسیحیت برای ترویج محبت آمده است، اما واقعیت این است که انسانهای بیگناهی در هیروشیما، ناکازاکی، ویتنام، خاورمیانه و..... باید کشته شوند تا عدۀ با اهداف سیاسی، نظامی و اقتصادی شان برسند. همچنان در رابطه با آخرین دین، یعنی مکمِل ادیان آسمانی قبلی که دین عشق، انسان دوستی و خداشناسیست که این حقیقت این دین بزرگ است، اما عنعنات قبیلوی و منتطقوی که به آن رنگ و بوی دینی داده شده است را واقعیت گویند که جبراً شامل حقیقت این دین برادری و برابری گردیده است. درحقیقتِ ادیان الهی ذکر شده است که اگر کسی خون یک انسان بیگناه را بریزد به مفهوم این است که همۀ انسانها را کشته است، اما در واقعیت ادیان الهی، توحش، بربریت، انتحار و انسان کشی را جاداده اند.
جهت مثبت حقیقت:
تأ ثیرات مثبت حقیقت این است که ما به وحدانیت خداوند جل جلالهُ بیشتر پی میبریم و از این طریق میتوانیم بیشتر به تمام مخلوقات مخصوصاً به اشرف آنان به دیدۀ قدرت الهی بنگریم و عشق بورزیم و همچنان به معبود و معشوق خود برسیم. و اما حقیقت گویان و حقیقت جویان در بین اجتماع طرفدارکم دارند و مخالف زیاد، آن هم به این دلیل که انسان حقیقت گرا آنچه در حقیقت ادیان الهی در رابطه به امورات زندگی تذکر رفته است دنبال میکند که این خود بعضی محدودیت ها را برای انسانهای سود جو ایجاد میکند. اکثر عنعنات غلط و نادرستی که در حقیقت ادیان وجود ندارد جنبۀ دینی گرفته و انسانهای که پیرو حقیقت اند از پذیرفتن همچو مسایل به عنوان اجزای دین ابا میورزند و این خود میتواند پیروان حقیقت را گاهگاهی به کناره بکشاند و در بعضی موارد در انزوا قرار دهد و حتی سبب نابودی وی نیز گردد. البته ناگفته نماند که زمان نیاز است که انسانهای حقیقت گرا بتوانند بر آنانیکه همه واقعیت های نادرست و باور های نادرست شان را مخلوط با مسایل حقیقی ادیان کرده اند، پیشی گیرند.
جهات منفی واقعیت:
واقعیت در اکثر موارد جنبۀ مثبت ندارد، اگر داشته باشد هم بسیار ناچیز است و جنبۀ مخرّب آن به مراتب بیشتر از جنبۀ مثبت آن است. مثال های زنده و عینی آن در کشور ما افغانستان موجود است (سردمداران پشتون تبار کشورما که خود را پیروان سنّت پیامبر گرامی اسلام (محمد مصطفی ص)و شریعت ناب محمدی میدانند در طول تاریخ درحق اقوام دیگر مخصوصاً هزاره ها ظلمی که کردند نه تنها در باور های اسلامی نمگنجد بلکه در باورهای انسانی هم نمگنجد) که این را واقعیت های دینی و تاریخی میشود گفت. به نظر نگارنده اکثر عملکردها در زندگی مردم افغانستان ظاهراً و باطناً با حقیقت اسلام ناب محمدی مغایرت دارد و این متأسفانه یک واقعیت است. در حقیقت اسلام محمدی و در آیات قرآن مجید غضب مال مردم مخصوصاً مسلمانان اکیداً ممنوع شده است، اما در واقعیت اسلام در کشور ما غصب زمین های هزاره ها از دوران عبدالرحمن شروع شده و تا همین اکنون نیز ادامه دارد. عبدالرحمن عالمان دین فروش را جمع کرده و از آنان فتوا میگیرد که کشتن هزاره ها جایز و غضب مال و ناموس آنان در حالیکه مسلمان اند حلال است که در نتیجه بیش از 62 % هزاره ها بطور فجیع قتل عام میشوند و هزاران دختر، پسر و زن و مرد هزاره تا هندوستان به عنوان برده و غلام به فروش میروند.
در زمان حاضر و در قرن بیست ویکم که قانون اساسی افغانستان براساس عدالت و حقیقت دیموکراتیک نگاریده شده است، در واقعیت قضیه تیم قبیله گرای کرزی به رهبری خودش هرآنچه در توان دارد برای به حاشیه راندن هزاره ها از صحنه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به کار می بندد. در طول ده سال حکومت کرزی درحالیکه هزارستان یکی از امن ترین مناطق کشور به حساب می آمده است هیچ گونه بازسازی صورت نگرفته که این واقعیت دیموکراسی میباشد. حالا که اندکی با مفاهیم حقیقت و واقعیت و جنبه های مثبت و منفنی آنها آشنا شدیم خوب است رابطۀ بین حقیقت و صداقت و سرنوشت آنانیکه در ای راستا گام برداشته بودند وگام برداشته اند نیز بدانیم.
آنانیکه صادق اند و همواره در امورات زندگی شان از صداقت در راستای بیان حقیقت ها استفاده کرده اند کم نیستند و اکثراً در نیمه راه توسط واقعیت ها کمین زده شده و از میان مردم شان رخت بربستند و رفتند. اگر به تاریخ جامعۀ بشری مخصوصاً تاریخ اسلام توجه صورت گیرد درخواهیم یافت که صادقان و حقیقت گراها مدت کمی در بین اجتماع شان زندگی کرده اند و خیلی زود توسط واقعیت های تاریخی جام شرین شهادت را نوشیده اند و از خود دنیای از حقیقت را برای انسان های آزاده هدیه کرده اند. بهای خون حقیقت گرایانۀ آنان بوده که تا امروز نهال اسلام آبیاری شده و با واقعیت های خرافی مقابله کرده است.
 در صحنه های سیاسی اجتماعی نیز ابرمردانی بودند که میخواستند حقیقت ها را از واقعیت های تلخ و غیر انسانی و غیر اسلامی جدا کنند تا به همۀ انسانها احقاق حق شود. رشادت ها و جانفشانی های آنان توسط کسانی که میخواستند حقیقت های تاریخی را با واقعیت های تاریخی عوض کنند، از صفحات تاریخ حذف شده و یاهم توسط نویسندگان مغرض اصلاً نگاریده نشده است. رشادت های که مردم ترک تبار افغانستان مخصوصاً هزاره ها از ماقبل آریا گرفته تا حال انجام داده اند در صفحات تاریخی که توسط تاریخ نگاران واقعیت گرا نوشته شده خیلی کمرنگ است و یا هم اصلاً دیده نمیشوند. تنها گوشۀ از حقیقت منار شهدای استقلال افغانستان در دهمزنگ کابل است که به دستور امان الله خان اسامی شهدای جنگ استقلال در آن نگاریده شده است و میتوان اسامی تنی چند از رجال هزاره ها را در آن دید.
حقیقت گراها خیلی زود توسط واقعیت گراها منفور میشوند چونکه در موجودیت آنان منافع واقعیت گراها در خطر می افتد و به خاطریکه مردم و جامعه از حقیقت های تاریخی مطلع شده و نقش واقعیت گراها کمرنگ میشود. اگر نگاه گذرا به تاریخ یک قرنۀ هزاره ها صورت بگیرد درخواهیم یافت که از ملا فیض محمد کاتب و ابراهیم گاوسوار گرفته تا شهید بلخی و شهید مزاری همه کسانی بودند که ندای حقیقت دینی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و دیموکراتیک را سرمیدادند و در این راستا تلاش میکردند، ولی در طرف مقابل کسانی که به واقعیت های زمانی خودشان (قبیله گرایی، نام سرداری، رتبۀ دولتی، معاف بودن از مالیه در بعضی موارد، قدرت در بین مردم، ثروت و...) فکر میکردند و ایمان داشتند، قرار داشت. آنان شب و روز تلاش کردند تا حقیقت گویان را از میان بردارند تا منافعه خودشان را تأمین کنند نه حقیقت های تاریخی مردم شان را. بنابراین ثابت میشود که حقیقت همیشه به حقانیت و درستی ایمان دارد و واقعیت به موقعیت فعلی و زمانی خودش می اندیشد و حتی برای آینده های شان نیز سرمایه گذاری میکنند.
 حقیقت گراها که انسان های رُک و دلسوزی هستند، ممکن است در بین تعداد محدودی از افراد جامعه و حتی در بین اعضای فامیل نیز مورد سرزنش، تحقیر و حتی توهین قرار بگیرند که به نظر نگارنده این مربوط به کوته اندیشی و واقعیت نگری معترضین واقع نگر است. به طور مثال میتوان گفت که شاید در بین اجتماع و یا فامیل کسانی باشند که ضرر مادی و موقعیت اجتماعی خویش را در تحقق حقیقت ببینند. حتی در بعضی موارد درک نمی کنند که وقتی حقیقت ها به ثمر برسد مطمیناً بیشتر از واقعیت کنونی  میتواند سودمند باشد و متأسفانه اکثراً به خود اجازه نمی دهند تا بعضی مسایل فعلی را که واقعیت ها جواب گوی آن است نادیده بگیرند تا ثمرۀ حقیقت را در آینده تجربه کنند.
اما آنانیکه با معبود و معشوق خود، با آنکه از روح منزه اش در آنان دمید، تعهد کرده اند تا به هر تلاشی که شده حقیقت را برای جامعه و فامیل های شان عام فهم کنند، یک لحظه از پا نخواهند نشست و تا قلۀ پیروزی به پیش خواهند رفت. آن زمانیکه حقیقت ها بر واقعیت های غلط پیروز گشت، آرامش روحی و روانی به فامیل ها و اجتماع باز خواهد گشت و همۀ مردم از همه اقشار جامعه و تک تک اعضای فامیل ها در همزیستی مسالمت آمیز زندگی خواهند کرد. با پخش ثمرۀ الهی حقیقت دیگر کسی به هیچ چیزی به جزعشق و انسانیت، برادری و برابری نخواهد اندیشید. با از بین رفتن واقعیت های نادرست و پیروزی حقیقت غبار غم از چهرۀ آنانیکه قرنها مورد ظلم و ستم قرار داشته اند زدوده خواهد شد. آن زمانیکه در دنیای ما جز حقیقت چیزی نباشد برادر با برادر، برادر با خواهر، خواهر با خواهر، خواهر با برادر، والدین با فرزندان شان، شوهر با همسرش و در مجموع همه انسانها همدیگر را درک خواهند کرد ودیوار سؤ تفاهمات که بر اثر واقعیت های نادرست ایجاد شده است فروخواهد ریخت و همه همدیگر را به آغوش خواهند کشید و در گوش همدیگر زمزمۀ عشق خواهند کرد.
 بنابراین نتیجه گیری میشود که صداقت باوجود اینکه با مشکلات فراوانی ربروست سود مند است نه زیان آور چونکه صادقان بر پایه ی حقیقت زندگی میکنند و تا زنده اند با صداقت تمام در راستای پخش فرهنگ حقیقت تلاش میکنند و زمانیکه به وصال معبود شان رفتند، تاریخ تا ابد از آنان به نیکی یاد میکند.
رحیم زاده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر