در این وبلاگ مطالب مختلف مربوط به افغانستان در مجموع و مخصوصاً هزاره ها در سراسر جهان، سایر مطالب و یادداشت های شخصی به نشر میرسد.
سلام هزارستان چشم براه نظرات، پیشنهادات و انتقادات سازندۀ شماست، و هم چنان از قلم بدستان گرامی میخواهد که دست نوشته هایشان را برای سلام هزارستان بفرستند تا زینت بخش صفحات آن گردد.

۱۳۹۱ فروردین ۱۸, جمعه

جایگاه تیاتر در فرهنگ هزارستان


مردم هزاره از دورانی که اذل آن معلوم نیست با شکل عالی آن تا به امروز با این هنر سرو کار داشته و دارند و تا فردا ها هم انتقال خواهند داد. در کل هنر تیاتر جز از فلکلور مردم هزارستان به حساب می آید به آن ارج می نهند و پرداختن به موضوعات گوناگون ونقش آفرینی بنیادی و انتقال آن به نسل های بعدی نیز اهتمام به خرچ می دهند. بدین اساس هنر تیاتر در فرهنگ بومی هزارستان موقع مهم داشته و همراه با سایر رسم و رسوم آن قابل درخور و توجه میباشد...

هنر تیاتر در میان جوامع ملل از اهمیت والایی برخوردار میباشد و جایگاه بلند در خانواده هنر ها دارد. تیاتر از اینکه با عواطف و احساسات روح آدمی سرو کار دارد و بصورت زنده بدون آرایش های لفظی و جسم عملاً انجام می پذیرد، نقش برازنده تر از هنر های دیگر دارد. همچنین حرکات و سکنات فردی بصورت ذاتی در وجود شخص تبارز می یابد و بیننده را درعمق ماجرا می کشاند. بصورت عموم تیاتر همگام با تغیر و تحولات اجتماعی رشد نموده و به بالنده گی رسیده است. این هنر از اینکه نقش فزاینده در تغیر و تحولات اجتماعی دارد و با فرهنگ های بومی آدمی سرو کار دارد در خور اهمیت میباشد. از اینرو مردم هزارستان در راستای شگوفایی این هنر یعنی تئاتر اهتمام ورزیده اند. اینکه این هنر را از چی زمانی کسب نموده است، همانند سایر رسم و رسوم شان به فرهنگ بومی شان بر می گردد. وقتی از محاسن سفیدان هزاره در موضوع فوق جویای احوال شویم از زمانه قدیم با این مقوله هنری سرو کار داشته اند. تیاتر به نحوی با فلکلور و هنر این مردم تلفیق یافته است. از اینکه هنوز هم با همان شکل بومی اش اجرا میگردد شک در بومی بودن آن وجود ندارد و به گمان زیاد به دوران اسطوره یی بر میگردد. اگر بصورت اکتسابی از سایر ملل می بود باید مطابق به قواعد و رفتار و ذهنیت های آن اجرا میگردید، در حالیکه اجرای آن در محضر عام خصوصا در محافل خوش و شادمانی صورت میگیرد. بهر صورت تیاتر بیشتر در چند موضوع در فرهنگ هزاره قابل توجه میباشد که در ذیل میتوان یاد کرد:
الف) کاکَی پیرک:
این هنر زمانی به پرده نمایش می آید که جمع کثیری از افراد قریه یا ده در محفل که معمولا شَوشِی ( شب که جشن تولد نوزاد را میگیرند) میباشد، به اجرا گذاشته میشود. وقتی افراد سرگرم بازی های محلی میباشند سه یا چهار نفر که قابلیت اجرای نمایشنامه را داشته باشند بصورت مخفی از خانه خارج میشوند. البته این افراد وسایل و تجهیزات مورد نظر خود را که از پوست ( برای نقاب) و موی گوسپند( برای ریش و سبیل) و لباسهای فرسوده میباشد قبلاً تهیه میکنند. هر یک از آنها که توانایی بیشتر در اجرای نمایشنامه را داشته باشند برایش سبیل های کلفت و پشمالو و در کل با چهره غیر عادی و مخوف، شکم گنده با اطوار آماتوریک وارد صحنه میشوند. دو سه نفر دیگر بعنوان پسر، وی را همراهی میکنند. بعداً بدون اطلاع به دیگران وارد خانه میشوند. کاکی پیرک هنر خود را به نمایش میگذارد و ادا های شخص گداگر پیر را افاده میکند. در این اثنا با اداها و سخن های مضحک آور دل همه را شاد میکنند. در این محفل بیشتر از پدر، مادر، ماما و اقارب نزدیک نوزاد توسط هنر خود پول کمایی میکند. این هنر نمایی حدود یک ساعت را در بر میگیرد که خنده ها و شادمانی های فراوانی به همراه دارد. وقتی از بعد هنری این کاکی پیرک دقت نمایم، فرهنگ هزاره یکی از ناب ترین و عالیترین فرهنگ های جوامع بشری میتوان یافت که در هر برهه زمان با رسم ورسوم های قابل توجه سرو کار داشته اند و در ابعاد مختلف نقش آفرینی کرده اند.
به گمان اغلب کاکی پیرک را برای دور نگهداشتن آل خاتو( مادر آل که در هنگام زایمان، زن زائو ضعف میکند و زنان بدین باور بوده اند که مادر آل دل و جگر زن را میخورد) درست میکرده اند. چنانچه به اعتقاد و باور های سنتی مردم هزارستان؛ نوزاد و مادرش را به مدت حد اقل یک هفته تنها نمی گذاشتند، از همین سبب به شب زنده داری آن می پرداخته اند. شب زنده داری از شر هیولای آلخاتو که با چهره خشنگ و مخوف در اذهان مردم پدیدار میگردید که جز وهم و باور های سنتی بیش نیست. از همین رو تلاش میکرده اند که بخاطر سپری نمودن شب به بازی ها و عنعنه های مثل کاکی پیرک می پرداخته اند. از یکسو آل خاتو با دیدن چهره آماتوریک کاکی پیرک جرئت نزدیک شدن به مادر نوزاد را نداشته باشد و از سوی هم سر گرمی و خوشگزرانی برای اقارب و در کل مهمانان که دعوت شده اند گردد. این مسئله در طول زمان رشد کرده و با تحولات عظیم که در جامعه سنتی رخ داده است نیز تغیر وتحولات را به همراه داشته است. از همین رو می توان منشا آنرا به دوران که اذل آن مشخص نیست نسبت داد که توام با تولد نوزاد همراه بوده اند. امروز که رشد چشمگیر در ابعاد مختلف جامعه هزارستان رو نما گردیده است این هنر نیز با چهره مدرن خود در محفل های گونان رونما می گردد.
ب) آجی پیرک:
زنان نیز در چنین محافل که شب بخصوص به آنها واگذار میگردد آجی پیرک درست میکنند که همانند کاکی پیرک  به تمثیل های مضحک آور، عواطف و احساسات زنانه گی را در میان زنان به نمایش میگذارند. این مسئله دید مرد هزاره را نسبت به زنان بعنوان عضو پیکر جامعه در سازندگی و بالنده گی خانواده ارزش قایل اند، می رساند و کدام قید شرط که منجر به پایمال حقوق آنها گردد وجود ندارد. در همین بازی بعضی اوقات زنان در چهره مردانه ظاهر میگردد یعنی یکی از زنان آجی پیرک و دیگری کاکی پیرک به تمثیل می پردازند. یکی از نکته های جالبی که در این جا وجود دارد هنر نمایی زنان در نقش مردان، کاری است خلاقانه که چگونگی برخورد مردان را با همسران شان را به نمایش می گذارند. آجی پیرک و کاکی پیرک آنچه را که در بین زن و شوهر باعث بروز مشکلات خانواده گی میگردد همراه با راه حل های آن با اداهای طنز آمیز به نمایش میگذارند. این مسئله از یکسو توانایی زنان را در هنر به اثبات میرساند و از سوی هم سهم آنان را دوشادوش مردان در همه ابعاد زندگی زیدخل میداند.
ج) بازی دیغونک ( نقش آفرینی دهقانان):
بازی دیغونک نوع از طنز پردازی های است که مشکلات و نواقص را که جامعه با آن دست و پنجه نرم میکنند به تصویر میکشند، با دیدن آن درس عبرت برای دهقانان میباشد. بازی دیغونک نیز در مراسم خوشی ( تولد نوزاد و شب عروسی) اجرا میگردد. در این بازی دو یا سه فرد توانمند در اجرای نمایشنامه، هر کدام یک یک فرد دیگر را در پشت شان طوری دست و پایشان را می بندند که اختیار عام و تام را از ایشان می رباید. بعد هر دو دهقان با حرکات و عمل های که دهقانان در هنگام آبیاری زمین های شان از خود در می آورند می پردازند. در این بازی بیشتر کم حوصله گی دهقانان که منجر به زد و خورد میان شان میگردد همراه با حرکات و سخن های مضحک آور به رخ شان میکشند که خنده های زهر آگین را برای دهقانان همراه است. هنرمندان سعی می ورزند تا خلاها و نواقص که دهقانان بدان مبتلا اند با طرحهای منطقی آن به گوش دهقانان برسانند. هنر نمایی های این هنرمندان که در ابعاد مختلف به رفتار و برداشت های اجتماعی می پردازند از اهمیت خاص بر خوردار میباشد. بازی دیغونک که تو ام با طنز های سازنده همراه است زمانه های دور و دراز را در نوردیده و با چهره خندان با قوت خود باقی است. وقتی به درونمایه این بازی اندک توجه نمایم در می یابیم که فلکلور هزارستان از ژرف های عمیق که در بخش های مختلف جامعه بدان سرو کار دارند بدرستی به تصویر میکشند. از اینکه این بازی با بر خورد های اجتماعی سرو کار دارد چنان می رساند که این مقوله هنری از قدامت زیاد بر خوردار میباشد، چون از دوران که انسانها برای بقای روزگار خود در جستجوی راه حل برای زنده ماندن و ذخیره نمودن غذای برای خودشان شدن که معمولا به کشت و تولید و تربیه حبوبات می پرداختند، همان دهقانی میباشد. یعنی مردم هزارستان هنوز هم با همان فرهنگ بومی که انسانهای اولیه آنرا کسب کرده بوده اند سرو کار داشته و دارد و این هنر را تا الحال در وجود شان زنده نگهداشته است.
د) چیپو ( نقش چوپان):
نقش چوپان را بیشتر خانم های خانه در محافل (جشن نوزاد و شب عرسی) بازی میکنند. زنان هنرمند هزاره دستار کلان را در سر میپیچاند و عصایی را در دست میگیرد و تبرق نان اش را به گردن آویزان میکند و کمرش را با دستار دیگری می پیچاند، وقتی آماده گردید وارد خانه میشود، و آهنگ های دلنشین صحرایی را دکلمه میکند که همان دوبیتی های فلکلوریک هزاره گی است که از دل گوینده آن با احساسات درونی اش سروده میشود. بعد بالای بستره و یا جای بلند تر از دیگران می نشیند؛ همانند چوپان ها که بالای سنگ های بلند می نشیند و تک تک گوسفندانش را از پرده چشمانش میگذراند که طعمه گرگ نگردد. آنگاه با صدای چوپانی( آریُو! آریُو!) حاضرین در مجلس را مخاطب قرار میدهد و بازهم دوبیتی های عاشقانه ناب هزاه گی را میخواند. آنگاه از جایش بلند میشود و دختران را که با ایشان شوخی دارد، مثل که چوپان بزهای شوخ و سرکش اش را میزند او نیز با عصایش میزند و اداهای قهر آمیز چوپان را به نمایش میگذارد. بعد عصای خود را بالای شانه هایش قرار میدهد و هر دو دست اش به آن آویزان میکند و گوشه های خانه قدم میزند و دوبیتی های هزاره گی را دکلمه میکند.
بازی کردن زنان در نقش مردان نشان از جرئت و هنرنمایی خارق العاده آنان را به نمایش میگذارد که طرز تفکر و بینش عالی زنان را در مقابل مردان می رساند. شاید علاقمندی زنان در نقش مردان همان برجسته ساختن هنر و توانایی انجام هر کاری که پیش آید را میتوان یاد کرد. بازی کردن در نقش چوپان  به احتمال قوی از دوران بسیار قدیم در میان مردم هزارستان مروج بوده است. شاید این نقش آفرین را از دوران که انسانها علاقمند به اهلی ساختن حیوانات شده بوده اند کسب کرده باشند که در جریان تحولات تاریخی امروز هنوز هم در قالب یک هنر در میان مردم هزارستان مروج میباشد.
ه) پادشاه دوزک ( پادشاه و دزد):
پادشاه دوزک نیز در مراسم شَوشِی، ختنه سوری و مراسم های دیگری که خوشی و شادمانی را برای خانواده به ارمغان می آورد میتوان یافت. بازی پادشاه دوزک بدو گونه صورت میگیرد و قواعد آن تفاوت چندان ندارد. نوع اول آن با شیغی( بجول، همان استخوان که در قسمت زانوی دو پای عقب گوسفند میباشد) بازی میگردد، که شیغی چهار رو دارد: اسب( پادشاه)، خر( وزیر)، پوک( عسکر) و چیگ ( دزد) میباشد. در این بازی تعداد کثیری از افراد میتوانند شرکت کنند بعداً بصورت نوبتی از یک طرف انداختن شیغی به زمین آغاز میگردد. هر کدام که اسب نشاند پادشاه میگردد، خر نشاد وزیر، پوک نشاند عسکر و چیگ نشاند دزد میگردد. ممکن دو یا چند نفر اسب نشاند در اینصورت همان چند نفر دوباره می اندازند هرکدام شان که دوباره اسب نشاند پادشاه میگردد. انداختن شیغی تا زمانی ادامه میدهند که نوبت به آخرین نفر برسد و در ختم بازی هر کسیکه پادشاه شده بود دستور شلاق را بالای دزد صادر میکند و مسئولیت آنرا بدوش وزیر میگذارد. وزیر اجرای آنرا به عسکر واگذار میکند. به هر اندازه که پادشاه بخواهد میتواند بزند. البته زدن به مفهوم واقعی آن اجرا نمی گردد فقط تنبه و نمایشی از واقعیت میباشد.
نوع دوم آن بازی با قطه( پاستور) میباشد. طوریکه همه افراد دور هم جمع میگردند. یکی از آنها قطه را تقسیم میکنند. بعد نفر اولی یکدانه قطه خود را به میدان می اندازد. شخص دوم یک پر خود را میبیند. اگر از همان قوم بود بالایش میگذارد اگر نبود جدا از پر های دیگرش نگهمیدارد. همه افراد به همین شیوه پیش می روند و تلاش میکنند که پرهای شان را از دست شان به میدان بگذارند. کسیکه هر چی زود تر پرهایش تمام شد پادشاه و بترتیب وزیر و عسکر میگردند و از سوی هم هر کسی که آخرین نفر باقی ماند دزد و بقیه نیز عسکر میگردند. در این بازی شخص که پادشاه میگردد در سطح بلند تر از دیگران جایگاه را برایش ترتیب میدهند و وزیر در کنارش می نشیند و عسکر بطور آماده باش شمشیر را بدست میگیرد و منتظر امر پادشاه میباشد. پادشاه دستار بلند را در سر می پیچاند و چپن شال برگ را به تن میکند و با غرور شاهانه از جایش بلند میشود و اداهای شاه عادل و با وقار را تمثیل میکند و از عدالت اش در مقابل دزدان بی رحم که منجر به غارت و چپاول مال و اموال مردم میگردد پرده بر میدارد و از تطبیق قوانین بطور یکسان در جامعه و مردم اش با سخنان زیبا و متین گوش زد میکند. بعد از ختم سخنانش به وزیر اش دستور شلاق بر دزد را صادر میکند و وزیر امر شلاق زدن دزد را به عسکر واگذار میکند. عسکر دزدان را در محضر عام شلاق میزند تا اندرز باشد برای سایر مردم.
از بازی پادشاه دزک چنین برداشت میشود که مردم هزارستان همانطوریکه افسانه هایشان روایت میکند در صدر جامعه پادشاهی باید باشد که نظم و تطبیق قوانین را در جامعه پیاده کند. پادشاه با سخنان زیبا و دلنشین اش که به جامعه خطاب میکند و اداهای شاهانه اش نوع از تیاتر است که تمثیل میشود. تمثیل در نقش شاه در محضر عام کاری ساده نیست، از اینکه در این بازی هر یک از مشمولین بازی که پادشاه میگردد وادار نمودن آنها به هنر نمایی های شاهانه است که هر یک از آنها در برهه زمان به کرسی بنشیند باید از همه مهمتر در جهت برافراشتن بیرق عدالت و سپردن دزدان را به پنجه قانون اهتمام ورزند. به گمان اغلب این هنر نمایی به زمان بر میگردد که برای اولین بار انسانهای این کره خاکی ذهنیت امپراطوری و ایجاد قوانین را در سر پروراندند. این هنر همانند سایر رسوم هزارستان تا بحال به قوت خود باقیست و از اهمیت و جایگاه والایی بر خوردار میباشد.
 بهر صورت مردم هزاره از دورانی که اذل آن معلوم نیست با شکل عالی آن تا به امروز با این هنر سرو کار داشته و دارند و تا فردا ها هم انتقال خواهند داد. در کل هنر تیاتر جز از فلکلور مردم هزارستان به حساب می آید به آن ارج می نهند و پرداختن به موضوعات گوناگون ونقش آفرینی بنیادی و انتقال آن به نسل های بعدی نیز اهتمام بخرچ میدهند. بدین اساس هنر تیاتر در فرهنگ بومی هزارستان موقع مهم داشته و همراه با سایر رسم و رسوم آن قابل درخور و توجه میباشد.
نویسنده: حیات الله مهریار
منبع: غرجستان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر