هزاره ها با وجود سابقه ی تمدنی و حضور چند هزار ساله در افغانستان، بعد از قتل عام فیزیکی و فرهنگی عبدالرحمان همواره با تهدیدهای فراوانی روبرو بوده است و این خطرها و تهدیدها تا به امروز ادامه داشته و نسبت به شرایط، زمان و مکان خاص بیشتر و یا کمتر شده است. در شرایط فعلی به صورت کلی، هزاره ها با هشت تهدید رو برو می باشند:..
هزاره ها با وجود سابقه ی تمدنی و حضور چند هزار ساله در افغانستان، بعد از قتل عام فیزیکی و فرهنگی عبدالرحمان همواره با تهدیدهای فراوانی روبرو بوده است و این خطرها و تهدیدها تا به امروز ادامه داشته و نسبت به شرایط، زمان و مکان خاص بیشتر و یا کمتر شده است. در شرایط فعلی به صورت کلی، هزاره ها با هشت تهدید رو برو می باشند:
•1- استراتژی کتمان
این استراتژی، پیوسته چون سدّ بزرگ در برابر هزاره ها بوده است و متاسفانه با وجود تغییر و تحولاتی که در کشور به وجود آمد و قانون اساسی متکی به دموکراسی به تصویب رسید، بازهم استراتژی کتمان در مورد هزاره ها از سوی انحصارطلبان دنبال گردید. استراتژی کتمان یعنی استراتژی انکارِ توانمندی ها، نفوس و و پیشنیه تاریخی باشکوه. بر اساس همین سیاست است که نسبت به مردم ما تعصبها شکل می گیرد و به دنبال آن تبعیضها اعمال می شود. با وجود همین سیاست است که کمترین کمکهای میلیاردی جامعه جهانی برای هزارستان داده شده و کمترین توسعه اقتصادی و رفاهی در هزارستان صورت گرفته است. به دنبال همین اصل نامبارک است که جمعیت هزاره ها با وجود این که در اجلاس بُن 19 درصد به رسمیت شناخته شد، امروزه از سوی آکادمی علوم افغانستان، 9 درصد اعلام شده و به هزاره ها نسبتهای ناروای دگیر داده می شود. این، در حالی است که با شمارش هزارهای سنی که اکثراً تذکره های تاجیکی دارند، هزاره ها اکثریت قاطع جمعیت افغانستان را تشکیل می دهند. آری، بر اساس همین سیاست ظالمانه و استراتژی کتمان است که به قول شهید مزاری، هزاره بودن در افغانستان هنوز هم جرم است!
•2- کوچی، ابزار سرکوب
تهدید دیگر در برابر هزاره ها، کوچی است. کوچی از همان آغاز به عنوان نیروی سرکوب، در مورد هزاره ها به کار گرفته شد تا هر ساله، مردم هزاره درگیر جنگ روانی، از دست دان فرصتها و به تاراج رفتن داراییهایشان باشند. این تهدید، تکمیل کننده استراتژی کتمان است و از این رو برای انحصارگرایان، دارای اهمیت بوده و هیچ گاه آنان صداقت مندانه حاضر نشده و نمی شوند تا این معضل برای همیشه حل شود.
•3- تهدید شکننده در کویته
شهر کویته از بدو حضور هزاره ها تا کنون، به عنوان آشیانه امن برای هزاره ها مطرح بوده است؛ طوری که بیشترین سرمایه گذاری از سوی هزاره ها طی سی سال اخیر در این شهر انجام شده است. واقعیت این است که مردم هزاره در کویته با وجود فشارهای موجود، هویت مستقل داشته و حتی در در شکل دهی گفتمان هویتی و قومی ـ حتی در افغانستان ـ نیز موثر بوده اند. اما در طی این سالها هیچگاه مانند دوسال اخیر، مورد تهدید و با چالش امنیتی مواجه نبوده اند و اکنون، دشمنان هزاره، هدفمندانه این منطقه را مورد تهاجم قرار داده است تا انگیزه زندگی و ماندن در این شهر را از آنان بگیرند. روشن است که اگر این بحران به خوبی مدیریت و مهار نشود، هزاره ها تاوان زیادی را پرداخت خواهند کرد.
•4- پراکندگی نیروها و کمبودی امکانات
با وجود تهدیدهای فوق، با تأسف باید گفت که نیروهای فکری، سیاسی و اجتماعی ما، نیز پراکنده بوده و امکانات لازم برای مقابله کمتر وجود دارد. داشتن امکانات اقتصادی و توانمندیهای علمی و سیاسی، همواره نقش تعیین کننده را در تحولات بازی می کند. اما متاسفانه مردم هزاره با توجه به دلایل تاریخی، اجتماعی و سیاسی از یک سو، نگاه اخلاق محورانه در تعاملات اجتماعی و سیاسی آنان از سوی دیگر باعث شده است که امکانات زیادی را از دست بدهند و بدتر از همه این که نیروهای موجود در عرصه های مختلف برای مقابله با تهدیدها، هماهنگی ندارند و این موضوع - با توجه به تجربیات گذشته نه چندان دور، خود خطر آفرین است.
•5- روند مهاجرت روبه رشد به کشور سوم
در سالهای اخیر، روند مهاجرت مردم ما علاوه بر ایران و پاکستان به کشور سوم، سرعت بیشتر گرفته است، تا آن جایی که در کشورهای اروپایی و استرالیا، هزاره ها بیشترین مهاجر را تشکیل می دهند؛ کشورهایی که از لحاظ فرهنگی، زبانی و ساختار اجتماعی، تفاوتهای زیادی با جامعه ما داشته اند و دارند. روشن است که در مهاجرتها، تنها نسل اول، هویت اجتماعی و فرهنگی خود را حفظ کرده و نسل دوم نسبتاً به کشور اصلی و اجدادی خود وابستگی دارند، اما نسل سوم که در مهاجرت به دنیا آمده و رشد می کند، دیگر کاملاَ مربوط به کشوری که در آن ساکن است، خواهد بود. چرا که تنها بعد فیزیکی و نژادی، هویت افراد را تعیین نمی کند، وابستگیهای فرهنگی، آداب و رسوم اجتماعی مربوط به یک کشور است که هویت افراد را تعیین می کند. بنابراین، هزاره ها با این روند مهاجرت رو به رشد، در درازمدت دچار زیان بزرگ خواهند شد، چرا که نسلهای دوم و سوم آنها دیگر هویت افغانستانی و هزارگی نخواهند داشت.
واقعیت این است که به دلایل وجود ناامنی، بیکاری و... اعمال تبعیضهای ناتمام در کشور، روند مهاجرت برای مردم ما رقم خورده است و این روند در مرحله اول، جذب نشدن جوانان ما در اردوی ملی و حتی ترک از عضویت در اردوی ملی را به دنبال داشته است. در حالی که در مورد اقوام دیگر این روند بر عکس بوده است. روشن است که دستهای پنهان و برنامه های از پیش تعیین شده نیز پشت سر این قضیه وجود دارد تا حضور نظامی مردم ما در کشور به شدت کاهش یابد، وقتی حضور نظامی کاهش یافت، قدرت چانه زنیهای سیاسی و حضور سیاسی در ساختار قدرت کاهش می یابد، وقتی حضور سیاسی، کاهش یافت، تیمهای انحصار گر، یکّه تازی کرده و دیگر به گروه های رقیب، میدان نخواهند داد.
•6- تخلیه هزارستان و از بین رفتن هویت جمعی
در سالهای اخیر انگیزه شهر نشینی در شهرهای کابل، هرات، غزنی، مزار و دیگر شهرهای کشور برای مردم ما بسیار قوی بوده و تخمیناً می توان گفت یک سوم مردم ما از نقاط مختلف هزارستان به شهرهای یاد شده کوچ کرده است. این روند با وجود مزیتها و نکات مثبت فراوانی که دارد، حد اقل دو خطر از بین رفتن هویت جمعی و خالی شدن منطقه را نیز به دنبال دارد. اکنون گزارشهای که از ولسوالیهای مختلف می رسد، یک سوم جمعیت قریه ها کاهش یافته و خانه های زیادی خالی مانده است. باید دانست که حضور اجتماعی و سیاسی ما در هزارستان یک اصل است و باید تلاش کنیم که با مدیریت صحیح، موجدیت خود را در هزارستان حفظ نماییم، چرا که حفظ هزارستان برای ما هویت ساز است و ارتباط مداوم شهرنشینان ما با منطقه، حفظ هویت اجتماعی، مذهبی و سیاسی ما را به دنبال دارد.
•7- کنترل بی رویه ی جمعیت
جمعیت هر قوم و هر کشور، حرف اول را در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی می زند. از این روست که رشد و یا کاهش جمعیت برای هرجامعه ای از سیاستهای اولیه آن، به شمار می رود تا برنامه ها را بر اساس نیازهای جمعیتی تنظیم نماید.
در افغانستان به خصوص در هزارستان، در سالهای اخیر رشد حداقلی جمعیت، به دلیل مسافرت طولانی مردان، اعمال کنترل جمعیت، به صورت آگاهانه و غیر آگاهانه، مشهود است؛ با این تذکر که برنامه کنترل جمعیت در میان مهاجرین به دلایل مختلفی بیشتر بوده است. روشن است که در فردای ا فغانستان، مبارزه ها، در عرصه های سیاسی و اجتماعی، مبارزه جمعیتی و نفوس است. تیم و یا گروهی برنده میدان خواهد بود که پشتوانه جمعیتی قوی داشته باشد.
•8- اقتصاد مصرفی و بی پشتوانه
با وجود خطرهای که بر شمردیم، تهدید افتصاد مصرفی و بی پشتوانه از همه جدی تر است، زیرا مردم ما الگوی مصرف روزانه خویش را بر اساس درآمد کارگرانشان در ایران و کشورهای دیگر تنظیم کرده اند. این اقتصاد، چنان شکننده می باشد که هرگاه به دلایل سیاسی و اجتماعی دچار تزلزل و نوسانات شود، جامعه ما را دچار بحران می کند. واقعیت این است که بیش از هفتاد درصد درآمد مردم ما، از طریق کار در ایران است و بدبختانه مصرف روزانه، ساخت و سازها، کار و کاسبی مردم، در افغانستان، بر اساس درآمد از ایران تنظیم شده است. بر اساس شواهد موجود در سال اخیر که نرخ ارز در ایران دچار نوسانات شده است، تاثیر مستقیم خود را به اقتصاد مردم ما گذاشته است؛ طوری که دیگر از شور و هیجانات خریدن زمین و ساخت و سازها، چندان خبری نیست. اما جالب این که با وجود مشکلات یاد شده، هزاره ها در سال گذشته بیش از یک میلیارد افغانی را برای زیارت کربلا، زیارت های سوریه و ایران هزینه کرده اند!
برادران! آیا زمان آن فرا نرسیده است که برای تغییر دادن الگوی مصرف با محوریت آینده نگری و مدیریت بیشتر تلاش کنیم؟ آیا تا کنون فکر کرده ایم که اقتصاد هر مردمی، حرف اول را در تمام عرصه ها خواهد زد؟
چند راهکار
افزون بر راهکارهای مناسبی که در سطح کلان از سوی دولتمردان و نخبگان باید ارائه و دنبال شوند، به چند راهکار عملی که با موقعیت و شرایط مردم ما ارتباط دارد و نیازی به برنامه ریزی دولت هم ندارد، اشاره می شود:
1 - تلاش برای دستیابی به اقتصاد متمرکز
اقتصاد متمرکز، اقتصادی است که از تحولات بیرونی کمتر آسیب دیده و الگوی مصرف آن نیز مبتنی بر واقعیتها و درآمد داخلی است. اولین گام برای رسیدن به اقتصاد متمرکز، اعمال طرح پس انداز، سرمایه گذاری و بهره برداری از سرمایه ی موجود است، نه اقتصاد متکی به زور بازو برای همیشه که با بیکاریها، مریضی و پیری افراد، دچار بحران شود.
2- ترویج کارهای مشارکتی.
سرمایه های اندک و سرگردان، کارساز نیستند اما اگر چند نفر، سرمایه هایشان را یکجا کردند، سرمایه کلانی به وجود خواهد آمد که بر اساس آن می توان کارگاه های کوچک تولیدی، ساخت و ساز و، تجارت و... را راه انداخت؛ مسیری که متاسفانه مردم هزاره کمتر بدان توجه داشته و دارند.
3- وارد شدن به بازار
حقیقت این است که اقتصاد و بازار افغانستان در دست دیگران است. در گذشته، اقتصاد هزاره ها متکی به کشاورزی و به گونه ی بخور و نمیر بود. با مهاجرتهای بیش از سی سال اخیر، اقتصاد هزاره ها متکی به بازار کار در کشورهای مختلف بوده است و در کنار آن، کشاورزی نیز بیشتر جنبه سرگرمی و رفع ضرورتهای اولیه را داشته است. لذا ضروری است که کم کم این سرمایه ها، نظام مند شوند و با ترویج کارهای مشارکتی، سرمایه های سرگردان به سمت بازار سوق داده شوند.
4- تلاش برای دست یابی به کشاورزی و دامداری کارآمد
افغانستان در کل استعداد کشاورزی فوق العاده داشته و هزارستان نیز با وجود کوهستانی بودن، از این خصوصیت برخوردار است؛ تا آن جایی که می توان به عنوان یک پشتوانه به آن نگاه کرد. اما این کشاورزی به شکل سنتی، کارآمد نیست و جز هدر دادن فرصتها و تضعیف نیروهای انسانی، ثمره دیگری نخواهد داشت. بنابراین الگوی کشت و کارهای ما باید تغییر یابد. به عنوان مثال، ده سیر تخم افشان زمین برای یک خانواده برای کاشتن گندم به هیچ وجه کافی نیست، اما اگر از این زمین برای کاشتن درخت چنار و حبوبات دیگر مانند لوبیا و عدس و.. استفاده شود، درآمد سالیانه یک خانواده را تامین خواهد کرد.
دامداریها نیز باید تغییر یابد، زیرا به جای داشتن بیست رأس گوسفند نسل موجود و کوچک در هزارستان، ده رأس گوسفند پشمی، گوشتی و اصلاح شده، درآمد زایی بیشتر دارد.
امیدواریم که فرد فرد ما در برابر این تهدیدها مسولانه عمل نماییم و تلاش کنیم که به حول و قوه الهی و همت دوچندان، تهدیدها را رفع کرده و با رسیدن به اقتصاد قوی و نظام مند روی پای خود بایستیم و به همگان اثبات کنیم که ما وارث تمدن بزرگ و تاریخی ی هستیم که به رغم تهدیدها و قتل عام فرهنگی 250 ساله، استوار و ثابت قدم خواهیم بود.
به امید آن
نویسنده: محمد حسین فیاض
منبع: افشار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر