در این وبلاگ مطالب مختلف مربوط به افغانستان در مجموع و مخصوصاً هزاره ها در سراسر جهان، سایر مطالب و یادداشت های شخصی به نشر میرسد.
سلام هزارستان چشم براه نظرات، پیشنهادات و انتقادات سازندۀ شماست، و هم چنان از قلم بدستان گرامی میخواهد که دست نوشته هایشان را برای سلام هزارستان بفرستند تا زینت بخش صفحات آن گردد.

۱۳۹۱ فروردین ۲۱, دوشنبه

هزاره ها قربانی و پوششی جهت رد گمی متحدین اصلی جمهوری اسلامی ایران از انظار جهانیان در افغانستان



بنابرگزارشات رسانه ها، شهرداری ” شاروالی ” اصفهان به نقل از احمدرضا شفیعی، مسئول کمیته انتظامی سفرهای نوروزی این شهر گفته است که در روز طبیعت یا سیزده به در، برای به گفته او “ایجاد امنیت و تامین رفاه بازدید کننده ها” از ورود افغان‌ها به پارک صفه جلوگیری می شود...

متاسفانه این تنها قضیه و مشکلی نیست که افغانستانی های مهاجر در ایران با آن مواجهه شده است. در پهلوی تحقیر و توهین های روزمره در ادارات دولتی، مدارس و مکاتب، مقابل نانوائی، معابر، کوچه ها و غیره بی هويتی فرزندان افغانستانی حاصلی ازدواج با دختران ايراني، معتاد شدن هزاران مهاجر در زندانها، قتل، شکنجه و وضعیت وخیمی مهاجرین در اردوگاه های سفید سنگ وتله سیاه، جنایات حواشی خبر خفاش شهر، سپردن ده ها تن بدست مرزبانان طالبان و قتل آنان، پائین انداختن مزدوران از بلند منزل ها، قتل ده ها تن بدست پولیس سرحدی، جدائی اعضای هزاران خانواده از یکدیگر با اخراج ویا زندانی شدن برخی از آنان وهمچنین مشکلات درس وتحصیل فرزندان خانواده های مهاجرین … این همه نمونه ها یی ست از هزاران حادثه که علیه مهاجرین افغانستانی در جمهوری اسلامی ایران تا حال بوقع پیوسته است.
قضاوت از مناظر اخلاق انسانی و حقوق بشری درقضیه اخیر” روز طبیعت در اصفهان” بحثی است که پیرامون آن صحبت های کافی صورت گرفته است. خیلی از رسانه های معتبری بین المللی که ما مشکوریم از آنها که لااقل بخاطر پالیسی های سیاسی خویش با دولت ایران به این مسئله توجه نموده و خبر مذکور و بحثی پیرامون آنرا انعکاس و پوشش داده اند. زیرا مابیاد داریم، هنگام که درغرب کابل هزاران راکت فرود می آمد و ده ها انسان بیگناه به جرم هزاره بودن کشته و ده ها منزل مسکونی طی یک یا چند روزتخریب می گردید و مردم مظلوم درغرب کابل شب هنگام با عالمی از ترس و اضطراب به رادیوهای مربوط به رسانه های معتبری بین المللی گوش فرا میدادن تا شاید خبر مرگ ومظلومیت شان پخش و جهانیان از وضعیت وحشتناک آنها آگاه گردد.
اما با تاسف اخبار ختم می شد و اکثراَ هیچ گونه خبری در رابطه به گلوله باری ها علیه غرب کابل، تعداد کشته و زخمی ها و یا ویرانی های ایجاد شده در اثر آن حملات کور شنیده نمی شد.
رسانه های معتبری بین المللی در موارد که میزان تلفات ساکنان بیگناه درغرب کابل درآنروز به صدها نفر می رسید و شکست مقاومت شان درنقطه ی از منطقه بوقع می پیوست، خبر شکست آنها را با پسوندی طرفداران ایران پخش می نمودن وهمیشه بشکلی همسو با منافع متجاویزین علیه ساکنان مظلوم درغرب کابل خبر نشرمی گردید. درغرب کابل اشخاصی که موضوع را درک می نمودن، جانب داری برخی از رسانه های معتبری بین المللی را از متجاویزین بالای آنان که در لابلای فنون ظریف ژورنالستی نمایان می نمود به خوبی درک نموده بودن اما تاهنوز واضیح نمی دانند که هزاره سانسوری و هزاره سرکوبی آیا سیاست شماری از رسانه های معتبری بین المللی بوده و یا کارمندان فارسی، دری و یا پشتو زبانان درفرصت های مختلف اخبار تحولات را بشکلی علیه آنان مدیریت نموده می نمایند.
یکی از نمونه های تخریب ساکنان غرب کابل پسوندی کلمه” طرفدار ایران” بود که پس از هر خبری در باره آنها، همیشه پسوند “طرفدار ایران” چسپانده می شد و این در حالی بود که هزاره های مهاجر در ایران همیشه با وضعیت نامطلوب انسانی مواجهه بوده و در داخل افغانستان نیز تمام جریانات سیاسی و نظامی که بنوعی با نهاد های ایرانی مرتبط بودن علیه هم تباران شان می جنگیدن درسال های مقاومت در غرب کابل هر جربان و شخصی که بیشتر با حکومت ایران نزدیک بود با خشونت بیشتر علیه ساکنان مظلوم درغرب کابل عمل می نمودند.همینطور افغانستانی های که مورد توهین وتحقیر وهمچنین ضرب و شتم کارمندان ادارات مختلف دولتی در ایران قرارداشته اند.
اکثریت آنها به ملیت محروم و مظلوم هزاره متعلق می باشند. چون افغانستانی های دیگر هم تعداد شان نسبت به هزاره ها در ایران کمترن و اعم چهره فزیکی شان نسبت به ایرانیان فرق زیاد ندارند. مثل معروفی هست که می گویند، “در ایران افغانستانی غیر هزاره وجود ندارد درحالیکه در افغانستان هزاره افغانستانی شمرده نمی شوند.” تاریخ هزاره در دو قرن اخیر با درد، شکنجه، زندان، آواره گی، کوچ اجباری… قتل عام ونسل کشی عجین شده است. وضعیت نامطلوب افغانستانی های مهاجر در ایران همچون آفتاب بر همگی آشکار است.
علت تعامل بسیار نامطلوب مردم و مقامات ایرانی با مهاجرین افغانستانی بخصوص در اصفهان در پهلوی حاکمیت تفکر غرور و تکبر ناشی از خود برتربینی نژادی؛ چالش های تاریخی نیز است که رسانه های ایرانی و کتاب های تاریخی بشکل تحریف شده در مکاتب و دانشگاه های ایران تبلیغ و تدریس می گردد. ظاهراَ حکومت بدنام اشرف افغان “شاه اشرف هوتک” یکی از همین چالش های تاریخی بوده است. چند روزقبل دریکی از وبسایت ها مقاله ی را مطالعه نمودم که نویسنده: بشکلی علت خصومت مردم اصفهان و مقامات ایرانی را با مهاجرین افغانستانی خاطره تلخی بجامانده یا ترسیم شده در تاریخ ایران از حکومت اشرف افغان در اصفهان و بخشهای از ایران ذکر نموده است. بنابرین گذری می نمائیم بر چگونگی بوجود آمدن و عمل کرد آن حکومت.
در سال های 1690- 1709 دو قبیله غلجائی و درانی که در زد وبند با شاهان وقت قدرت زیاد کسب نموده بودند، که هوتکیان شاخه از قبیله غلجائی است و اولین فرمانروای آنان میرویس خان هوتکی می باشد. گرگین خان گماشته شاه سلطان حسین صفوی به عنوان حاکم قندهار میرویس خان هوتکی را به صفت کلانتر شهر انتخاب نمود. میرویس خان هوتکی گرگین خان را از بین می‌برد.پس از بقدرت رسیدن، درسال 1710 میرویس خان محمدخان والی هرات را شکست داد. در 1712 در قندهار دولت مستقل تاسیس نمود. میرویس خان در سال 1715 از جهان درگذشت پس از وفات او شاه محمود پسرش پادشاه شد. شاه محمود توانست در1722 پس از جنگ خونین شاه حسین را مغلوب و پادشاه ایران وافغانستان گردید.
شاه محمود در سال ۱۷۲۵ در سن ۲۸ سالکی فوت نمود و شاه اشرف بر تخت سلطنت نشست. شاه اشرف با شاه طهماسب جنگ نمود و توانست وی را شکست بدهد. اشرف افغان” شاه اشرف” آصفهان را مقر حکومتش انتخاب نموده در عین حالییکه علاقمندی برای ساختن تعمیرات و توسعه شهر اصفهان را داشت. چون در بستر ظلم پرورش یافته بود پس از بقدرت رسیدن نخست طرفداران شاه محمود را کشت در هرات اقدام به قتل شماری زیاد نمود. همینطور تعدادی از امیران و شهزاده گان صفوی را بقتل رساند… و درعین حال با خشونت بر ایرانیان حکومت می کرد. طبیعاَ مورد نفرت مردم ایران قرار داشته و دارد.
در بخشی از مقاله راجع به اشرف افغان ” شاه اشرف هوتک” ثبت شده در دائره المعارف اسلامی ایران جلد 9 شماره 3543 چنین می نگارند: حتى‌ بنابر فتواي‌ رهبر مذهبى‌ خود همة ايرانيان‌ را رافضى‌ و كافر مى‌شمردند.” این در حالیست که افغانستانی های که در ایران به جرم اشرف افغان مورد ظلم و توهین قرار دارند، شعیه های هزاره تبار هستن که در افغانستان نیز صدها هزار نفر شان بجرم هزاره و شعیه بودن بقتل رسیده است.
پس از جنگهای زیاد بالاخره اشرف افغان “شاه اشرف هوتک” از دست نادرشاه افشار شکست قطعی خورد . نادر شاه تمامی زنان و اطفال شاه حسین صفوی و شاه اشرف را ازبین برد و با ابدالیان قندهار متحد شد. در۱۷۲۹ میلادی سلسله غلجای خاتمه می‌یابد. حالا که افغانستانی های کنونی و بخصوص مهاجرین آنان در ایران بخاطر ظلم های شاه اشرف هوتک بالای ایرانیان، مورد ظلم و هتک حرمت قرار می گیرند. هیچگونه دلیلی منطقی نمیتواند داشته باشد. درحالییکه:
1. هرگاه قرار باشد به جرم جنایاتی یک حاکم متجاوز و خشونت گر ساکنان یک کشور محکوم تلقی گردد. پس ایرانیان از افغانستانی ها می توانند محکومتر باشند. زیرا در اثر حمایت های مداخله جویانه شاه سلطان حسین صفوی، گرگین خان و توسط وی میرویس خان هوتکی رشد نمودن که در نهایت منجر به ایجاد حکومت شاه اشرف هوتک گردید.
2. طی بیشتر از دوقرن گذشته افغانستان هیچگاهی یک حکومتی که ملی بی اندیشد نداشته و اگر گاهی شاهانی از قماشی، شاه اشرف هوتک تجاوز و خشونت در قبال مردم ایران و یا دیگر کشورها انجام داده است. هزاران مرتبه خشنتر و قاتلتر در مقابل برخی از اقوام بومی سرزمین افغانستان امروز نیز ظاهر شده اند. امیر عبدالرحمن خان بر اساس اعتراف پسرش” امیرحبیب الله خان” بیشتر از چهارصد هزار خانواده هزاره تبار را نیست و نابود نمود. مزارع و جایدات صدها هزار خانواده غضب، زنان و کودکان بی شماری را منحیث برده بفروش رساند… و همینطور حاکمان قبل و بعد از وی تا امروز در مقیاس های متفاوت با کارنامه و چهره های ظالمانه ی درقبال مردم افغانستان نمایان شده اند.
3. افغانستانی های که در ایران طی سی سال گذشته به جرم اشرف افغان بنوعی مورد مجازارت قرار داشته اند. اکثراَ هزاره و شعیه هستند. گرچه با انگیزه های نژادی اما همواره با شعاری مذهبی درطول دوصد سال در افغانستان قتل عام گردیده اند.
4. حاکمان ایران نیز در ادوار مختلف تاریخ، بشکلی از اشکال نقش منفی و سیاست تخریبی در افغانستان و بخصوص در قبال برخی از ملیت های محروم ساکن این کشور داشته و دارد. یکی از خیانت های حکومت جمهوری اسلامی یران، شراکت آنان درجنایات صورت گرفته در غرب کابل است. سیاست های استخباراتی مخرب جمهوری اسلامی در افغانستان تقویه و کمک نمودن متجاویزین علیه غرب کابل است. حملات و یوریش های وحشیانه بالای ساکنان مظلوم در غرب کابل که وقوع فاجعه افشار در 22 حوت 1371 درهمان جریان صورت گرفت. کمک های هنگفت مادی و لویجیستکی جمهوری اسلامی ایران به مهاجمان قهار و تاراج گر بالای غرب کابل جریان داشت.
این همه کمک ها به متجاویزین علیه غرب کابل در حالی صورت می گرفت که مهاجمان تحت شعاری ساکنان غرب کابل را طرفداران ایران خطاب می نمودن و جمهوری اسلامی نیز شعار های مهاجمان را همراه با حرکات و دسیسه های استخباراتی واقعی جلوه داده و ذهنیت دهی تبلیغاتی را در این راستا تقویه می نمودن که طی تقربیاَ سه سال هزاران انسان بیگناه، زنان، مردان و اطفال کشته و زخمی شدن که جهانیان هم بخاطر تبلیغات گمراه کننده مهاجمان و پوشش های استخباراتی ایرانیان و همچنین شعیه بودن ساکنان غرب فرضیه طرفدار ایران بودن مردم غرب کابل و درمجموع هزاره ها را پذیرفته و حاضر به کوچکترین توجه و یا انعکاس صدا و مظلومیت آنها به جهانیان نبودند.
چون هزاره هاتحت رهبری شهید مزاری دخالت های منفی ابران را در افغانستان نپذیرفتن و حتی با بچاپ رساندن رساله آیت الله محقق کابلی در مطابع پاکستان منحیث یکی از مراجع تقلید شعیان خواستن از جهت مذهبی نیز مستقل بودن مردم خویشرا تامین نمایند. جمهوری اسلامی ایران از جلوه نمودن هزاره ها منحیث طرفداران ایران دو نوع بهره برداری داشته می توانستند.
1. هزاره ها را در افکار جامعه جهانی طرفداران ایران جلوه داده و نسبت به برخورد های خشن علیه آنها بی توجهی بین المللی را خلق نموده و از سوی دیگر با تحت فشار قراردادن می خواستن آنها را وادار به پیروی از سیاست های جمهوری اسلامی نمایند.
2. با جلوه نمودن هزاره ها منحیث طرفداران ایران فضای بیشتر فراهم می گردید. تاجمهوری اسلامی ایران مراویدات سیاسی و نظامی را با متحدان اصلی خویش دور از دغدغه های تبلیغاتی و مشکل تراشی های سیاسی و بین المللی در افغانستان ادامه دهند.
این سیاست جمهوری اسلامی ایران علیه هزاره ها بخاطر تامین منافع سیاسی ایران زمینه های رشد ارتباطی، سیاسی و دفاعی هزاره ها را به پائین ترین سطح ممکن تنزل داده و طی سی سال گذشته هزاره ها را در وضعیت کشندئی قرار داده که قتل عام های متعدد آنان و بی توجهی مجامع بین المللی نسبت به آن حوادث تاثیر خاصی داشته است.
بنابرین هزاره ها در افغانستان و منطقه در وضعیت حساس وخطرناکی قرار داشته و دارند. رژیم جمهوری اسلامی ایران همواره منحیث دشمن حقیقی هزاره ها عمل نموده درحالییکه مجامع بین المللی هزاره ها را هم پیمانان ایران تلقی میکرده است.
حضور فزیکی جامعه جهانی درافغانستان، مطالعه و مشاهده حرکات و تحولات جریانات سیاسی و کتله های اجتماعی در حدی چشمگیری واقعیت ها و وابستگی ها اشکار گشته است. اما با وجود شفافیت نسبی فضا به علت فعالیت های فرهنگی و استخباراتی پیچیده و مخرب ایران در قبال هزاره های افغانستان هنوز هم جهانیان تمام واقعیت ها را نپذیرفته و یا نمی خواهند بپذیرند. متاسفانه اخبار خروج جامعه جهانی از افغانستان بر وخامت شرایط هزاره ها خواهد آفزود.
در پهلوی سیاست مخرب ایران در قبال هزاره ها؛ گرچه حکومت، قدرت، ریاست، سفارت و منصب و همچنین میلیارد ها دالری سرازیر شده در افغانستان، کمک های عمرانی، فرصت های تجارتی و همینطور فرصت های تحصیلاتی بیرون مرزی، همه و همه امکاناتی بوده که طی ده سال گذشته هزاره ها از آن به تناسب دیگران هیچگونه نفی مستقیم نبرده اند. در حالییکه در همان ابتداء هزاره ها سلاح های شانرا تحوبل نموده در تمام پروسه های دولت سازی و دیموکراتیزه سازی کشور فعالانه سهیم بوده، کشت و قاچاق مواد مخدر را در مناطق شان راه نداده و غیره و غیره اما همین مشارکت های مدنی هزاره ها در قبال فصل جدید می تواند دشمنی تندروان مذهبی، تروریستان بین المللی و حامیان بین المللی آنانرا در قبال هزاره ها برانگیخته باشد.
قبلاَ خیلی از کشورهای غربی، عربی، اسلامی و گروه های تندرو و متحد آنان در افغانستان و منطقه هزاره ها را بخاطر شیعه بودن و تبلیغات گسترده علیه شان طرفداران ایران تلقی و از کشتار آنها هیچگاهی دریغ نکرده اند. امروز بخاطر حمایت هزاره ها از شرایط جدید و یک افغانستان دیموکراتیک خشم گروه های تروریستی و متحدین منطقوی و بین المللی آنان را بر انگیخته باشد. حملات تروریستان تحت پوشش کوچیها به مناطق هزاره جات طی سال های اخیر، حملات نفرت انگیز در محرم گذشته و افزایش فشار و قتل های زنجیرئی در کویته پاکستان وخامت وضعیت هزاره ها را نسبت به گذشته نمایان می نمایند. و اینک که ما در آستانه سال 2014 قرار می گیریم و با خروج نیروهای خارجی خطر فشار های بیشتر بالای هزاره های مظلوم و بیدفاع وجود دارد.
نویسنده: علی زاده
منبع مطلب: مردم هزاره
منابع:
1. دائره المعارف اسلامی ایران
2. رسانه های معتبر بین المللی در رابطه به عمل زشت شهرداری اصفهان
3. افغانستان در مسیر تاریخ نوشته میر غلام محمد غبار بین صفحات 336- 315 جلد اول
4. چشم دید های شخصی از وضعیت غرب کابل و شنیده های داستان های تلخ مهاجرین هزاره ساکن ایران از زبان خود آنان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر