در این وبلاگ مطالب مختلف مربوط به افغانستان در مجموع و مخصوصاً هزاره ها در سراسر جهان، سایر مطالب و یادداشت های شخصی به نشر میرسد.
سلام هزارستان چشم براه نظرات، پیشنهادات و انتقادات سازندۀ شماست، و هم چنان از قلم بدستان گرامی میخواهد که دست نوشته هایشان را برای سلام هزارستان بفرستند تا زینت بخش صفحات آن گردد.

۱۳۹۱ تیر ۳۰, جمعه

'تاج بیگم' کافه‌ای فرهنگی برای نجات معتادان در کابل



لیلا، مثل بسیاری از افغان‌های مهاجر متولد ایران است. او یازده سال پیش در شهر قم ایران، از پولی خیاطی، یک مکتب/مدرسه‌ خودگردان را برای افغان‌هایی تاسیس کرد که در آن زمان اجازه‌ آموزش در مکتب‌های ایرانی نداشتند...





وقتی وارد کافه‌ی 'تاج بیگم' در غرب کابل شوید، اگر اهل هنر و فرهنگ باشید، حتما یکی را می‌شناسید و هم‌صحبتی یا هم‌دلی در این مکان می‌یابید.
لیلا حیدری شاعر و فیلم‌ساز این کافه را برای نجات معتادان ساخته است.
او از درآمد آن برای تامین هزینه‌های مالی یک اردوگاه مداوای معتادان استفاده می‌کند.
در گوشه‌ای از این کافه گاهی بحث روی شعر و ادبیات، سینما و هنر چنان داغ است که کسی متوجه سرد شدن چای و قهوه‌ نمی‌شود.
لیلا در کنار این که در پیاله‌ها/فنجان‌ها چای می‌ریزد، خود در بحث‌ها نیز سهیم می‌شود.
گاهی هم، حسن آذرمهر، یکی از شاعران جوان افغانستان را می‌بینید که طنین گیتارش فضا را فرا گرفته است.
آشپزان و کارکنان این کافه هم کسانی اند که روزگاری معتاد بودند و در اردوگاه لیلا مداوا شده اند.
لیلا، حدود ده ماه می شود "اردوگاه مادر" را ساخته است.
این اردوگاه از آغاز فعالیتش تا هنوز بیش از ۳۰۰ معتاد را به زندگی عادی برگردانده است.

لیلا، ده ماه پیش، پس از بازگشت از ایران یک مرکز بازپروری برای معتادان را در کابل تاسیس کرد

از مدیریت مدرسه تا زندان اوین

لیلا، مثل بسیاری از افغان‌های مهاجر متولد ایران است. او یازده سال پیش در شهر قم ایران، از پولی خیاطی، یک مکتب/مدرسه‌ خودگردان را برای افغان‌هایی تاسیس کرد که در آن زمان اجازه‌ آموزش در مکتب‌های ایرانی نداشتند.
او می‌گوید به خاطر فعالیت‌هایش در دفاع از حقوق افغان‌ها و دیگر فعالیت‌های مدنی، یک ماه را در زندان اوین ایران و چهل روز را هم در 'انفرادی' سپری کرده است.
پس از مدتی، لیلا، عضو غیررسمی سینماگران جوان ایران شد و کارگردانی را فراگرفت.

از فیلم‌سازی تا مدیریت کافه

لیلا، حالا یک سال می شود که به وطنش (افغانستان) آمده است و دیگر قصد برگشتن به ایران را ندارد.
او می‌گوید وقتی شور و شوق باسوادان و بی‌سوادان در افغانستان را به تماشای سریال‌ها دید، فکر کرد، فیلم‌سازی بهترین راه خدمت و آگاهی رسانی به این مردم باشد.
'تصور' نخستین فیلمی ساخته‌ او بود که برنده‌ی جایزه اول کارگردانی و بازیگری یک جشنواره‌ فیلم در افغانستان شد.
این جشنواره از سوی یک شبکه خصوصی(تلویزیون طلوع) در افغانستان راه اندازی شده بود.
حالا حدود سه ماه می‌شود، کافه "تاج بیگم" را ساخته است.

حسین، پس از ده سال، حالا نه ماه می‌شود که در اردوگاه لیلا ترک اعتیاد کرده و به زندگی عادی اش برگشته است. او حالا مشغول آشپزی در 'تاج بیگم' است.

بیشتر کافه‌ها در افغانستان، فضای مردانه دارد و حتا در موارد زیادی نمی‌توانید هیچ زنی را در کافه‌یی یا رستورانی سراغ بگیرید؛ چه رسد به این که زنی مدیریت یک کافه‌ را به عهده داشته باشد.
لیلا، اما این ریسک را پذیرفته است، او ظرفیت تحمل نگاه‌های سوال‌برانگیر و سنتی افغانستان را در خود پرورش داده و توانسته است که این نگاه‌ها و پرسش‌ها و تهدیدها را نادیده بگیرد و به مبارزه اش ادامه دهد.
او می‌گوید: "من هر روز (از خانه) با این فرض بیرون می‌شوم، که احتمال دارد همین روز مرا بزنند. اما امیدوارم که سطح فرهنگی مردم به حدی بالا برود تا بتوانند درک کنند که هر زنی که بخواهد کار فرهنگی کند حمایت شود نه تهدید."
اردوگاه لیلا تا هنوز هیچ کمکی مادی و معنوی از سوی دولت و یا نهادهای غیر دولتی دریافت نکرده است
بانو فروتن، یکی از مشتریان "تاج بیگم" می‌گوید: " این‌جا اگر چه محوطه‌اش کوچک است، اما دلی بزرگ دارد."
لیلا در تلاش است تا کافه‌اش را بزرگ‌تر کند و فرهنگیان هم، به او وعده داده اند که در سر و سامان دادن مکان نو "تاج بیگم" هر کدام سهمی بگیرند.





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر