در این وبلاگ مطالب مختلف مربوط به افغانستان در مجموع و مخصوصاً هزاره ها در سراسر جهان، سایر مطالب و یادداشت های شخصی به نشر میرسد.
سلام هزارستان چشم براه نظرات، پیشنهادات و انتقادات سازندۀ شماست، و هم چنان از قلم بدستان گرامی میخواهد که دست نوشته هایشان را برای سلام هزارستان بفرستند تا زینت بخش صفحات آن گردد.

۱۳۹۱ مرداد ۹, دوشنبه

کمانه‌های تیر تدبیر



حکومت رفتنی است. چون جز مفسدان دیگر هیچ حامی ندارد. نه ایمان مسلمانی، نه وجدان انسانی، نه سنت تاریخی و نه قانون مندی های طبیعی هیچ چیز ایجاب نمی کند که یک ملت اسیر یک مشت مفسد باشد. عهد روشنایی نزدیک است و آینده نیکوتری چشم انتظارهمه ما است. ما محکوم به تحمل فساد و استبداد نیستیم. تیر های استبداد کمانه کرده است وبه جان خودش می خورد. از این دستگاه فاسد بخت برگشته است، ملت روی گردانده است، تدبیر رخت بر بسته است و خرد گریزان شده است...

  کمانه‌های تیر تدبیر

علی امیری
روایت پر معنایی در مورد بخت‌النصر بابلی وجود دارد  و آن اینکه آن شاه ستمگر و جفا پیشه، از شدت ستم و بیداد، در آخر کار هر تدبیری که به کار می برد به زیانش تمام می شد. تاجایی که وقتی به طرف جبهه دشمن تیر می انداخت تیرش کمانه کرده پس بر می گشت و به خودش می خورد. این روزها حکومت افغانستان به وضعیت مشابهی گرفتار آمده است. در خلال یکی دو ماه اخیر تیرهای زیادی از سوی حکومت به طرف مخالفان نشانه رفته است اما کمانه کرده پس به اردوی خودش اصابت کرده است. عالی ترین مقام عدلی و قضایی به جنرال دوستم تهمت خیانت ملی بست اما رئیس جمهور خود  ناگزیر شد که آن را پس بگیرد. سال پیش محکمۀ آنچنان مفتضحانه بر پا کرد و قاضی دست نشاندۀ در رأس آن گماشت و از بی تغییر بودن حکم آن د رهر مطبوعه و جریده سخن گفت، غافل از انیکه با سیاه  کردن مطبوعات نامه اعمال خود را نیز سیاه می کنند و اعتبار نداشته و آب روی برباد رفته دستگاه قضایی کذایی خویش را به حراج می گذارند. دیر نپایید که با رسوایی بسیار بساط آن افتضاح را برچید و همگان دانستند  که «اندرآن صندوق جزل عنت نبود» و آنچه که د راین ملک هرکز مستقل نیست، قضا است و همان اعتبارنیم بند ظاهری نیز صرف هوس قدرت رئیس جمهور شد.
واکنش تند رئیس جمهور در برابر جبهه ملی و «دفاع تا پای جانِ» او از نطام مفسد و مستبد و بی مایه و بی پایه کنونی هر چند حمایت و اعبتاری در اذهان و افکار عامه به دست نیاورد، اماطبل ستمبارگی زمامداری را به صدا در آورد که هرچند بی لیاقت است اما باز هم هرچه باشد نسب به «امیر آهنین» می برد. حرکت های ایذایی و بزدلانه بر سر راه فعالیت های مسالمت آمیز مدنی و کمپاین های سیاسی نیز، بیش از آنکه مانعی بر سر راه حرکت های ملی و مدنی باشد، استیصال یک نظام مفلوک و رو به زوال را نشان می دهد.
خلاصه همه چیز حکایت از رفتن دارد؛ حکایت از زوال و نابودی و پایان دردناک و عبرت آمیز. نظام سیاسی  کنونی محکوم به رفتن است. محکوم به زوال است و به عبرت برای آیندگان بدل خواهد. درست گفته اند: آنکه از گذشتگان عبرت نگیرد خود عبرت آیندگان خواهد شد. رئیس جمهور کرزی و نظام او همان عبرت نا پذیرِ مایۀ عبرت است. سخنرانی های شتاب زده وبی سر و پا، آرزوی داشتن قدرت جهت مداخله درامور دیگران و اعتراف سر چپه به اینکه دیگران او را به قدرت بر نشاندند؛ جعل آمار و ارقام و سپس ادعای اینکه  این آمار نباید مبنای امتیازات سیاسی باشد و کوبیدن بر طبل باطل دشمی میان اقوام و خلق فضاحت تاریخی چون «اطلس اتنوگرافی»، تلاش برای تغییر قانون مطبوعات و آنگاه ناکام بازگشتن و تنها نیت استبدادی شان را نشان دادن و صد ها نمونه خرد و ریز دیگر همه نشان رحلت و رفتن است و نه نمایان گر بقاء و ماندن. تقلای ترحم بر انگیز برای بقاء و رفتار نا بخردانۀ محکوم به زوال، ماهیت حکومت کنونی را تشکیل می دهد. با تمام تلاش هایی که برای حفظ قدرت شان دارند، هر روز جام قدرت شان تهی تر و کام شان تشنه تر و رؤیای شان پریشان تر و آرزوهای شان برباد رفته تر و اعمال و کردارشان نا بخردانه تر می شود. دیر ها است که فروپاشی حکومت آغاز شده است و اکنون بی نور ترین چشم ها نیز این زوال و فروپاشی را به عیان می بینند. رئیس دفتر رئیس جمهور و معاون وزیر خارجه در دفتر کار رئیس جمهور همدیگر را کم تر از جاسوس خطاب نمی کنند و علاوه بر فحش و دشنام به همدیگر بوکس و سلی نیز مبادله می کنند. یغمای کابل بانک رسوایی ننگ آور و دردناکی است که تنها حکومت حامد می توانست داغ آن را بر جبین داشته باشد. تنها حکومت حامد کرزی است که تمامی اعضای کابینه اش، بلا استثنا، جایی برای روز مبادای خود  در خارج  تهیه کرده است. رئیس بانک مرکزی وقت ها پیش فرار را بر قرار ترجیح داد؛ وزیر سابق حج و اوقاف پس از اختلاس بزرگ اکنون در گوشه لندن آرمیده است. وزیر اسبق ترانسپورت(حمیدالله قادری) معزول و ممنوع الخروج شد اما بی سرو صدا رفت دنبال کارش. و خبر فرار وزیر مالیه کنونی نیز به گوش می رسد. دیگر شاید بحث از فساد معنا نداشته باشد. عبدالحق صاحبی(شهردارسابق کابل) بعد از آنکه به  حکم محکمه به چهار سال زندان محکوم شده بود، در روز کنفرانس مبارزه با مفاسد ادرای توسط رئیس جمهور از حبس رها شد و بدین ترتیب او به ریش همه از جمله خودش و مبارزه اش با فساد خندید.
حکومت رفتنی است. چون جز مفسدان دیگر هیچ حامی ندارد. نه ایمان مسلمانی، نه وجدان انسانی، نه سنت تاریخی و نه قانون مندی های طبیعی هیچ چیز ایجاب نمی کند که یک ملت اسیر یک مشت  مفسد باشد. عهد روشنایی نزدیک است و آینده نیکوتری چشم انتظارهمه ما است. ما محکوم به تحمل فساد و استبداد نیستیم. تیر های استبداد کمانه کرده است وبه جان خودش می خورد. از این دستگاه فاسد بخت برگشته است، ملت روی گردانده است، تدبیر رخت بر بسته است و خرد گریزان شده است. کی گفته است که این مجموعه غرق در فساد و بدون پشتوانه و فاقد تدبیر، تقدیر ملت افغانستان است؟
نویسنده: استاد علی امیری
منبع: افشار

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر