وجود انگیزه های مشترک قومی میان دولتمردان تصمیم گیرنده وگروههای مسلح مخالف دولت در توسعه نا امنی ها و همگانی کردن آسیبهای جنگ وترور در سطح کشور. همه می دانیم که خاستگاه سران اصلی حکومت فعلی همانند گروههای تروریستی وجنگ افروزی چون طالبان، حزب اسلامی وگروه حقانی شرق وجنوب است واین دوطیف یکی دست پرورده وفرایند بازی گران استخباراتی ومنافع بزرگ استراتیژیکی است ودیگری دیسانت شدگان قدرتهای سیاسی ونظامی که در نهایت سرنخ هردو در یک نقطه گره خورده وخود بی خبرند...
دی روز مهمان تلویزیون بی بی سی فارسی بودم وموضوع بحث بررسی عوامل وانگیزه های نا امنی در شمال بود، پرسشگر که خانمی ایرانی بود پرسید، حوادث روزهای اخیر نشان می دهد که نا امنی در شمال آغاز شده دلایل وعوامل آن چیست؟
پاسخ من این بود که نا امنی ها در شمال تازه شروع نشده است بلکه از دوسال قبل بود مگر مدتی فروکش کرده دوباره سر بر کشیده است ودید من این است که سیاست توسعه نا امنی به مناطقی که نسبتا امن بود چه در شمال که نشانه های آن از سه سال قبل هنگام شایعات دیسانت افراد مسلح مشکوک در شمال توسط هلی کوبتر های نا شناس وآغاز جنگ وترور از دوسال قبل وچه در مرکز که نشانه های آن در غوربند وکهمرد دیده می شود وچه در غرب کشور بر علاوه شرق وجنوب که از آغاز نا امن بود، چند چیز است:
1- وجود انگیزه های مشترک قومی میان دولتمردان تصمیم گیرنده وگروههای مسلح مخالف دولت در توسعه نا امنی ها و همگانی کردن آسیبهای جنگ وترور در سطح کشور. همه می دانیم که خاستگاه سران اصلی حکومت فعلی همانند گروههای تروریستی وجنگ افروزی چون طالبان، حزب اسلامی وگروه حقانی شرق وجنوب است واین دوطیف یکی دست پرورده وفرایند بازی گران استخباراتی ومنافع بزرگ استراتیژیکی است ودیگری دیسانت شدگان قدرتهای سیاسی ونظامی که در نهایت سرنخ هردو در یک نقطه گره خورده وخود بی خبرند.
در آغاز کوشش شد تا حاکمان، مخالفان را در شرق وجنوب نابود سازند ودرین راه از هیچ کوششی دریغ نمی شد ورییس دولت آقای کرزی در هر سخنرانی داخلی وخارجی اش از اعزام قوای بیشتر به افغانستان ونابودی تروریستان سخن می گفت ولی گذشت زمان ودوامدار شدن بازی نتایج دیگری را پیش روی آقای کرزی گذاشت؛ وی بار ها از اینکه در هردو طرف جنگ ودر میان دو جبهه پشتون قربانی می شود شکایت کرد وحتی پیشتر رفت وگفت: در دوطرف دیورند پشتون قربانی می شود وما روزی پشتونهای آن سوی دیورند را نیز از اسارت پنجاپی ها آزاد می کنیم چون آنها هم از ماست ووی بار ها نالید وگریه کرد که در انتحار طالب هم اولاد های ما کشته می شوند ودر بمباران خارجی ها نیز وما کاری کرده نمی توانیم. ناله های کرزی برای خاموش کردن احساسات جریحه دار شده مردمان شرق وجنوب بود که تحت زعامت وی بدترین روزگاررا سپری می کردند ولی زمانی که این گریه ها دردی را دوا نکرد وی در عمل کوشید تا فشار جنگ را از مناطق شرق وجنوب کاهش بدهد که اقداماتش منجر به رهایی تروریستها بدون محکمه، منع عملیاتهای سنگین قوای ناتو، مخالفت شدید با عملیاتهای شبانه وخاص وحتی بر قراری رابطه های مخفی ورفته رفته علنی با مخالفان بود. حضور تعداد زیادی از سران طالبان وحزب اسلامی در کابل وحتی در قدرت نشانه ای از همین سیاست است ودر سالهای اخیر سیاست التماس وزاری در برابر مخالفین برای آشتی ومقدس ساختن آنها با اعلام برادری ونابودی انگیزه مقاومت برای قوای مسلح دولت وحتی ایجاد صف بندی در میان آنها وخلق گرایشهای قومی وایجاد فضای بی اعتمادی ورخنه کردن تروریستها در صفوف قوای دفاعی وامنیتی واستخباراتی توجیهی جز وجود ذهن مریض ومغز خسته ایشان که متاثر از گرایشها والبته فشار های قومی است ندارد.
سکوت وخاموشی در برابر دیسانت افراد مسلح بیگانه توسط هلی کوپتر های نا شناس در شمال بسیار شک بر انگیز است وحتی حمایت از کسانی چون جمعه خان همدرد که در شمال متهم به کشتار مردم شد ودر پکتیا بحیث والی مقرر ونیز مشاور کرزی گردید وبه شدت شایعه بود که وی به شمال اسلحه انتقال داده گروپهای مسلح می سازد. دامن زدن به رقابتهای محلی وتشدید خصومت ها میان فرماندهان محلی شمال وتغییرات در ترکیب اداراة مخصوصا عر صه های نظامی وامنیتی همه وهمه نشان دهنده چرخش سیاست رییس جمهور به سوی توسعه نا امنی در شمال بود.حتی در مورد مسمومیت دختران مکاتب نیز بعضی حدث وگمان ها وجود دارد چون این حوادث دامن گیر ولایات امن بوده وتا کنون بامیان، پروان، تخار، سرپل ولغمان آسیب دیده در حالی که ولایات نا امن در گیر چنین بلایی نشده است ونیز بیشترین حساسیت وحسادت در تعلیم یافتن گسترده دختران در مناطق امن می باشد.
از سوی دیگر طالبان نیز به شدت با نفرت مردم در شرق وجنوب رو برو می شدند چون حضور آنها دراین مناطق موجب شدت جنگها وآسیب پذیری مردم از هر لحاظ بود،طالبان با شعار سه ویژگی تبارز یافته وبه قدرت رسیده بودند؛ پاسداری از شریعت تا مرز تشکیل امارت مطلقه، حفظ اقتدار وعزت پشتون تا جایی که شاه معزول وقت از رم آن را بازگرداندن میراث میرویس نیکه واحمد شاه بابا به صاحبانش خواند وتکنوکراتهای لیبرالی چون احدی واشرف غنی آن را سعادت افغانستان خواندند وچپ گرایانی چون اسماعیل یون آن را پایان یاغی گری سقوی دوم دانسته طرح ایجاد کمربندهای امنیتی از جابجایی جمعیت پشتونها در جای جمعیت انسانی غیر پشتونها در مناطق غیر پشتون را ریختند وافسران خلق وپرچم فداکارانه در صفوف طالبان پیوسته وجنگیدندو...ودرنهایت تامین صلح وامنیت ونجاة وطن از دست شر وفساد مگر این گروه بغیر از اینکه شریعت شان مایه تباهی بشریت گردیده بود و صلح شان در میان خون هزاران انسان بی گناه شتک می زد، عزت واقتدار پشتون را به تریاک وانتحار برابر ساخت، حال باید وبال این جرم تاریخی را به گردن دیگران نیز می انداختند وبه همین دلیل از لانه های شان در شرق وجنوب برامده به مرکز وشمال وغرب روی آوردند.
2- شناسایی مراکز فعالیت تروریستها در شرق وجنوب وتمر کز وفوکس عملیاتهای نظامی بالای این مراکز موجب شد تا تروریستها روش پراکنده سازی ساحه جنگ وبر هم زدن تاکتیک های جنگی وفرسایشی کردن آن را در پیش بگیرند، شاخصه این سیاست دو چیز بود اول؛ تبدیل نمودن جنگ منظم وجبهه ای را به ترور وانتحار ودوم؛ تبدیل ساختن ساحه کار وفعالیت. سیاست جدید که از سوی استخبارات منطقه طراحی گردیده است موجب کاستن فشار از سر تروریستها وسر در گم ساختن قوتهای مقابل شان ونابودی عناصر کلیدی مقابل شان گردیده است وچنان می نماید که گروههای طالبان وحزب اسلامی برای پس از خروج نیروهای خارجی صحنه را از رقبای سر سخت محلی شان در مناطق مختلف از جمله شمال پاک می نمایند.
3- از زمانی که مناطقی در پاکستان وخاک آن در محراق توجه عملیاتهای هوایی بعنوان مرکز آموزش، سازماندهی وتقویت تروریستها قرار گرفت وگروههایی از القاعده که تبار آسیای میانه ای دارند آسیبهای شدیدی دیدند، برای حفظ موجودیت و دوام فعالیتهای شان دردرون افغانستان جای پایی جستجو کردند وباتوجه به خواست همکاران افغانی شان(مشخصا طالبان وحزب اسلامی) ونیز داشتن زمینه های تباری وشناخت از شمال برای تروریسهای تاجیک وازبیک، درشمال منتقل شدند، شاید موضوع هلی کوبتر های ناشناس بی ربط به این موضوع نباشد.
حضور اعضای شبکه القاعده با تبار تاجیکی وازبیکی در شمال رابطه جدی با حوادث دو سال اخیر در شمال دارد، آنها شناخت کافی از کسانی دارند که در گذشته هم دشمنان سر سخت شان بوده ودر آینده نیز خواهند بود، قتل کسانی چون جنرال داود وسیدخیلی ومطلب بیک واحمد خان در حالی که برخی ازین ها مسئولیت نظامی نداشتند وحتی منتقدین جدی حکومت بودند ونشانه نگرفتن مقامات حکومتی در شمال که تبار پشتونی دارند وحتی هدف نگرفتن برادر کرزی که سیمنت غوری را در اختیار دارد وتفریح گاهش بغلان است، قراینی در اثبات مدعا می تواند باشد.
4- دشمنی ورقابت در شمال خشونت بار وکشنده است وقطبهای رقیب در سیمای عطامحمد، دوستم، جمعه خان همدرد، مارشال فهیم ومحقق تجلی می نمایند وهرکدام از هر وسیله ای برای تضعیف رقیب بهره می گیرد واین امر می تواند در مواردی به تقویت القاعده، طالبان وحزب اسلامی کمک نماید، بر علاوه حکومت کرزی کوشیده در درون هر یک ازین قطبها نیز دسته های کوچکتری ایجاد نماید وما شاهد بروز مخالفتهای شدید در درون حزب جنبش وجمعیت بوده ایم وهستیم.
5- رشد روز افزون حزب اسلامی در شمال نیز می تواند ممد نا امنی در شمال محسوب گردد، شاید فرود هلی کوپتر های مشکوک در بغلان زادگاه حکمتیار رابطه ای با فرمانده این حزب در شمال آقای همدرد ووالی فعلی بغلان آقای منشی مجیدداشته باشد، او وهمفکران زیاد دیگرش هم از مصونیت سیاسی وهم از حمایت کرزی برخوردارند. اجتماعات اخیر حزب در شمال وکابل نشان می دهد که این جریان چگونه از فرصتهای سیاسی بهره می گیرد ودر عین حال بریده از ظرفیتهای نظامی مخالف دولت هم نیست. حزب اسلامی بیشترین قدرت را درمیان احزاب جهادی پس از جمعیت اسلامی در دولت نیز دارد. در محافل یاد شده تعدادی در صفوف اول از ارغنده وال رهبر شاخه سیاسی حزب ووزیر اقتصاد در کابینه حکومت حمایت می کردند واکثریت صفهای بعدی عکس حکمت یار را بالا می کردند، دوستی به طنز می گفت: سر حزب در دست ارغنده وال ودمب آن در دست گلب الدین است. معنی این طنز آن است که رهبر اصلی دمب را تکان می دهد ورهبر دومی سر را بالا وحکومت هم می ترسد وباج می دهد، ظاهرا طالبان هم در چنین حالتی است.
این خلاصه ای تحلیل وبرداشت من از حوادث شمال است که با بی بی سی در میان گذاشتم تا ببینم نقد شما چیست واشتباه برداشت من در کجا؟
نویسنده: سرور جوادی
منبع: لیگان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر