در این وبلاگ مطالب مختلف مربوط به افغانستان در مجموع و مخصوصاً هزاره ها در سراسر جهان، سایر مطالب و یادداشت های شخصی به نشر میرسد.
سلام هزارستان چشم براه نظرات، پیشنهادات و انتقادات سازندۀ شماست، و هم چنان از قلم بدستان گرامی میخواهد که دست نوشته هایشان را برای سلام هزارستان بفرستند تا زینت بخش صفحات آن گردد.

۱۳۹۱ شهریور ۱۳, دوشنبه

سیادت از نظر قرآن



وقتی دانستیم که اسلام بر تری نژادی را نفی کرده بحث صحیح بو دن ویا جعلی بودن نسب نامه ها نیز خود به حل می شو د یعنی سید واقعی با سید الحاقی هیچ تفا وتی با هم ندارند تنها شخص جعل کننده نسب به خاطر جعلی که مرتکب شده و از نسب اصلی خویش انکار کرده و اولاد ه و ذراری خویش را به اشتباه دچار کرده است...

آقای « زمان تنها » می پرسد :
جناب استاد یزدانی سلام علیکم سؤالی ندارم امیدوارم جواب روشن و تفصیلی عنایت فر مایید!
سؤال: سید به چه کسی ګفته می شود؟  اصطلاح سیادت از کجا منشأ ګرفته؟ و آنان چه جایګاهی دراسلام دارند؟ آیا نسب نامه سادات افغانستان صحت دارد؟  اګر سیدی در کشوری نباشد خمس را به چه کسی باید داد؟ با لاخره  رابطه ما با سادات چګونه باید باشد؟
جواب: این پرسش شما درحقیقت محتوی پنج سؤال است که من کوشش می کنم به هر  کدام آن ها به همان تر تیبی که مطرح ګرد یده پاسخ ګویم منتها کمی طو لانی می شود، خواهشمندم حوصله به خرج داده پاسخ همه را تا آخر مطالعه فرمایید .
اول: سید چه معنا دارد و به چه کسی سید ګفته می شود؟
 واژه سیدو سیادت یک لغت عربی است به معنی آقا و سرور در زبان عربی اختصاصی به اولاد علی یا بنی  هاشم ندارد بلکه به  عنوان احترام به هر انسان محترم ازهر قوم و قبیله ای که باشد  اطلاق می شود اګر طرف مورد خطاب مرد باشد به او سید و اګر زن باشد سیده ګویند حتا اختصاصی به مسلمان بو دن هم ندارد شاید بار ها از رسانه های عربی شنیده باشی که به رییس جمهور وقت امریکا مثلا جورج بوش السید جورج بوش به تونی بلر السید تونی بلر به خانم اندیرا ګاندی السیده اندیرا ګاندی و... ګفته اند و هکذا درکشور های عربی معمولا به سادات:هاشمی ، علوی، حسنی و امثال آن ګویندیعنی به نام قبیله شان خطاب کنند چنانچه همد یګر را نیز به نام قبیله شان یاد کرده قضا عی, تیمی، تمیمی ، طایی و  و و ګویند.  واژه سید درکشور های مسلمان نشین غیر عربی مانند ایران، افغانستان، پاکستان و غیره  منحصرا به کسی اطلاق می شود که سلسله نسبش از طریق حضرت  فاطمه  (سلا م الله  علیها) به پیغمبر اکرم(ص)  اتصال پیدا کند هر چند فقهای سنتی ما دایره آن را وسعت داده به همهء بنی هاشم  اطلاق کنند و لو از اولاد ابو لهب  باشد.
دوم : سادات چه جایګاهی در اسلام  دارند؟
در اسلام قرآنی که همان اسلام واقعی است هیچ امتیازی برای هیچ قومی داده نشده, فشر ده سخن قرآن در این باره این است که: ای انسان ها همه تان از هر قوم و قبیله و از هر رنګ و نژادی که هستید از یک مرد و زن به وجود آمده و تکثیر شده اید با اینکه  همه تان از شرف  وکرامت بشری  برخور دار هستید اما در بین خود تان  هیچ نژادی  بر نژاد دیګر  برتری ذاتی  ندارد حتا به اندازه  سر سوزن  و لو آن شخص از اولاد بلا  فصل  پیغمبرباشد چنانچه پیغمبر زادګی پسر نوح برای او هیچ امتیازی  به بار نیاورد.  بر تری جویان در آخرت نصیبی از عنایات خدا وندی ندارند .
اګر کسی به جهت پیغمبر زادګی  امتیاز و شرفی پیدا کند باز همه بشریت در آن شریک خواهند بو د چون به یک حساب همهء بشریت پیغمبر زاده اند زیرا همه از اولاد حضرت آدم(علیه السلام) اند و آدم خود پیغمبر زمان خویش بود.
پس تا این جا معلو م شد که اسلام قرآنی  به هیچ  قوم و طایفه ای  لقب سیادت نداده .  امتیاز  طلبی و برتری  جویی  به هر شکل و بهانه ای که باشد از دید اسلام محکوم است و آن را از عادات و منش  فرعون و ګردن کشان تاریخ می داند : « ان فرعون علا فی الا رض و جعل اهلها شیعا  یستضعف طایفه منهم  و ...» ( قصص  آیه  ۴
همانا که فرعون ( پادشاه  ظالم و خود کامه مصر) به برتری جویی پرداخت و مردم  را به  چند ګروه ( کاست و زندګی  طبقاتی ) تقسیم کرد و ګروه ګروه قرار داد وبعضی از آنان را به استضعاف  وناتوانی کشید ... حقا که او از تبه کاران بود و باز می فرماید.
« الی فرعون وملا ئه فاستکبروا و کانوا قو ما عالین» ( مؤمنون آیه ۱۴۵)   ( ما موسی و هارون علیهما السلام را با دلائل وبراهین روشن) برای  فرعون و ګروه او فرستا دیم اما آنان به تکبر و خود بزرګ بینی  دچار ګردید ند چون که مردم خود خواه وعلو طلب بودند .
در آیه  ۸۴ سوره یونس  و ۴۶  سوره مؤمنون می فرماید « تلک الدار  الا خره  نجعلها  للذین  لا یریدون  علوا  فی الا رض و لا فسا دا  والعا قبه  للمتقین »
اینک  این سرای آ خرت است که آن را برای کسانی قرار داه ام که در زندګی دنیایی به برتری جویی و علو طلبی در روی زمین  و فساد  نپرداخته  باشند و عاقبت نیک بختی و سعادت  اخروی  از آن پر هیز ګاران خواهد بود .
بعد از فر عو نیان دو مین ګرو ه نژادی که درتاریخ بشریت به مرض بر تری جو یی نژا دی مبتلا شده و زمینه تحقیر و تباهی خود را فراهم کردند یهو دیان بو دند .
همه می دانیم که یهودیان خود را از اولاد حضرت یعقوب پیغمبر می دانند و یعقوب فرزند حضرت  اسحاق نبی و او فرزند حضرت ابراهیم  خلیل است بنا براین یهود یان در سه پشت متصل پیغمبر زاده اند و همین موضوع باعث ګردید که آنان به یک نوع  نژاد پرستی  تکبر خود خواهی و خود برتر بیني شدید دینی دچار شوند. اما  قرآن کریم این تفکر ضد بشری آنان را مورد  سر زنش قرار داده می فرماید: « وقالوا لن  تمسنا النار  الا ایاما معدوده  قل اتخذ تم عند الله عهدا  فلن یخلف الله  عهده  ام تقولون  علی الله  مالا  تعلمون  بلی  من کسب سیئه و احاطت به خطیئته فاؤلئک اصحاب  النار  هم فیها خا لدون » ( بقره  آیه  ۸۰ـــ ۸۱)  ترجمه : و ګفتند: (یهودیان ) که ما  (به دلیل پیغمبر زاد ګی ) هر ګز به  آتش (جهنم ) افکنده  نخوا هیم شد و با  آن تماس نخواهیم داشت مګر چند روز معدود! بګو (یا رسول الله) آیا چنین  عهدی با خدا  دارید؟ که ازآن  تخلف نکند ؟ یا بر خدا افترا می بند ید و چیزی می ګو یید که برآن علم ندارید؟!
بلی هرکس ګناه کند وګنا هانش بر او  احاطه داشته باشد پس آن ها یاران  آتش بوده  ود رآن مخلد خواهند بود ( و لو پیغمبر زاده باشند  قانون خدا وندی برای  همګان یک سان خواهد بود .)
آیه شریفه  پارتی  بازی در قیامت و امید بستن به نسب ونژاد را به روشنی تمام  رد کرده است اما افسوس کو ګوش شنوا؟! هنوز یهودیان نسبت به بعضی از ګروه های افراطی امروز ما  منصف تر و متعادل تر بوده اندچون آنان لا اقل می ګفتند که برخی از ګناه کاران ما چند روزی در جهنم می سوزند سپس به برکت اجداد ما نجات می یابند! اماد رمیان نژاد پرستان منتسب به سیادت هستند کسا نی که می ګویند: آتش جهنم بر ما حرام است! حتا برای یک لحظه هم به جهنم نمی رویم ! ( نګاه  کنید: به کتاب انوار الزهرا تألیف سید حسن افتحی)
یکی دیګر از طغیانګری یهــودیان آن بود که می ګفتند: ما درقیامت شفیعان محشریم هر کرا خواسته باشیم شفاعت کرده به بهشت می فرستیم و اګر ګناهکار  بو دیم ګناه خو درا  به ګردن یک  غیر یهودی بار کرده اورا به جای خود به جهنم پرتاب می کنیم.! خدای متعال این باور نادرست آنها  را نیز مورد نکوهش قرار داده می فرماید: « بپر هیزید از روزی که درآن روز  هیچ کسی به جای دیګری جزا داده نخواهد شد و شفاعتی از کسی درحق کسی مورد قبول  قرار نخواهد ګرفت و عدل وفد یه ای نیز پذیرفته نخواهد شد » (بقره آیه  ۴۸)
پس از مجموع آیاتي که تا کنون  قرائت شد مطالب ذیل به دست مي آ ید:  الف: استعلا جویی و خو د را نژاد برتر و نژاد بر ګزیده خدا شمردن یک نوع ګمراهی وضلا لت است همان طورکه یهود نیز با چنین بینشی به ضلالت و ګمراهی افتا د ند .
ب :  فضیلت در اسلام  کسبی است  نه  ذاتی و نژادی و همه نژادهای بشری عرب, عجم , سفید باشد یا سیاه  از حیث ذات با هم برابر اند.
ج : هر کس به هر بهانه ای برای خود  فضیلت  ذاتی بتراشد از نعمت های سرای آخرت محروم خواهد بود .
د : بر تری جو یی نژادی  فساد و تباهی است و کسی که به آن دست یازد مفسد و تبه کار خواهد بود و هر نوع تباهی که از این ناحیه عاید جامعه شود مسؤ لیت دنیوی و اخروی آن به دوش  استعلا جویان خواهد بود .
ه : ا ستعلا جویی و خود را نژاد برتر شمردن از دید قران چنان نفرت انګیز است که آن را از سنت سیئه  فرعون که خو د منفور ترین چهره در تاریخ بشری است به شمار آورده است .
و  : استعلا یی جو یی  ظلمی است آشکار در حق مردم و جامعه و اسلا م دستو رداده که  نه ظلم کنید و نه به زیر بار ظلم بروید بنا براین هر کس به مدعیان برتری جو یی کمک  کند  او نیز  شریک جرم آنان خواهد بود .
خلاصه کلام آنکه برابری نژادهای بشری یک اصل علمی, جدانی، قانونی ، عقلی و قرآنی است که هم اسلام و هم اعلامیه حقوق بشر آن را مورد تایید قرار داده است.  هر کس در این مورد خدشه ای وارد کند و یا علنا بر ضد آن بر خیزد  خاین به اسلام وجامعه و بشریت خواهد بود.
سوم  : نسب نا مه سادات تا چه اندازه اعتبا ر دارد؟
این بخش از سؤ ال تان  مربو ط است به تحقیقا ت تا ریخی که من به دلیل طو لانی شدن  مطلب نمی خواهم  وارد چنین موضوعیشوم بحث فعلی ما یک بحث اسلامی ,قرآنی است ونباید وقت خویش را به مباحث حاشیه ای تلف کنیم.
وقتی دانستیم که اسلام  بر تری نژادی را  نفی کرده بحث صحیح بودن و یا جعلی بو دن نسب نامه ها نیز خود به حل می شود یعنی سید واقعی با سید الحاقی  هیچ تفا وتی با هم ندارند تنها شخص جعل کننده نسب به خاطر جعلی که مرتکب شده و از نسب اصلی خویش انکار کرده و اولاد ه و ذراری خویش را به اشتباه دچار کرده است در پیشګاه حق تعا لی مسؤ ل و ګناه کار خواهد بو د اما او لا ده او اګر  از این جعل  آګاهی داشته باشند بر آن ها واجب است از هویت سیادت خارج شوند و الا نسبت به چیزی که از حقیقت آن آګاهی ندارند مسؤ لیتی نیز نخواهند داشت.
مر حوم سهراب سپهری در این مو رد سروده زیبایی دارد که می تواند سر مشقی باشد برای آنا نی که خود را  از قید و بند  قوم ونسب ونسب بازی رها کرده اند :
« اهل کا شا نم ...
نسبم شا ید  برسد  به ګیا هی  د ر هند،
به سفالینه ای  از خاک سیلک ،
نسبم شاید ، به زنی  فاحشه  د ر شهر بخا را برسد ... »
ما  همین قدر که بدا نیم  همهء انسا ن ها  از خاک آفریده  و از یک  پدر وما د ر به و جو د آمده  همین کا فی است که نسبت بهم رفتار برادرانه داشته باشیم.
چهارم : اګر سیدی در کشور نباشد خمس را به چه کسی باید دا د ؟
خمس اختصاصی به سید ندارد به هر فقیر، مسکین ، یتیم  و  راه مانده ای از هر قوم وقبیله ای که باشد می رسد چه سید باشد  چه غیر سید و اګر فقیر و نیاز مندی نبو د می تو ان آن را د ر امور خیریه  به مصرف رساند .
قرآن کریم می فرماید « و ا علمو ا  انما  غنتم  من شیء  فا ن لله  خمسه  و للر سو ل و لذ ی القربی و ا لیتا می  و المسا کین و ابن السبیل ... »
 ( انفال آیه  ۴۱)
( مسلمانان !)  هر زمان چیزی از غنیمت جنګی به دست آوردید بدا نید که پنج یک آن از آن خداوند و رسول  و ذوی القربا  و یتیمان و مساکین  و راه ماند ګان است .
د ر آیه فوق دو نکته  قابل دقت بیشتر است :
اول  : خمس فقط به غنا یم جنګی تعلق می ګیرد نه به منافع کسب و الا لازم بود که خداوند متعال به جای کلمه غنمتم کلمه کسبتم و امثال آن را به کار می برد .
د وم :  مراد از ذوی القربی در آیه مبارکه  ذوی القربای خمس دهنده است نه ذوی القربای رسول الله  و الا باید  به کلمه رسول اضافه می شد .
زیرا د ر قرآن کریم  تقریبا  ۱۵ مرتبه  کلماتی چون : ذی القربی ذالقربی ،ذوی القربی و اولی القربی به صورت مطلق و بدون مضاف الیه  به کار  رفته که فقط در دو مورد  احتمال می رود که مراد  ذوی القربای  پیغمبر(ص) باشد در سایر موارد تما ما ذوی القربای مخاطب  مراد است. از جمله  د ر آیا ت  ذیل :  ۱ ــ  « و اذ اخــذ نا میثا ق بنی اسرائیل لا تعبدون الا الله  وبالوا لدین احسانا و ذی القربی والیتامی  و المسا کین ...»
(بقره  آیه ۸۳)
تر جمه : ( به خاطر آرید !)  زمانی را  که از بنی اسرائیل پیمان ګرفتم : که به  جز خــدا و نــد هیچ چیز دیګری را پرستش نکنند و نبست  به پدر وماد رمهر با نی کنند و همین طور به خویشا وندان ویتیمان و بی نوایان... احسان و نیکو یی انجام دهند .
رو شن است که مراد از ذی القربا  در آیه فوق ذوی القربای  مخا طبین است از امت موسی (علیه السلام) نه ذوی القربای حضرت موسی ونه ذوی القربای پیغمبر اسلام که اصلا در آن زمان به وجود نیا مده بودند .
۲ــ « وان تــدع مثقلــه الی حملها لا یحمل منه شیء و لو کان  ذا قربی»
(فاطر آیه  ۱۸)
اګر در روز قیامت بخواهی کس دیګری مقداری از سنګینی بار ترا بر دارد هیچ چیزی بر نخواهد داشت و لو  از نزدیکان تان باشد! در این آیه نیز مراد از  ذاقربی نزدیکان مخاطب است نه غیرآن.
۳ــ «و اذا قلتم فا عدلوا  و لوکان ذی قربی» ( انعام آیه ۱۵۲)
وقتی سخن می  ګویید به عدالت ګویید ( یعنی در مقام قضا وت شهادت تحلیل مسایل اجتماعی تا ریخ نویسی و ...هیچ ګاه  ا ز جاده  عدالت خارج نشوید ) و لو آن کسی که در باره او اظهار نظر می کنید از نزدیکان و خویشا و ندان شما باشد .
۴ــ « ان الله یأمر بالعدل و الاحسان وایتاء ذی القربی» (نحل آیه ۹۰)
هما نا که خداوند متعال فرمان می دهد که همواره عدالت را مجری داشته
و احسان و نیکی را سر مشق قرار دهید و به خویشا وندان تان  کمک مالی کنید.
د ر زبان فارسی نیز همین قاعده جریان دارد مثلا وقتی به جوانی میګویی « به پدر مادر و خویشان احترام کن» او بدون هیچ مشکلی می فهمدکه مراد آن است که به پدر، مادر و خویشا و ندان خودت احترام کن.
باری همان طور که خمس اختصاصی به سادات ندارد زکات نیز اختصاصی به غیر سید ندارد زیرا اګر چنین بود, حکم آن باید در قرآن ذکر می شد در حالیکه نشده و هیچ دلیل  عقلی و جود ندارد که خدای متعال بنی هاشم را از این عطیه  آسمانی محروم کرده باشد چه آنان به جز ابو لهب کدام عمل زشت و نا بخشو د نی د ر راه پیشرفت اسلام انجام ندا ده  بودند که خدای نکرده بدان  جهت و به عنوان جریمه  از اخذ زکات برای ابد  محروم شوند !  روایاتی که  در باره محرو میت بنی هاشم از اخذ زکات  در کتب حدیثی آمده  هیچ کدام از اعتبار لازم بر خور دار نیستند و نمی توان بر اساس آن ها حکم شرعی صا در کرد.
قرآن کریم در آیات متعدد مسلمانان را از پیروی  از ظن و ګمان بر حذ ر داشته است. فقط یکی دو تا روایت نیمه موثق وجود دارد که پیغمبر اکرم خودش از اخذ زکات  خود داری کرده است,  آن  هم شاید بدان جهت بوده تا کسی نګوید: « تو که اجر و مزدی نمی خواستی پس چرا به ګفته ات عمل نمی کنی؟ ! » خلاصه سخن آنکه استفاده  نکردن پيغمبر از زکات  دلیل بر حرمت آن برای  بنی هاشم شده نمی تو اند. 
پنجم :با لاخره  رفتار ما نسبت به سادات افغانستان چګونه باید باشد ؟
برادر عزیز  ما مسلمانیم، رفتار و رویه ما با د یکران  باید به همان قسمی باشد  که اسلام بیان کرده و با عقل وتجربه  نیز ساز ګاری دارد.
اسلام  در حق سه ګروه از انسا ن ها تو صیه های ویژه  ای دارد :
اول:  می فر ماید : همــهء انسان ها  تابع هر دین وآین، و از هر رنګ ونژادی که باشند، و با هر زبانی که سخن  ګو یند بنده و آ فریده دست توانای  پرور دګار عالم اند , از شرف و کرامت بشری برخو ردارند, پس باید به همه انسان ها محبت و احترام داشته باشی و باید  بدانی که هر صانعی مصنوع خویش را دوست دارد، همین طو ر ذات لا یزال الهی  نیز همــهء  بشریت  را دوست دارد و به  دلیل همین دوستی است که زمین با آن عظمت را با تمام  نعمت های بی شمار آن در اختیار  این موجو د تازه نفس ومستعد برای آفریند ګی قرار داد و خودش شهادت داده که شما را به « احسن تقویم » و «فاحسن  صور  کم»  آفریده ام، که متناسب با پیشرفت و کمال تا ن می باشد. بنا بر این  اګر ما و ا قعا خدا را دوست داریم،پس مخلوقات او  از آن  جمله  عمو م  بشریت را نیز  دوست داشته باشیم و بااین شاعر ګران مایه که می ګوید« عاشقم بر همه عالم که همه عالم از او است» هم نواشویم منتها این بشر دوستی تا حدودی نیاز به تلقین  وتمرین نیز دارد  و انسان  باید  تما م کینه ها، نفرت ها وتعصبات بیجا  را از ذهن ومغز خویش دور کرده  و به خود تلقین کند که بشریت همه  خوب ، دوست داشتنی  وقابل احترا م اند ،  اګر برای مد تی  به این کار  مداومت کند , سر انجام متوجه خواهد شد که همه موجودات جهان از جمله  همه انسان  ها برایش زیبا و دوست داشتنی خوا هد شد و با د یدن هر انسان همان نشاط و سرور به او دست خواهد داد که با دیدن یک دسته ګل و یا  دیدن عزیز ترین من خودم این حالت را تجربه کرده و نتیجه بسیار خوبی ګرفته ام.
دوم : اسلام می ګوید :  تمام مسلمانان باهم برادر اند و باید رفتار برادرانه داشته باشند در حضور و غیاب  مدافع جان مال و ناموس همدیګر باشند .
سوم : اسلام برای  همسایه دوست و هموطن حق ویژه ای قرار داه نزدیک با حقوق پدر ومادر چنانچه می فرماید : « واعبدوا الله ولا تشرکوا به شیئا و بالوالدین احسانا وبذی القربی و الیتا می و المساکین  والجار ذی القربی والجار الجنب والصاحب بالجنب ...» ( نساء  آیه ۳۶)
و خدا را بپرستید! وهیچ چیزی را شریک او قرارند هید و به پدر و مادر نیکی کنید و همچنین به خویشا وندان ویتیمان ومسکینان و همسایه نزدیک ( اعم از نز دیک نسبی و یا مکانی) وهمسایه دور و دوست هموطن  نیکی کنید ! ...  هما نا که خداوند متعال  افراد متکبر و فخر فروش را دوست ندارد.
پس با این سه نوع دستور عملی که اسلام در اختیار ما  قرار میدهد نحوه رفتار ما با همه انسانها  از آن جمله با سا دات مشخص می ګردد یعنی واجب است که با سادات عزیز نیز کمال  محبت احترام و مهربانی را داشته باشیم نه به آن جهت که سید یا عرب، یا بنی هاشم ویا نژاد بر ګزیده خداوند اند ویا از نور آفریده شده اند و... بلکه بدان جهت که  انسان اند مسلمان اند، همسایه و هموطن  ما اند .   نویسنده این  سطور بر این باورم که ساد ات هزاره که در هزارستان به دنیا آمده اند هزاره اند، چون که با فرهنګ ، زبان، آداب ، عادات ، و رسوم  همان مردم بزرګ شده اند ، قو میت  در خون و رګ و  ریشه  نیست,  قومیت  در نحوه تفکر ، فرهنګ،  آداب وسنن، سر زمین مشترک، سر نوشت مشترک ودرد مشترک است به قول مولانا :
همد لی از هم زبانی بهتر است
قرآن کریم  نیز پیوند قومیت میان صالحان را با صالحان  وفاسدان  را با فاسدان تأیید کرده.  چنانچه ا ز ستمګران به نام قوم ا لظالمین و  از  فاسقان به نام القوم الفاسقین و با لمقابل از نیکو کاران و شایستګان به نام : القوم الصالحین ، قوم یتفکرون، قوم یعقلون، قوم یتقون و...یاد کرده است.
در خاتمه باز یکبار دیګر تأکید میکنم که:  امتیاز خواهی ، انحصار طلبی ، برتری جویی نژادی و  امثال آن  از طرف هر کس و هر  ګروهی که باشد ، یک فکر  ارتجاعی،  ضد اسلامی ،  ضد انسانی، ضد عدالت اجتماعی  وضد حریت و آزادګی و مانع بزرګی در راه هم بستګی و  وحدت ملی  می باشد بلکه اګر دقت شود معلوم خواهد شدکه این تفکر پلید مایه صد ها نوع نفاق،  فلاکت, بدبختی وسیاه روزی در افغانستان و جهـــــان بوده است، مبارزه برضد آن برای هر انسانی که دلش برای افغانستان و سعادت  مردم می طپد واجب است.
فکر برتری جویی در اکثر کشورهای جهان محو شده و یا در حال محو شدن کامل است  و در افغانستان نیز با تعمیم سواد و آګاهی از بین خواهد رفت و هیچ تر دیدی در این باره وجود ندارد برتری جویی و لو در حدبو سیدن یا بو ساندن یک دست به صورت آګانه و عمدی باشد یک مفکوره شیطانی  است .
نویسنده: حاج کاظم یزدانی
منبع: افشار

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر