در این وبلاگ مطالب مختلف مربوط به افغانستان در مجموع و مخصوصاً هزاره ها در سراسر جهان، سایر مطالب و یادداشت های شخصی به نشر میرسد.
سلام هزارستان چشم براه نظرات، پیشنهادات و انتقادات سازندۀ شماست، و هم چنان از قلم بدستان گرامی میخواهد که دست نوشته هایشان را برای سلام هزارستان بفرستند تا زینت بخش صفحات آن گردد.

۱۳۹۱ مهر ۱۶, یکشنبه

ازدواج و حق انتخاب همسر (بخش اول و دوم)



وقتی ازدواج برای ایجاد وحدت و همبستگی میان اقوام و ملیت ها چنین تأثیری شگرفی دارد، پس بر دولت مردان، روشنفکران، علماي مذهبی و دلسوزان جامعه لازم است که برای ایجاد یک افغانستان متحد و یک پارچه و رفع تعصب های جاهلانه راه های تعمیم و گسترش ازدواج بین ملیت ها را هموار سازند و مردم را به ازدواج های بیرون قبیله یی تشویق و ترغیب کنند...




بسم الله الرحمن الرحیم

سخن آغازین

ازدواج با همسر دلخواه و منتخب از روی عشق و علاقه از حقوق ابتدایی و اولیه هر انسان است. هیچکس حق ندارد انسانی را  از این حق قانونی و شرعی اش محروم سازد و یا او را به زور  به زوجیت کسی که بدان رضایت ندارد درآورد.
اما در جامعه سنتی و قبیله سالار افغانستان بسیار اتفاق می افتد که پدر، مادر و یا سایر اقارب دخترشان را به زور به ازدواج مردی غیر دلخواهش در می آورند و یا دختری را از ازدواج با مرد مورد علاقه اش به بهانه آنکه او از قوم و قبیله بیگانه هست، مانع می شوند. بخصوص این ممنوعیت برای طبقه اناث برخی از طوایف سادات به بهانه هاشمی، علوی و فاطمی و يا سید بودن از شدت و حدّت بیشتری برخوردار است، که گاهی تا سرحد جنگ و خونریزی و یا اخذ طلاق اجباری نیز کشیده شده است. در حالیکه اسلام با برتری جویی نژادی مخالف بوده و دین پر از عشق و صفا و صمیمیت و روابط حسنه است و خویشاوندی میان اقوام گوناگون را مورد تمجید قرار داده است.
    جامعه شناسان براین باور اند که یکی از راههای تحکیم وحدت ملی و رفع تعصب های نژادی ازدواج بین الاقوامی می باشد.
    رساله حاضر در مورد حق انتخاب همسر از دید اسلام و قوانین بین المللی و جواز ازدواج سیده باغیر سید و سفارش اسلام به همسر گزینی از اقوام دورتر و هم کفو بودن زن و مرد مسلمان بدون در  نظرداشت قوم و قبیله بحث کرده و احکام اسلامی را در این باره به طور روشن بیان می دارد.
    امید است این نوشتار در راه تهداب گذاری وحدت ملی و اشاعه زندگی مسالمت آمیز و ایجاد دوستيهای پایدار نتایج ثمر بخشی به دنبال داشته باشد.
والسلام.    
کاظم یزدانی.

ازدواج یعنی چه؟

ازدواج پیوند مقدسی است که بین یک زن و مرد منعقد گردیده، سبب بقاء نسل، و آرامش روح و روان می گردد. انسان تا زمانی که ازدواج نکرده، نیمی از انسانیت او ناقص است و با ازدواج کامل می گردد. و خداوند(ج) آن را از آیات رحمت و نعمات بزرگ خویش برشمرده، می فرماید:
«وَمِن آیاتِه آن خَلَقَ لَکُم مِن اَنفَسِکُم اَزوَاجاً لِتَسکُنُوا اِلَیها وَ جَعَلَ بَینَکُم مَؤَدَّةًَ وَرَحمَةً اِنَّ فِي ذَلِكَ لَا ياتٍ لِقَومِ يَتَفَكَّرُونَ» (روم/21)
و از آیات و الطاف الهی یکی آن است که برای شما از جنس خودتان (یعنی از جنس بشر) همسران آفرید، تا در كنار او به آرامش برسيد و در میان شما ( زوجین ) دوستی و مهربانی برقرار کرد. و در آن برای آنانی که فکر کنند آیات و نشانه هایي از رحمت و قدرت پروردگار خواهد بود.
ازدواج نه تنها باعث پیوند میان دو روح و دو قلب متلاطم می شود، بلکه می تواند و سیله اي  برای ایجاد دوستی محکم و استوار میان دو قوم و طایفه شود.
پیامبر بزرگوار اسلام (ص)، توسط ازدواج با دختران رؤسای قبایل، باعث گرایش گروه کثیری از آنان به سوی اسلام شد. چنانچه ازدواج آن حضرت با «جویریه» دختر رئیس قبیلۀ بنی مصطلق باعث گردید که همه آن قبیله از جان و دل اسلام را بپذیرند و در صف یاران و حامیان آن حضرت قرار بگیرند.
وقتی ازدواج برای ایجاد وحدت و همبستگی میان اقوام و ملیت ها چنین تأثیری شگرفی دارد، پس بر دولت مردان، روشنفکران، علماي مذهبی و دلسوزان جامعه لازم است که برای ایجاد یک افغانستان متحد و یک پارچه و رفع تعصب های جاهلانه راه های تعمیم و گسترش ازدواج بین ملیت ها را هموار سازند و مردم را به ازدواج های بیرون قبیله یی تشویق و ترغیب کنند. و ما با لعیان می بینیم ازدواج های پراگنده ای که میان اقوام پشتون، هزاره، از بک و تاجیک رخ داده، سبب دوستی عمیق و پایدار میان آنان شده است.
از سوی دیگر علم و دانش ثابت کرده، که اگر ازدواج با قوم دورتر صورت بگیرد، فرزندان معمولاً سالم، قوی و نیرومندتر به و جود می آیند. و از پاره ای از  بیماری های ارثی و ژنیتیکی مصون مي مانند. در حدیثی منسوب به پیغمبراسلام (ص) آمده است:
« اغتربوا ولا تضووا » یعنی: با بیگانه ازدواج کنید، و فرزندان ضعیف و ناتوان به دنیا نیاورید. [1]  در حدیث دیگر آمده است: « لاتنکحوالقربۀ القریبۀ فان الولد یُخلق ضاویا.»[2]
با بستگان خیلی نزدیک ازدواج نکنید که فرزند ضعیف و ناتوان به وجود می آید.
بعید نیست یکی از علل تحریم ازدواج با محارم، به جهت جلوگیری از تولد فرزندان ضعیف و ناقص الخلقه باشد. خلاصه بحث آنکه ازدواج از طریق شرعی و قانونی نه تنها مایه ننگ و شرمساری نیست، بلکه مایة افتخار، سربلندی، حفظ ایمان و عفت و سلامتي روح و جسم است.

بدعت در دین

بدعت در لغت به معنی ابتکار و نو آوری است اما در اصطلاح  فقهی به حکم و دستور و یا رسم تازه ای گفته می شود که از دین نبوده، اما در دین افزوده شود. به عبارت دیگر ادخال مالیس من الدین فی الدین، بدعت خواهد بود. و چون دین مقدس اسلام، از نظر قوانین و دستورات شرعی هیچ نوع کمبودی ندارد و به تمام معنا کامل و تمام است، بنابر این اگر کسی از پیش خود، دستور جدیدی به عنوان حکم دینی بر آن بیفزاید مرتکب بدعت شده، روسیاه دنیا و آخرت خواهد بود.
بدعت در دین گاهی با افزودن امر جدیدی در آن و گاهی با حذف یک حکم شرعی از آن بوجود مي آيد. مثلاً اگرکسی حلال خداوند (ج ) را حرام کند، این عمل همان جزاء و مؤاخذه بدعت گذاری را دارد. خداوند حتی به پیامبر عظیم الشان اسلام (ص ) اجازه نداده که حلالی را برخود حرام کند.
« یا اَیَّها النَّبِیُ لِمَ تُحرِّمُ مَا اَحَلَّ اللهُ لَکَ تَبتَغِی مَرضَاتَ اَزوَاجِکَ » (تحریم/3)
ای پیامبر چرا چیزی را که خداوند برایت حلال کرده، از پیش خود تحریم می کنی و در این کار خوشنودی زنان خویش را می طلبی؟!.
در آیه دیگر خطاب به مؤمنین می فرماید: « یا اَیُّهَا الََّذِینَ امَنوُا لاتُحَرِمُوا طَیِباتِ ما اَحَلَّ للهُ لَکُم وَ لاتَعتَدُوا اِنَّ الله لا یُحِبُّ المُعتَدِینَ » ( مائده/ 87)
ای مومنان حرام مکنید آنچه را خداوند (ج ) برای شما حلال ساخته است. و از حد مگذرانید، هر آینه خداوند (ج ) دوست نمی دارد از حد گذارندگان را.
بنابر این تحریم ازدواج سیده با غیر سید، بدعتی آشكار است. و کسانی که از این بدعت جانبداری کنند گناه بزرگ و عظیمی را مرتکب مي شوند، كه دین مقدس اسلام را به عنوان یک دین خشن، پر از تعصب، ناسازگار با علم و دانش و بی توجه به مصالح عمومی بشریت، معرفی می کنند.
در قرآن کریم هر نوع بدعت گذاری در دین به معنی افترای علی الله تعبیر شده است:
« فَمَن اَظلَمُ مِمَّنِ افتَری عَلَی اللهِ کَذِباً لِیُضِلَّ النّاسَ بِغَیرٍ عِلمِ اِنَّ الله لایَهدِی القَومَ الظّالِمِینَ » (انعام/ 144)
کیست ستمکارتر از کسی که بر خداوند (ج) افترا بندد ( و از پیش خود چیزی را حلال و یا حرام کند)، تا گمراه کند مردمان را به غیر دانش. حقا که خداوند ستمگران را ( که تعمداً در برابر حکم خداوند (ج) می ایستند) هدایت نخواهد کرد.
در آیۀ فوق خداوند(ج) کسانی را که گوشت حیوانات حلال گوشت را به بهانه های واهی بر مردم تحریم می کنند، ظالم و ستمگر و مفتری علی الله خوانده است. پس کسانی که تعمداً  ازدواج میان مسلمین را که خداوند (ج)  حلال قرار داده، تحریم کنند، نیز ظالم بدعت گذار و مفتری علی الله خواهند بود.
خداوند به این کسان تعبیر« اَظلَم » یعنی ظالم ترین را به کار برده است. در قرآن کریم، تقریباً در59 آیۀ، مفتریان علی الله را مورد تقبیح و سرزنش قرار داده است.   

مظلومیت مضاعف

تحریم ازدواج سیده با غیر سید، ظلم مضاعفی است، که در برخی از مناطق شیعه نشین افغانستان، در حق طبقۀ اناث سادات جریان دارد. و حال آنکه زنان اقوام دیگر می توانند با مرد دل خواه خویش از هرقوم و قبیلۀ اي که باشد، ازدواج کنند،  هرچند ممکن است چنین ازدواجی برای آنها نیز دشواری هایی داشته باشد، ولی ممنوعیت شرعی ندارد، یعنی اقارب زن گفته نمی توانند که دختر دادن به قبیله بیگانه را اسلام حرام قرار داده. اما آندسته از سادات که از ازدواج طبقه اناث خویش با غیر سید ممانعت به عمل می آورند، خیال می کنند که این ممنوعیت از ناحیه اسلام صورت گرفته است، در حالیکه هرگز چنین نیست و به همین جهت طبقه اناث این گروه بعضاً تا آخر عمر چانس ازدواج پیدا نمی کنند.
طبق پاره ای از روایات که از ائمۀ شیعه نقل شده، جمع بین دو زنی که هردو سیده و فاطمی نسب باشند، جایز نیست. چنانچه ابان بن عثمان از حماد نقل کند که او گفت:
« سمعت ابا عبدالله (ع) یقول: لایحل لاحد ان یجمع بین ثنتین من ولد فاطمه( علیها السلام) ان ذلک یبلغها فیشق علیها»[1]  برای احدی جایز نیست که با دو زن سیده فاطمی نسب در یک زمان ازدواج کند(همان طور که ازدواج با دو خواهر در یک زمان جایز نیست) زیرا خبر آن به فاطمۀ ( علیها السلام) می رسد، و باعث ناراحتی او خواهد شد.
این حدیث هر چند زیاد مورد توجه نیست، و با قواعد فقهی هم سازگاری ندارد اما كساني هستند که آن را رعایت کنند و از ازدواج با دو سیده فاطمی نسب در یک زمان خود داری کنند. از این رو تعدادی از پیرزادگان، در ازدواج دوم و یا سوم خویش معمولاً با زنان غیر سیده ازدواج می کنند. بنابراین شانس شوهر یابی برای طبقۀ اُناث سادات نسبت به دیگر زنان اندک است. و چنین محرومیت نه تنها بی انصافی، بلکه ظلم مضاعفی است که بر آنان تحمیل می شود. از آنجا که غرایز و کشش های نفسانی بشریت تعطیل پذیر نیستند، جلوگیری و سرکوب آن ها پیامدهای تلخ و ناگواری را به دنبال دارد. دیده شده که گاهی افرادی به جهت محرومیت از ازدواج در چاه بدنامی سقوط کرده اند!.
ادامه دارد...

1،وسایل الشیعۀ ،ج 14، کتاب النکاح، ابواب ما یحرم بالمصاهره، باب40، حدیث 1، ص 187- 388. 
 3- محجۀ البَیضأ، ج3، ص 94.
 ازدواج و حق انتخاب همسر (بخش دوم )

برتری جویی تفکر فرعونی است

در قرآن مجید هر نوع تفوق طلبی و استعلاء جویی نژادی محکوم گردیده است. فرعون اولین پادشاهی بود که نژاد پرستی و خود برتربینی را بنیان نهاد. او به پسران بنی اسرائیل نه تنها اجازه ازدواج با دختران قبطی را که قوم فرعون بودند نمی داد، بلکه حتی حق زندگی برای آنان قایل نبود، و مأمورانی گماشته بود که هرگاه نوزاد پسری در خانه یک نفر اسرائیلی متولد می شد، بیدرنگ او را ذبح می کردند!. اما دختران این قوم را که دارای چهرۀ سفید و دلربا بودند، برای کلفتی و کنیزی زنده نگاه می داشتند.
« اِنَّ فِرعَونَ عَلاَ فِی الاَرضِ وَ جَعَلَ اَهلَها شِیَعاً یَستَضعِفُ طائِفَۀً مِنهُم یُذّبِحُ اَبنَاءَ هُم وَ یستَحی نِساءَ هُم اِنَّهُ کانَ مِنَ المُفسِدِینَ » (قصص /4) فرعون سخت به تکبر و استعلأ جویی در زمین پرداخت و مردم آن را گروه گروه و فرقه و فرقه قرار داد. و با این کار به تضعیف وشیره کشی و استثمار طایفه ای از آن ها مشغول شد. پسران آن ها را می کشت و زنان شان را (برای استفاده جویی ) زنده نگه می داشت حقا که او از فساد پیشگان و تبهکاران بود.
در آیه دیگر می فرماید:
« وَاِذ نَجَّیناکُم مِن آل فِرعَونَ یَسُومُونَکُم سُوءَ العَذابِ یُذّبِحُونَ اَبناءَکُم وَ یَستَحیُونَ نِساءَکُم وَ فِی ذَالکُم بَلاءٌ مِن رَبِکُم عَظِیمُ.» (بقره/ 49) ای بنی اسرائیل به یاد آرید نعمت خدای مهربان را که شما را از زیر سلطه فرعونیان رهانید، در حالیکه به بدترین وجهی با عذاب های گوناگون شما را شکنجه می کردند و پسران تازه تولد شده شما را ذبح کرده، دختران و زنانتان را زنده نگه می داشتند. و در این حال بلاء و امتحان پروردگار شما سخت بزرگ و طاقت فرسا بود.
فرعون زمان حضرت موسی، از تزویج شهزاده خانم های دربار، با بیگانه ها جلوگیری می کرد. و آن را مایه ننگ خانواده سلطنتی مصری می دانست. در نامه یی از کاداشمان انلیل Kadashman- enlil ، از پادشاهان کاسی مربوط به اوایل سده چهاردهم قبل از میلاد، خطاب به فرعون مصر، آمده است:           « هنگامی که به تو دربارۀ ازدواج با دخترت نوشتم، پاسخی که دریافت داشتم این بود: از دوره های کهن، شاهزاده خانم های مصری را به کسی نداده اند.
چرا چنین می گویی؟ شما آن چه را که می خواهید می توانید انجام دهید. دختران بالغ زیبا به اندازۀ کافی وجود دارند. هر زن زیبایی را که می خواهی برایم بفرست. چه کسی می تواند بگوید که این زن، شاهزاده خانم نیست»[1]
سلطان کاسی، وقتی سرسختی فرعون را مشاهده می کند، راضی می شود که یک دختر زیبایی را ولو دختر خود فرعون نباشد، روانه کند، مورد قبول واقع خواهد شد.
در جهان اسلام اولین بار، برتری جویی نژادی توسط بنی امیه مطرح و عملي شد. آنان ازدواج زنان عربی را با غیر عرب تحریم کردند. پسر ابوسفیان بنیانگذار خلافت اموی، برای زیاد بن ابیه که در آن زمان حاکم ایران و خراسان بود، نوشت: « مراقب مسلمانان عجم باش، آنان را همپایه عرب قرار مده، عرب ها می توانند از آنان زن بگیرند و با دختران شان ازدواج کنند اما عجم حق ندارد با زنان عرب ازدواج کند. و در معیشت بر آنان سخت بگیر و در جنگ ها آنان را در صف اول بگمار و...»[2]
جرجی زیدان آورده است: « یک ایرانی دختری از قبیله بنی سلیم که عرب بود، خواستگاري كرد، خانواده دختر با این ازدواج موافقت کردند، اما ابوالولید والی مدینه که از این جریان آگاهی یافت، امر کرد موی ریش و سبیل و ابروان داماد را بتراشند و او را در ملاء عام دویست تازیانه بزنند و دختر را نیز از او بگیرند. محمد بن بشیر شاعر معاصر او این واقعه را به شعر در آورده و از این عمل والی مدینه تمجید کرده می گوید: ابو الولید شرافت دختران ما را حفظ کرد و آنان را از زنا شویی با بندگان (اعاجم) باز داشت و ریش آن مرد بی ادب را تراشید و او را تازیانه زد، تا برود بعد از این با دختران کسری ازدواج کنند، زیرا بنده می تواند فقط با بنده همسر شود.»[3]
اگر مولی (غیرعرب) مرد دانشمند و عالی مقامی هم بود معذلک در صورت ازدواج با زن عرب از مجازات معاف نمی شد، مثلاً عبد الله بن عون از بزرگان تابعین و مرد دیندار و دانشمندی بود همین که با یک زن عربی از دواج کرد چون خود از موالیان بود از هلال بن ابی برده (حاکم وقت ) تازیانۀ مفصلی خورد.[4]
 امویان مرد مان متعصب و خود خواهی بودند و دختر دادن به غیر عرب را با سختی هرچه تمامتر منع می کردند، در صورتیکه مطابق مقررات دین اسلام هیچ مانعی برای آن کار نبود.
مردی از قبیلۀ عبدالقیس مقیم بحرین دختر خود را به یکی از موالی داد و ابو بجیر از شعرای آن زمان در یک قطعه شعر به سختی او را مورد هجو و سرزنش قرار داد».[5]
از آنجا که هر نوع سخت گیری نا معقول، طبعاً واکنش هایي را به دنبال دارد، لذا ازدواجهای پنهانی و نامشروع، که بیشتر زنان عرب خود قدم پیش نهاده و باروشهای ماهرانه خود را به موالی می رساندند، به وفور صورت می گرفت، و با اینکه هر دو طرف سعی در کتمان آن روابط داشتند، گاهی در اثر اشتباهاتی افشا گردیده، باعث بروز مشکلات و رسوایی هایی می شد، وگزارشهای متعددی در این باب در تاریخ ذکرگردیده که باز گوکردن آنها خارج از محدوده و ظایف این رساله است.
بعد از سقوط اموی ها، پاره ای از بدعتها و سنن عصر جاهلیت که توسط آن ها پایه گذاری شده بود، برای بنی عباس به ارث رسید. عباسیان ازدواج با زنان هاشمیه را برای اعاجم ناروا و توهین به خویش تلقی می کردند.
ابومسلم خراسانی با آن همه خدمت، وقتی توسط نامه ای « امینه » عمه سفاح را برای خود به زنی خواست، سفاح آن نامه را به منصور برادر خویش نشان داد و گفت: « ابومسلم دیگر خویشتن را نمی شناسد، پا از گلیم خویش بیرون نهاده، آرزوی ازدواج با یک زن هاشمیه را در سر می پروراند»
منصور آن نامه را نگهداشته بود، تا روزی که او را به قتل رساند. و در آن روز آن نامه را به او نشان داد و گفت: کار تو به جایی رسیده بود که می خواستی با یک زن عرب و آن هم با یک بانوی هاشمی همسر شوی ؟![6]
هارون الرشید عباسه خواهر خویش را برای ایجاد محرمیت به عقد جعفر برمکی در آورد، اما اجازۀ همبستر شدن نداد. عباسه بالطایف الحیل خود را بر جعفر عرضه کرد و حامله شد. وقتی خلیفه از این امر آگاهی پیدا کرد. چنان تعصب عربیت او تحریک شد که نه تنها جعفر، بلکه تمام خاندان برامکه را بر انداخت و داستان آن بسیار معروف است.[7]
عباسیان به قسمی در لجن زار خود برتربینی غرق شده بودند که حتا ازدواج با بنی امیه را که رگ و ریشۀ عربی و قریشی داشت، گناه نا بخشودنی می دانستند، داود بن علی عباسی، در طی یک مشاجره درد ناک به ابو عبدالله امام ششم شیعیان گفت: « وقد اتیت ذنباً لا یغفرالله لک » تو گناهی مرتکب شده ای که خداوند آن را نخواهد بخشید امام فرمود: آن گناه کدام است؟ گفت اینکه دخترت را به ازدواج فلان مرد اموی در آوردی!. امام فرمود: اگر من دختر به آن اموی دادم، پیامبر(ص) نیز دخترش را به عثمان(اموی) تزویج کرد و برای من عمل پیامبر( ص) سرمشق است.[8]
در زمان خلافت حضرت علی گروهی از موالی (مسلمانان غیر عرب) خدمت آن حضرت آمده، عرض کردند: « یا امیرالمؤمنین در زمان رسول خدا(ص) موالی با عرب ازحیث عطا یا و مواجب حقوق برابر دریافت می کردند. عرب ها به سلمان فارسی، بلال حبشی، صهیب رومی که غیر عرب بودند، دختر دادند. اما عرب های امروزی خود را عنصر برتر از دیگر نژاد ها دانسته، از ازدواج دختران شان با موالی ممانعت به عمل می آورند و ما را هم کفو خود نمی دانند؟!. حضرت (ص) این عمل عرب ها را سخت مورد نکوهش قرار داد. ومیان آن حضرت و بزرگان عرب مشاجره سختی در گرفت. حضرت به حمایت از موالی فرمود: ای گروه موالی من شما را از خود می دانم، اما این عرب های جاهل و متعصب با ندادن دختر، شما را به منزلۀ یهود و نصارا قرارداده اند، با زنان شما ازدواج می کنند اما به شما زن نمی دهند، این روش اینها برخلاف اسلام است.»[9]
علامه مجلسی روایت می کند: « از امیرالمؤمنین علی(ع) پرسیدند؟ جایز است زنان عرب را به غیر عرب تزویج کنیم؟ فرمود: خون شما ها برابر است و فرج تان برابر نیست؟!.»[10]
و اما در افغانستان اولین زنی که قربانی تعصب نژادی گردید و از ازدواج با مرد دلخواه خویش باز ماند، شاید رابعه بلخی باشد، از شاعره های قرن چهارم هجری که به زبان دری و عربی شعر میگفت و از پیش کسوتان شعر دری به حساب می آید. او به یک جوان ترک تبار بلخی به نام بگتاش که از نظر شجاعت، فهم و دانایی سرآمد روزگار خویش بود، دلباخته شد. اما رابعه چون اصالتاً عرب بود، طبق سنن قومی نمی توانست با یک غیر عرب ازدواج کند. حارث برادر رابعه وقتی از دلدادگی خواهرش با بگتاش آگاهی یافت، خون عربیت او به جوش آمد، خواهر جوان و فاضله خویش را نا جوانمردانه به قتل رساند، به گمان اینکه از زیر بار ننگ و فضیحت رهایی خواهد یافت! اما در عوض بدنامی دنیا و آخرت را صاحب شد.
نویسنده: حاج کاظم یزدانی
منبع:


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر