ضرب المثلها بهعنوان میراثهای فرهنگی کهن مردم هزاره با یک جمله کوتاه شروع میشود و مفهوم بزرگی را میرساند. آشنائی به این هنر سخن گویی و پند پیرانه، آشنایی با حکمت عامیانه نیاکان و اجداد آن مردم است...
ضرب المثلها بهعنوان میراثهای فرهنگی کهن مردم هزاره با یک جمله کوتاه شروع میشود و مفهوم بزرگی را میرساند. آشنائی به این هنر سخن گویی و پند پیرانه، آشنایی با حکمت عامیانه نیاکان و اجداد آن مردم است.
این پند نامه که طی قرنها به وجود آمده، تصادفی نبوده؛ بلکه بازتابی است از باورهای مردمی و جامعه شناختی مردم هزاره که با مفاهیم آموزنده شان زبان زد عام و خاص شده است. این ایمان از آن جا برای مردم هزاره مهم و گران بها است که مردان و زنان کهن سال در این دیار سینۀ پری از این گوهرهای نایاب فرهنگی و حکمتهای حکیمانه مردمیدارند که به چند تای آن که به فارسی معیارآورده شده، اشاره میشود.
ماستی که ترش است از تغارش پیداست.
شور شور آب از کجی جوی است.
خاک خشک به دیوار نمیچسپد.
در این آسیا بسیاری آرد کرد مزد از ما گرفت.
سیلی نقد به از سودای نسیه
دوستی به زور نمیشود و میهمانی به سیالداری.
مشک را به اندازه دوغش بزن
هرکه لافید، هیچی نبافید
نیم نان، راحت جان.
هر چه به دیگ باشد، به چمچه بالا میآید.
مرغ هر چه خاک باد کند، بر سر خود پاش میدهد
در مُلک غیر نهال نشاندن، صدای تبر شنیدن
هر کسی دستی سیاه کند، بر روی خود کشاند.
از گرسنگی آسیابانی کردن و از کلان کاری مزد نگرفتن.
پیش از مرگ واویلا نکو
نو آمد به بازار، کهنه شد دل آزار.
مرده و لگد زدن.
از آسمان هفتم گز نکو.
خُلق خوش خلق خدا را شکار میکند.
از گرفتن کور و از زدن کر بترس.
مرغ کور، نصیب شی آب شور.
شیشه بار داری، جنگ سنگ نکن.
گوسپند خوب نصیب کفتار است.
آب میرود؛ ولی ریگ میماند.
گاو پایش را لگد نمی کند.
گوشت گرگ به گرگ نارواست.
ضرب المثلها بهعنوان میراثهای فرهنگی کهن مردم هزاره با یک جمله کوتاه شروع میشود و مفهوم بزرگی را میرساند. آشنائی به این هنر سخن گویی و پند پیرانه، آشنایی با حکمت عامیانه نیاکان و اجداد آن مردم است.
این پند نامه که طی قرنها به وجود آمده، تصادفی نبوده؛ بلکه بازتابی است از باورهای مردمی و جامعه شناختی مردم هزاره که با مفاهیم آموزنده شان زبان زد عام و خاص شده است. این ایمان از آن جا برای مردم هزاره مهم و گران بها است که مردان و زنان کهن سال در این دیار سینۀ پری از این گوهرهای نایاب فرهنگی و حکمتهای حکیمانه مردمیدارند که به چند تای آن که به فارسی معیارآورده شده، اشاره میشود.
ماستی که ترش است از تغارش پیداست.
شور شور آب از کجی جوی است.
خاک خشک به دیوار نمیچسپد.
در این آسیا بسیاری آرد کرد مزد از ما گرفت.
سیلی نقد به از سودای نسیه
دوستی به زور نمیشود و میهمانی به سیالداری.
مشک را به اندازه دوغش بزن
هرکه لافید، هیچی نبافید
نیم نان، راحت جان.
هر چه به دیگ باشد، به چمچه بالا میآید.
مرغ هر چه خاک باد کند، بر سر خود پاش میدهد
در مُلک غیر نهال نشاندن، صدای تبر شنیدن
هر کسی دستی سیاه کند، بر روی خود کشاند.
از گرسنگی آسیابانی کردن و از کلان کاری مزد نگرفتن.
پیش از مرگ واویلا نکو
نو آمد به بازار، کهنه شد دل آزار.
مرده و لگد زدن.
از آسمان هفتم گز نکو.
خُلق خوش خلق خدا را شکار میکند.
از گرفتن کور و از زدن کر بترس.
مرغ کور، نصیب شی آب شور.
شیشه بار داری، جنگ سنگ نکن.
گوسپند خوب نصیب کفتار است.
آب میرود؛ ولی ریگ میماند.
گاو پایش را لگد نمی کند.
گوشت گرگ به گرگ نارواست.
نویسنده: داکتر حفیظ الله شریعتی سحر
منبع: شبکۀ سراسری هزاره ها
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر