در این وبلاگ مطالب مختلف مربوط به افغانستان در مجموع و مخصوصاً هزاره ها در سراسر جهان، سایر مطالب و یادداشت های شخصی به نشر میرسد.
سلام هزارستان چشم براه نظرات، پیشنهادات و انتقادات سازندۀ شماست، و هم چنان از قلم بدستان گرامی میخواهد که دست نوشته هایشان را برای سلام هزارستان بفرستند تا زینت بخش صفحات آن گردد.

۱۳۹۱ آبان ۱۸, پنجشنبه

ازدواج و حق انتخاب همسر (بخش آخر)



گمان میکنم آن کسانی که ازدواج سیده را با غیر سید حرام می دانند نه حقیقت اسلام را درک کرده اند و نه معنی ازدواج را فهمیده اند. ازدواج پیوند مقدسی است که میان زن و شوهری بسته می شود. وقتی زنی به زوجیت مردی در می آید به معنی زیر بار ننگ و عار رفتن نیست، ننگ و عار زمانی است که این ارتباط از طریق غیر مشروع باشد. دریغا تعصب بی دلیل و افکار پست جاهلیت هنوز در برخی از مغزها حکومت می کند...

ازدواج هاشمیه با غیر هاشمی از نظر سیره و تاریخ

پیامبرعظیم الشان اسلام (ص) در مورد ازدواج میان نژادهای مختلف به سفارش تنها اکتفا نکرده، بلکه خود عملاً دست به کار شده است. از جمله زینب بنت جحش دختر عمۀ خویش را که اتفاقاً از دختران زیبای قریش بود به ازدواج زید بن حارثه درآورد. زید پیش از اسلام برده ای بود که خدیجه او را خریده به پیامبر بخشید وحضرت او را آزاد کرد و فرزند خواند و صاحب زندگی ساخت. او در جنگ "موته" فرمانده لشکر اسلام بود و هم در آن جنگ به شهادت رسید.
جویبر جوان مؤمن، شجاع، اما سیاه پوست و زشت صورت، (وکان من قباح السودان) و تهی دست و بی کس و کوی بود که در جهاد شرکت می کرد و در غیر زمان جنگ جزء اصحاب صفه بود. پیامبراکرم (ص) یکی از زیباترین دختران مدینه به نام "ذلفا"(دلفا) را به ازدواج او درآورد. پدر ذلفا به نام زیاد بن لبید از اشراف و ثروتمندان قبیله انصار بود. پدرش که هنوز نخوت جاهلیت در مغزش باقی مانده بود ابتدا زیر بار نرفت، اما ذلفا گفت: چیزی را که خدا و رسولش (ص) برایم رضایت داده است من به آن راضی ام. داستان این ازدواج بسیار معروف است و در بسیاری از کتب حدیث و تاریخ از جملۀ اصول کافی و وسایل الشیعه آمده است. پیامبر بزرگوار اسلام دربارۀ همین جویبر و اعتراضی که بر ازدواج او با یک دختر زیبای عربی شد، چنین فرمود: "ان الله قد وضع بالاسلام من کان فی الجاهلیه رفیعاً و اعز بالاسلام من کان فی الجاهلیۀ ذلیلاً و اذهب بالاسلام ما کان نخوه الجاهلیه و تفاخرها بعشائرها و باسق انسابها فالناس کلهم ابیضهم و اسودهم و قرشیهم و عربیهم و عجمیهم من آدم و آدم من تراب»[1] همانا که خدای متعال (ج) به واسطۀ، اسلام کسانی را که در دوران جاهلیت مقام والایي داشتند پایین آورده و کسانی را که ذلیل و پست بودند عزت بخشیده است و نخوت و تکبر و تفاخر به قبیله ونژاد را ازمیان برده و برحسب و نسب خط بطلان کشیده است. همه سرشت واحدی دارند و هیچ دلیلی بر برتری ذاتی یک نژاد برنژاد دیگر نیست. و نیز آن حضرت (ص) « ضباعه» بنت زبیر بن عبدالمطلب دختر عموی خویش را که یک دختر قریشی و هاشمی بود به ازدواج مقداد [2] بن الاسود. (پدر مقداد مولا و آزاد کرده بنی کنده بود) درآورد.
حضرت صادق (ع) فرموده است: «ان رسول الله زوج مقداد ابن الاسود ضباعه ابنۀ الزبیر بن عبدالمطلب و انما زوجه لتتضع المناکح ولیتاء سوا برسول الله (ص) و لیعلموا ان اکرمهم عندالله اتقاكم»[3] رسول خدا بدان جهت دختر عموی خویش را به ازدواج مقداد درآورد تا کراهت ازدواج با نژادها و طبقات از میان برود و باید مسلمانان به رسول خدا تاء سی جویند و بدانند که گرامی ترین شان نزدخداوند (ج) پارساترین شان است.
ابوهند غلام فروه بن عمر بیاضی شغل حجامت گری داشت و پیامبر را نیز حجامت می کرد. او مسلمان شجاع و پاک اعتقاد بود و چون سابقه برده گی داشت کسی به او توجهی نمی کرد. پیامبر درباره او فرمود: ابوهند یکی از انصار است (چون او غلام فروه انصاری بود) به او زن بدهید- و دختری او را به زنی بگیرید و مسلمانان چنین کردند. پیامبر حتی سه تن از دختران خویش را به ازدواج غیر هاشمی درآورد. زینب دختر بزرگ خویش را قبل از اسلام به زوجیت ابی العاص بن ربیع اموی درآورد و بعد از اسلام نیز برآن صحه گذاشت. دختر دیگرش را به نام رقیه به عثمان بن عفان (رض) به زنی داد. و این دختر در سال دوم هجرت در مدینه وفات کرد و در بقیع دفن شد. بعد از آن پیامبر(ص) « ام کلثوم» دختر دوم خود را به ازدواج عثمان درآورد. و به همین جهت به او ذوالنورین گویند چون به شرف ازدواج دو تن از دختران رسول خدا نایل شده است. اینکه پیامبر (ص) دختر دوم خویش را نیز به زوجیت عثمان می دهد. معلوم می شود که از وصلت قبلی راضی بوده است. و چرا راضی نباشد که عثمان یکی از یاران صمیمی او بود.                    
بیشتر عمه های پیامبر(ص) شوهران غیر هاشمی داشتند. ام هانی دختر ابوطالب و خواهر حضرت علی(علیه السلام) زوجه هبیره بن ابی و هب مخزومی بود. و برای او پسری آورد به نام « جعده» که در زمان خلافت مولا علی (ع) ازسوی آن حضرت به حکومت خراسان منصوب گردید. و اهالی غور(هزارستان حالیه) (البته بخشهای غربی غور) به جهت رفتار نیک او از روی میل و اختیار به اسلام گرویدند. وحضرت علی (ع) عهدنامه ای برای مردم آن سامان فرستاد. و بذر محبت خاندان رسول ازهمان زمان در دل مردم آن کوهستان پاشیده شد.[4]
یکی از دختران حضرت علی (ع) به نام « ام الحسن » زوجه همین جعده ابن هبیره مخزومی بود.[5] فاطمه بنت علی (ع) با سعید بن الاسود بن ابن البختری بن هشام بن الحارث بن عبدالعزی ازدواج کرد و برای او پسرانی آورد به نام های برزه و خالد. و پس از او با منذر بن عبیده زبیری ازدواج کرد. و برای او نیز فرزندانی آورد. این فاطمه کوچکترین دختر حضرت علی و آخرین فرد از فرزندان بلاواسطه آن حضرت بود که از دنیا رفته است. موسی الجهنی گوید: بر فاطمه بنت علی وارد شدم، در حالیکه او پیر زنی 86 ساله بود، پرسیدم: آیا چیزی از پدر بزرگوارت در خاطر داری؟ گفت: نه. وقتی پدرم به شهادت رسید من در گهواره بودم و چیزی از او به خاطر ندارم. او مستقیماً چیزی از پدرش نقل نکرد، اما روایتی از زبان اسماء بنت عمیس و امامه بنت ابی العاص نقل کرده که درکتب حدیث ثبت شده است.[6]
و یکی دیگر از دختران حضرت علی بنام « رملة » با معاویه پسر مروان ازدواج کرده بود.[7]
در کتاب « وسایل الشیعه » که از کتب مهم و معتبر شیعی است، باب مستقلی دارد، تحت عنوان:
« یجوز لغیر الهاشمی تزویج الهاشمیه » جایز است برای غیر هاشمی که با زنان هاشمیه ازدواج کنند.[8]
مر حوم شیخ محمد حسن نجفی، در کتاب حجیم « جواهر الکلام » که از منابع بزرگ و مهم فقهی در حوزات علمیه تشیع است، درباره جواز ازدواج زنان هاشمیه و سادات با غیر هاشمی، به تفصیل سخن گفته و تزویج ام کلثوم بنت علی (ع) را با خلیفه دوم و تزویج سکینه بنت الحسین (ع) را با مصعب ابن زبیر ابن العوام مورد تأیید قرار داده است.[9]
 گمان میکنم آن کسانی که ازدواج سیده را با غیر سید حرام می دانند نه حقیقت اسلام را درک کرده اند و نه معنی ازدواج را فهمیده اند. ازدواج پیوند مقدسی است که میان زن  و شوهری بسته می شود. وقتی زنی به زوجیت مردی در می آید به معنی زیر بار ننگ و عار رفتن نیست، ننگ و عار زمانی است که این ارتباط از طریق غیر مشروع باشد. دریغا تعصب بی دلیل و افکار پست جاهلیت هنوز در برخی از مغزها حکومت می کند. این جماعت از حیث تفکر به کسانی می مانند که بر حضرت سجاد (ع) خرده می گرفتند و طعنه می زدند که چرا همسر پدر خویش را به ازدواج یک مولا در آورده است؟!
 وقتی امام حسین علیه السلام به شهادت رسید، ام ولدی( کنیزصاحب فرزند) از او باقی ماند که جوان بود و نیاز به همسر داشت، امام زین العابدین (ع) او را به یکی از موالیان و اصحابش به نام زید یا زبید یا ثرید تزویج کرد. این امر برعده ای گران آمد و زبان به طعن گشودند. از جمله عبدالملک بن مروان توسط نامه ای بر آن حضرت (ص) اعتراض کرد که چرا مادر خویش را به ازدواج یک مولی در آورده است.[10] درپاره ای از منابع گفته شده که آن خانم مادر علی بن الحسین بوده است. به هر حال چه مادر و چه همسر پدر، امام او را طبق دستور شرع به ازدواج یک مسلمان پاک اعتقاد در آورد. و باید این عمل را به عنوان یکی از افتخارات آن حضرت (ص) ذکر کرد که تا چه حد انسان عادل  و مهربان بوده، نیازهای روحی و روانی خانواده خویش را مورد توجه قرار می داده است.
برخی از متعصبین که هیچ دلیلی برحرمت ازدواج هاشمیه با غیر هاشمی نداشته و ندارند، مسئله را به صورت انحرافی آن مطرح کرده اند که ازدواج هاشمیه فاطمی نسب با غیر فاطمی نسب حرام است. غافل از اینکه بسیاری از دختران و نوادگان ائمه هدی که فاطمی نسب هم بوده اند با غیر هاشمی و یا غیر فاطمی ازدواج کرده اند. ازجمله « ام کلثوم»[11] (ام کلثوم کبری) دختر بلا فصل علی ازبطن فاطمه (علیهما السلام) در حدود سال 18 یا 19 هجری به زوجیت خلیفه دوم عمر بن الخطاب (رض) درآمد و برای او دختری به نام رقیه آورد. ام کلثوم در زمان قتل شوهرش در سال 23 ه.ق، شانزده سال یا اندکی بیشتر داشت. ازدواج او با خلیفۀ دوم از مسلمات تاریخ است و در بسیاری از منابع شیعه و سنی ذکرشده است. از جمله در: طبقات الکبری ج8 ص263، استیعاب ج2 ص773، الاصابه ج4 ص469، اسدالغابه، ج5، ص615، تاریخ دمشق ابن عساکر، ج9، چاپ دارالفکر. تاریخ طبری (ترجمه) ج5، ص2034، و در منابع شیعی درکتب ذیل آمده است:
تهذیب الاحکام شیخ طوسی، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص162، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج3، ص124، مجالس المؤمنین قاضی نوالله شوشتری، ص76-82، دائرة المعارف فارسی، ذیل نام عمر بن الخطاب، و ده ها کتاب دیگر و حتی مقدار مهریه، و ارثیه ای که بعد از رحلت خلیفه گرفته است در تاریخ ذکر شده است. و دانشمندان بزرگ شیعه این خبر را تصدیق کرده اند. داکتر محمد ابراهیم آیتی می نویسد: ام کلثوم که از حضرت زهرا بود بنا به روایت کلینی، و شیخ طوسی و طبرسی عمر بن خطاب او را تزویج کرد و بعد از مرگ خلیفه (معلوم نیست چند سال بعد) در مدینه در اثر ریزش آوار از دنیا رفت.[12] در منابع اهل سنت آمده است که عبدالله بن عمر برجنازه ام کلثوم نماز خواند. در دایرة المعارف تشیع ذیل نام «ام کلثوم» می نویسد: ام کلثوم در سال 17 یا 18 هجری به همسری ابن خطاب درآمد و برای او دختری به نام رقیه و پسری به نام زید به دنیا آورد. ام کلثوم ظاهراً در سال 49 هجری از دنیا رفت و ام کلثومی که درکربلا بوده است ظاهراً دختر دیگر علی (ام کلثوم صغری) بوده است.[13] در منابع اهل سنت آمده است که بسر بن ارطات- زید بن عمر را که مادرش ام کلثوم کبری دختر علی بود، مشاهده کرد و به او ابن ابوتراب خطاب کرد. زید در جواب گفت: « بل انا ابن الخلیفتین»
نویسنده این سطور استدلال کسانی را که منکر ازدواج ام کلثوم با عمر بن خطاب (رض) شده و یا آنرا به نحوی غیر عقلایی توجیه کرده اند، مطالعه کرده است. اما هیچ دلیلی قناعت بخش در گفته شان مشاهده نمی شود و انگیزه این کار شان جز تعصب چیزی دیگری نبوده است. حقایق وقتی آشکار می شود که تعصب را در قضاوت ها کنار گذاریم. ازدواج ام کلثوم با خلیفه دوم نه تنها مایه سرشکستگی تشیع نیست، بلکه دلیل وسعت نظر تشیع و پای بندی آنها به دستورات اسلامی است. رفتار علی در این باره می تواند الگو و سرمشق برای مسلمانان و سبب نزدیکی بین تشیع و تسنن گردد که در زمان حاضر سخت نیازمند به آن هستیم.
در فروع کافی آمده است: که زراره (یکی از موثق ترین یاران امام صادق) از آن حضرت راجع به ازدواج ام کلثوم با عمر (رض) پرسید. حضرت صادق (ع) تصدیق کرد که چنین ازدواجی صورت گرفته است.[14]
بیشتر دختران امام حسن مجتبی و امام حسین (علیهما السلام) و نیز نوادگان شان که فاطمی نسب بودند با غیر هاشمی ازدواج کردند. از جمله رقیه بنت الحسن مجتبی در حباله نکاح عمربن منذر بود.[15] و ام الحسن بنت امام حسن مجتبی زوجه عبدالله بن زبیر بن العوام بود.[16] و فاطمه بنت الحسین (علی) در زمان حیات پدر بزرگوارش با حسن مثنی پسر عموی خویش ازدواج کرد و برای او سه پسر و یک دختر آورد. حسن مثنی در سن 35 سالگی در مدینه از دنیا رفت و فاطمه بعد از اتمام عده با عبدالله بن عمرو بن عثمان بن عفان ازدواج کرد و برای او دو پسر به نام های محمد و قاسم آورد. و محمد برخلاف پدران خویش از نظر فکری به برادران مادری خویش نزدیکتر بود و مذهب زیدی داشت و بالاخره همراه عبدالله محض در زندان منصور به شهادت رسید.[17]
 ومروان بن ابان، بن عثمان با ام قاسم دختر دوم حسن مثنی بن امام حسن مجتبی ازدواج کرد.[18]
و سکینه بنت الحسین (ع) ابتدا با ابراهیم بن عبدالرحمن بن عوف ازدواج کرد و بعد از او به عقد ازدواج مصعب بن زبیر بن العوام درآمد.[19] و برای او دختری آورد. و نامش را رباب نهاد، مطابق نام مادر خویش (نام مادر سکینه رباب بود)[20] سعیده بنت عبدالله بن سالم گوید: « من سکینه بنت الحسین را بین راه مکه و منی دیدم همراه با دخترش که از مصعب بن زبیر داشت».[21] چون مصعب بن زبیر درسال. 75هجری به قتل رسید، عبدالملک بن مروان او را خواستگاری کرد اما سکینه نپذیرفت و جواب رد داد. و پس از مدتی با عبدالله بن عثمان بن عبدالله بن حکم بن حظام بن خویلد ازدواج کرد و برای او پسری آورد به نام عثمان.[22] حضرت امام جعفرالصادق (ع) دو دختر داشت که یکی از آنان را به ازدواج یک جوان اموی درآورد. و حتی این امر باعث اعتراض چند تن از بنی هاشم قرار گرفت که امام بر آن اعتنایی نکرد. علی بن عقبه از بعضی اصحاب امامیه روایت می کند که گفت: (کان ابوالحسن الماضی) (موسی بن جعفر) عند محمد بن ابراهیم والی مکه و هو- زوج فاطمه بن ابی عبدالله (ع) الحدیث.
من حضرت موسی بن جعفر(ع) را دیدم که نزد محمد بن ابراهیم والی مکه نشسته بود و این محمد شوهر فاطمه دختر امام صادق(ع) بود.[23]
نفیسه بنت زید بن امام حسن مجتبی (ع) با ولید بن عبدالملک خلیفه اموی ازدواج کرد واز وی فرزند آورد. ولید به زید پدر زن خویش 30 هزار درهم بخشید.[24] زینب بنت حسن مثنی بن امام حسن مجتبی (ع) از بطن فاطمه بنت الحسین در حباله نکاح عبدالملک بن مروان بود.[25] دخترحسین ذوالدمعه بن زید بن علی بن الحسین همسر مهدی عباسی بود.[26]
علی بن حجر عسقلانی آورده است : «ام ابیها بنت عبدالله بن جعفرالهاشمی کانت زوجه عبدالملک بن مروان ثم طلقها فتزوجها علی بن عبدالله بن عباس»[27]
گمان می کنم اگر کسی در جستجوی حقیقت باشد ذکر این همه شواهد تاریخی برایش کافی خواهد بود. وهم اکنون ازدواج سیده با غیر سید میان شیعیان ایران، عراق، کویت، بحرین، امارات متحده عربی، لبنان و... بی هیچ تشویش و اضطرابی رواج کامل دارد. و بسیاری از علماء بزرگ و مراجع تقلید که خود سید اند و فاطمی نسب به غیر سید دختر داده اند. و عمل آنان می تواند برای مقلدین شان سرمشق باشد.
در پایان سروده ای از شاعر فرهیخته و معلم دلسوز و مهربان، زنده یاد ناصر نصیب را که در رابطه با ترویج ازدواج بین الاقوامی و تحکیم وحدت ملی افغانستان سروده شده است آورده می شود تا حسن ختامی باشد، برای پایان این رساله.

خوشا روزی که پشتون و هـزاره            تعصب رانهند، هریک کنــــاره
هزاره او زبک و پشتون و تاجیک           بهم باشند چون یـــاران نزدیک
برای رفعت این خــــاک فیاض       بباید کـــرد بیخ جهل مــقراض
که گــردد محو اوهام خـــرافات           رهاند قـــوم را از رنج وآفــــات
سعادت در چنین عصرطــــلایی     نشاید جز به رمـــــز آشــــنایی
زطرح فتنه یی کـــــاغیار افگند       سراسر هستی و بنیاد ما کـــــند
دو رنــگی را به دلها آشنا ساخت   به تبعیض نــــژادی مبتلا ساخت
چنــــان تخم حسد بردل بپاشید     که سطح سینه را ازهم خـــراشید
بساط وحدت ازکین آتش افروخت    زحدت برگ وبارش جا بجا سوخت
نفاق وکینه راطــــرز عمل گفت     هلاهل داد و در ظاهر عسل گفت
خلل زد تیشه ها برپای فطـــرت     عیــان شد در میان سیمای نفرت
نباید پیروی از دیگران کــــــرد      عدو را بار دیــگر امتحان کـــرد
به دستـورمــــؤدت پــا فشاریم    به گیتـــی آرزوی خــــود برآریم
به فکر من همین اوهــام  مهمل     شــود از ازدواج باهــمی حـــــل
دهی دختر به همدیگر زهـــرسو             بسـاط ســوء ظـن پیچد به یکسو
رسد کشتی زغرقابـــی به ساحل      شود آن مــطلب دیرینه حــاصل
مــحبت را قـــرابت آورد  بـــار      زیک رنــگی سعادت می شود یار
                         
وَ اَخَرُ دَعْوینا اَنِ اْلَحْمدُ لِلّهِ رَبِّ اْلعالَمِیْنَ.


منابع:

  • قرآن کریم.
  • تورات، سفراعداد، چاپ 1977 میلادی.
  • اسناد بین المللی حقوق بشر، از نشرات کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، کابل.
  • اعلام النسأ المؤمنات، محمد الحسون وام علی مشکور، انتشارات اسوه.
  • افغانستان در مسیر تاریخ چاپ انتشارات ميوند، 1387 ش.
  • بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، چاپ جدید.
  • بررسی تاریخ عاشورا، محمد ابراهیم آیتی.
  • تاریخ تمدن اسلام، جرجی زیدان ، ترجمه جواهر کلام، چاپ تهران، 1386 ش.
  • التهذیب التهذیب، احمد شهاب الدین عسقلانی، ج1، بیروت، دارالمعرفۀ، 1996 میلادی.
  • جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، محمد حسن نجفی، داراحیاء التراث عربی، بیروت.
  • دائرة المعارف تشیع، هیئت نویسندگان، تهران، چاپ اول.
  • دائرةالمعارف فارسی، غلام حسین مصاحب. چاپ اول.
  • رجال الکشی، چاپ مؤسسه اعلمی، کربلا، ص325.
  • ریاحین الشریعۀ، ذبیح الله محلاتی.
  • زن در شرق باستان، ایلسه سیبرت Ilse Seibret ، ترجمه رقیه بهزادی، پژوهنده، 1379، ص 82. ص52.
  • سفینۀ البحار، عباس قومی، ج2، چاپ نجف.
  • عیون اخبارالرضا.
  • عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب.
  • لسان العرب، ابن منظور، ذیل کلمه ((ضوا)) ص 558.
  • مجمع الرجال، ملاعنایت الله قهپایی، ج6 ، ص108.
  • محجۀ البیضاء، فیض کاشانی، ح3، ص94.
  • معجم الرجال الحدیث، سید ابوالقاسم خوبی، بیروت 1983 میلادی.
  • مقاتل الطالبيین، ابوالفرج اصفهانی، چاپ دوم.
  • نگرشی نوبه تاریخ سدر اسلام، دکتر عثمان خمیس.
  • وسایل الشیعه، حرعاملی، چاپ ششم، تهران.
 24- شرح اللمعۀ 2، نشر: مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ سوم، ص 100، و عیون اخبار الرضا، ج 1، باب 28، حدیث 36، ص 588.
25- معجم الرجال الحدیث ج 2، ص 175.   
 26- فروع كافي، ج 5، كتاب النكاح، باب المؤمن المؤمنه، ص 344. و نيز وسايل الشيعه، ج 14، ابواب مقدمات النكاح، باب 23- حديث 3، ص39. در وسايل الشيعة علاوه نموده است كه چون پيامبر ضباعه را به ازدواج مقداد درآورد، رو به مردم نموده فرموده: « ايها الناس انما زوجت ابنة عمي المقداد ليتضع النكاح ».
27- ترجمه تاریخ طبری ، ج 3، چاپ چهارم، تهران 1268، ص 977.
28- اعلام النساءالمؤمنات، ص 137.
29- نگاه کنید به وسایل الشیعه، ج 14، کتاب النکاح، ابواب مقدماتة و آدابه، باب 26 ،ص 47 . و ابواب المتعه، باب 37، ص 491.
30- عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، ص111 و طبقات ابن سعد، ج 5، ص 24.
31- نگاه کنید به: وسایل الشیعه، ج 14، کتاب النکاح، ابواب مقدماته، باب 26، ص 45، و ابواب المتعه، باب 37، ص 491.
32- اعلام النساء المؤمنات، ص 527.
33- وسایل الشیعه، ج 14، کتاب النکاح، ابواب مقدماته و آدابه، باب 27، حدیث4 و 9 ص 49. تاریخ تمدن اسلام، جرجی زیدان، ص 731- 732.
34- حضرت علی دو یا سه دختر به نام ام کلثوم داشته است که به نام های ام کلثوم کبری، وسطی ، و صغری مشخص می شده اند و  ام کلثوم کبری همسر حضرت عمر از بطن فاطمه زهرا بود.
35- داکتر محمد ابراهیم آیتی، برسی تاریخ عاشورا ص 161.  
36- دائره المعارف تشیع به سر پرستی حاج سید جوادی، ج2 ، چاپ اول، ص 507.
37- نگاه کنید به : فروع کافی. ج 5، کتاب النکاح، ص 365- 346، تهذیب الاحکام، ج 2، کتاب المیراث ، ص 380.
38- شیخ عباس قمی، منتهی الآمال ج 1، باب 4، فصل 6، به خط طاهر خوش نویس، ص 177 و به خط حسن هریسی، ص 243.
39- منتهی الآمال همان باب و همان فصل. و نیز اعلام النساء المؤمنات ص 135. و نیز سراج الانساب، ص 35.  
40- ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ذیل احوال محمد (ص) بن عبدالله بی عمر بن عثمان، ص 252. و ترجمه مقاتل الطالبيین، ص 195 تا 215.  اعلام النساء المؤمنات، از ص 510 تا 515.
41- عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، - ص 111، و طبقات ابن سعد 5- 24 .
42- الدر المنثور من تراث اهل البیت، علاء الدین مدرس، ص 11.
43- اعلام فرهنگ معین، ج 1، ص 776 ذیل نام سکینه و نیز ریا حین الشریعه، ج 3 ، ص 257 - 258.  
44- اعلام النسأ المؤمنات، ص 433، سطر 12 به بعد و ریا حین الشریعه، ج 3، ص 258.
45- شیخ ذبیح الله محلاتی، ریاحین الشریعه، ج 3، ص 258، چاپ دارالکتب الاسلامیه، تهران.
46- وسایل الشیعه ج 14، کتاب النکاح، ابواب مقدمات نکاح، باب 127، حدیث 6 ص 170- 171.
47- عباس قمی، منتهی الامال، ج 1 ، باب 4، فصل 6، ذیل احوال زید بن الحسین چاپ انتشارات جاويدان، ص 244.  
48- همان، صفحه 182، چاپ جاويدان، ص 251.
49- منتهی الامال ج 2، باب 6، فصل 7، ص 39، سطر 17 به خط طاهر خوش نویس.
50- التهذیب التهذیب، ج 6، ص 565. بیروت 1996 م.  
نویسنده: حاج کاظم یزدانی
منبع: افشار

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر