هیچ کشور و یا هیچ جامعهای در موقع بحران، صرفاً به اتکای مراجع بیرونی نجات نیافته است. آتش جایی را میسوزاند که در آن میسوزد. آتش فردا بر بستری شعله میکشد که افغانها روی آن قرار دارند. دیگران بدون شک در خاموش کردن آتش کمک میکنند، اما اگر خود افغانها نه در خاموش کردن آتش، بلکه در شعلهور ساختن آن نقش بگیرند، کمک دیگران را نیز به امری مسخره تبدیل میکنند...
جاناتان ستیل، مقالهنویس گاردین، در 27 سپتامبر 2011 ده افسانهای را یاد کرد که در مورد افغانستان تکرار میشوند و به تعبیر او هیچکدام با واقعیت ربطی ندارند. در میان این ده افسانه، یکی هم این بود که مجاهدین حکومت داکتر نجیب الله را ساقط ساختند و او شواهدی را ارایه میکند که خلاف این افسانه را ثابت میسازند.(*)
جاناتان میگوید که عامل کلیدی که حکومت نجیب الله را به زانو درآورد، اعلام یک موضع از جانب ماسکو بود که در سپتامبر 1991 صورت گرفت. بوریس یلتسین، اندکی پس از آنکه کودتای تندروان کمونیستی بر علیه گرباچف را شکست داد، تمام تعهدات بینالمللی کشورش را پایان داد و اعلام نمود که از تاریخ اول جنوری 1992، هیچ کمک نظامی به کابل صورت نمیگیرد و ارسال مواد سوختی، غذا و سایر کمکها نیز قطع میشوند.
جاناتان میگوید که اثر این تصمیم بر روحیهی طرفداران داکتر نجیب الله فاجعهبار بود. رژیم نجیب الله بعد از خروج نیروهای اتحاد شوروی بیشتر از دو سال مقاومت کرده بود، ولی با موضع جدید اتحاد شوروی به معنای واقعی کلمه تنها میماند. بنابراین، در یکی از بازیهای شگفت تاریخ، این ماسکو بود که برغم قربانیهای فراوان که برای بقای حکومت کابل تحمل کرده بود، باعث سقوط آن شد، نه گروههای مجاهدین.
جاناتان شرح دیگری نیز دارد: تغییر دراماتیک سیاست وقتی بیشتر رونما شد که در نوامبر 1991، پروفیسور برهانالدین ربانی، رییس یکی از گروههای مجاهدین، به ماسکو دعوت شد و در بیانیهای در ختم ملاقات، بوریس پانکین، وزیر خارجهی اتحاد شوروی، «ضرورت یک انتقال کامل قدرت به حکومت عبوری اسلامی» را تأیید کرد. جاناتان میگوید که تأثیر این موضع را میتوان به فرضیهای تشبیه کرد که بر اساس آن ملا عمر، رهبر طالبان، از سوی هیلاری کلنتون به واشنگتن دعوت شود و در ختم نشست اعلامیهای با این مضمون منتشر گردد که گویا «ایالات متحدهی امریکا میخواهد قدرت از کرزی به طالبان انتقال یابد».
جاناتان به خوبی یادآور میشود که چگونه بعد از اعلام موضع جدید ماسکو، موجی از فرار در میان فرماندهان نظامی و متحدان سیاسی نجیب الله آغاز شد که همه تلاش میکردند به مجاهدین بپیوندند. جاناتان با همین اشارهی خود میگوید که ارتش نجیب الله شکست نخورد؛ بلکه فرو پاشید و مضمحل شد.
***
سایر افسانههایی که جاناتان ستیل بازخوانی میکند، نیز به یک بار خواندن میارزند و برای تصحیح دیدگاهها و باورهای تاریخی ما کمک میکنند، هرچند اظهارات و نتیجهگیریهای او در برخی از موارد غیردقیق و بر اساس فرضیههایی باشد که وی در مورد آنها منصفانه و دقیق برخورد نکرده است.
افغانستان، با یک سرعتی بیسابقه، به جانب حادثهای حرکت میکند که از قرار معلوم، آمادگیهای لازم برای مقابله با آن گرفته نشده است. ایالات متحدهی امریکا و ناتو، بازی موش و گربه و جنگهای روانی خود را با افغانستان بیشتر از پیش شدت بخشیده اند. این تعبیر را به کار میبرم نه به دلیل اینکه بگویم این بازی واقعاً بازی موش و گربه و یا جنگ روانی است، اما چون طرف افغانی در این میدان، تنها نظارهگر است و کمتر به فکر تدابیری میافتد که برای مقابله با چالشهای 2014 ضرورت دارد، فکر میکنم وضعیتی که ما درگیر آن هستیم، خیلی هم با بازی موش و گربه و یا جنگ روانی بیارتباط نیست.
روزی مذاکره با طالبان سرعت میگیرد و از قول منابع وزارت دفاع امریکا گفته میشود که رهایی زندانیان طالب از گوانتامو بیبرگشت است، روزی دیگر نیز گزارش محرمانهی ناتو بیرون داده میشود که حمایت جدی و مستقیم پاکستان از طالبان را افشا میکند و یا از تاکتیک طالبان حرف میزند که برای اغفال نیروهای بینالمللی و اردوی افغانستان در مناطقی که گویا مسئولیت امنیتی به نیروهای افغان انتقال یافته است، دست به هیچ حمله نمیزنند تا ناتو را برای بیرون شدن از افغانستان تشویق کنند. روزی در کنفرانسی در برلن از طرح جبههی ملی حمایت میشود که صدای کرزی و طالبان را یکجایی بلند میکند؛ روزی دیگر گفته میشود که کرزی به دیدار رهبران طالبان به عربستان سفر میکند و روزی دیگر نیز با تأکید اعلام میشود که عملیات شبانه تا ختم مأموریت ناتو در افغانستان دوام مییابد. روزی گفته میشود که تعهد امریکا و جامعهی بینالمللی با افغانستان درازمدت است، و روزی دیگر نیز گفته میشود که هر قطره خون یا هر میزان پول یا فرصتی که در افغانستان هزینه میشود بیهوده است....
این وضعیت است که افغانستان را در حالت بلاتکلیفی قرار داده و یا حد اقل رهبران کشور را از اتخاذ هرگونه تصمیم جدی باز داشته است. شرح جاناتان ستیل از وضعیت قبل از سقوط رژیم داکتر نجیب الله باید جدی گرفته شود، قبل از اینکه داستان آن یک بار دیگر تکرار شود.
در همچون وضعیت، مدیریت گیجکننده و مغشوش سیاسی، اثرات فاجعهباری خلق میکند: وقتی هر روز اعلام شود که نیروهای ناتو از افغانستان خارج میشوند، میزان فساد و دزدی در افغانستان اوج میگیرد و این امری طبیعی است. کسانی که به فردیت خود اندیشیده اند، حالا تنها دو سال دیگر فرصت دارند تا برای روز مبادا فکر کنند و چه بهتر که از همین حالا، هر چه دم دست شان میرسد کش بروند تا فردا دچار حسرت نباشند.
به همین تناسب، بدون شک، موج فرار از ادارات دولتی نیز شروع میشود، به خصوص کسانی که پشت شان با برگهی ورود راحت به یک کشور خارجی پر است. اغلب کسانی که در رأس ادارات دولتی قرار دارند، برای تأمین یک زندگی بهتر به افغانستان آمده بودند نه اینکه برای بدبختیهای محتوم این کشور، گوسفندی باشند که قربانی شوند. به دنبال آن، فرار از ارتش و یا کانال زدن برای روزهای مبادایی که احتمال دارد فرصت چشم به هم زدن را برای کسی مساعد نسازد، نیز شروع میشود. ارتش با مدیریت سیاسی نظم و انسجام مییابد و یا روحیهی فداکاری پیدا میکند. مدیریت سیاسی افغانستان، با سیاستهای مغشوش، غیردموکراتیک، و فاجعهباری که دارد، ارتش را بیشتر از هر مرجعی دیگر آسیبپذیر میسازد. این تجربه برای اکثر مقامات ارشد در ارتش کنونی افغانستان، سابقهای در بیست سال قبل نیز دارد.
***
سیاستمداران افغانستان، هر چند به سناریوهای مختلفی در آیندهی کشور اندیشیده باشند، به این سناریویی که احتمالاً روی خواهد داد، دقت زیاد نکرده اند. اخیراً سایت دری دویچه ویلی آلمان، مقالهای را به قلم آنا توماس منتشر کرده است که در آن "استراتژی ترس" و سرنوشت افغانستان پس از 2014 مورد بحث قرار گرفته است. این مقاله نیز نکتههای قابل توجهی را در خود انعکاس میدهد. (**)
در مقاله با ذکر عواملی که ممکن است افغانستان را به یک دورهی وحشت فرو ببرد، از قول دیوید دیواداس، خبرنگار هندی که گویا در کنفرانس برلین نیز حضور داشته است، گفته میشود که «جنگ واقعی در افغانستان آنی نیست که با راکت، هاوان و هلیکوپتر در آن کوههای خشن انجام میشود؛ بلکه [جنگ] برخورد تصورات ترسناک در قلب و ذهن مردم است.»
دیواداس در ادامهی اظهارات خود میگوید: «این روزها هر کس استراتژی خود را بر اساس ترس پایه میگذارد. هند میترسد که پاکستان میدان را ببرد. حامد کرزی، رییس جمهور افغانستان میترسد که قدرت را از دست بدهد. هر گروه شورشی، به شمول شاخههای متعدد طالبان میترسند که دیگری قدرت را به دست گیرد. ارتش پاکستان میهراسد که مبادا نتواند به اندازهی کافی از این فرصت برای نفوذ دوباره مانند پیش از 11 سپتامبر سود جوید. رییس جمهور و نخست وزیر پاکستان میترسند که آنها قدرت را به دلیل فعالیت بیشتر ارتش این کشور از دست بدهند. و من میترسم که تمام این ترسها باعث خشونت بیشتر و تروریسم نگردد.»
در مقاله گفته میشود که «بر اساس تصمیم سران ناتو در لیزبون پرتگال، قرار است تمام نیروهای خارجی تا پایان سال 2014 افغانستان را ترک کنند.» اما «به نظر میرسد کشمکشهای فراوانی پشت پرده جریان دارد؛ و این ارتباطات شفاف نمیباشند.»
در مقاله وضعیت دولت افغانستان در بین دیگر بازیگران بزرگ به وضعیت «علیل و مریض» تشبیه میشود و نگرانی یکی از رهبران افغانستان نیز نقل میشود که گویا روز پنجشنبه، 13 دلو با خبرگزاری رویترز مصاحبه کرده و در آن گفته است که «اعلان ایالات متحده مبنی بر توقف عملیاتهای جنگیاش پیش از سال 2013 باعث شگفتی است». این رهبر افغان همچنین گفته است که «انتقال مسئولیت امنیتی برخلاف جدول زمانی است و این مسأله ما را در آمادگی گرفتن با شتاب مواجه میسازد. اگر امریکاییها از مأموریت جنگی دست بکشند، مطمئناً که این موضوع بر آمادگی و آموزش ما تاثیر می گذارد.»
***
هیچ کشور و یا هیچ جامعهای در موقع بحران، صرفاً به اتکای مراجع بیرونی نجات نیافته است. آتش جایی را میسوزاند که در آن میسوزد. آتش فردا بر بستری شعله میکشد که افغانها روی آن قرار دارند. دیگران بدون شک در خاموش کردن آتش کمک میکنند، اما اگر خود افغانها نه در خاموش کردن آتش، بلکه در شعلهور ساختن آن نقش بگیرند، کمک دیگران را نیز به امری مسخره تبدیل میکنند.
هزارهها و هر اقلیت آسیبپذیر، جامعهی مدنی، و زنان افغان، خود را باز هم در خط اول فاجعه تصور کنند. گویی این گروهها، نه توان جنگی دارند و نه تمایل به داخل شدن در جنگی که میدانند فرجام آن سودی نمیبخشد. سوال اساسی نیز به آدرس همین گروهها برگشت میکند. آیا اینها صرفاً نظارهگر باقی میمانند که از پشت پرده چه معجزهای رو خواهد شد یا خود نیز به سهم خود ابتکار به خرج میدهند و برای جلوگیری از فاجعهای که هر روز تیرهتر از روز قبل چهرهآرایی میکند، وارد اقدام میشوند؟
(*) مقالهی جاناتان ستیل را از لینک ذیل میتوان دریافت کرد:
(**) مقالهی آناتوماس و عاصف حسینی را از لینک ذیل میتوان دریافت کرد:
نویسنده: استاد عزیز رویش
منبع: افشار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر