من از مبلغ البته نه به رسم تواضع و فروتنی تحت تاثیر رسم و رواجهای که در این بخش از جهان ما وجود دارد بلکه بهعنوان فردی که آن روح بزرگ را از نزدیک میشناخت، بهعنوان یک متفکر یاد میکنم. من حقیقتا بسیار کوچکتر از آنی هستم که در باره ایشان صحبت کنم. مبلغ یک نابغهی بود که حد اقل پنجاه سال از زمان خودش زود تر به دنیا آمده بودند...
اشاره:
شماره دهم و یازدهم فصلنامه تخصصی پگاه اندیشه که توسط انجمن طلاب افغانستان به تازگی منتشر شده است به «بازخوانی اندیشه ها و آثار علمای معاصر افغانستان» پرداخته است. در این شماره مقالات مختلف در مورد علمای معاصر افغانستان به چاپ رسیده است و در ضمن گفتگوی جالبی با داکتر سید عسکر موسوی در مورد شخصیت و اندیشه های شهید علامه اسماعیل مبلغ نیز انجام شده است. سایت غرجستان ضمن تقدیر و تشکر از گردانندگان این فصلنامه گفتگوی این فصلنامه با آقای موسوی را با ذکر منبع در اختیار خوانندگان قرار می دهد. زحمت انجام این گفتگو به عهده ی آقای روح الله روحانی سردبیر این فصلنامه بوده است. به امید خدا در آینده نیز چنین کارهای ارزشمندی را خدمت خوانندگان محترم تقدیم خواهیم کرد.
پگاه اندیشه: ضمن عرض خیر مقدم به محضر حضرت عالی و تشکر از اینکه دعوت ما را پذیرفتید، و در این گفتوگو شرکت کردید. فصلنامه پگاه اندیشه در این شماره درنظر دارد نگاهی به زندگی، آثار و اندیشههای علمای معاصر افغانستان داشته باشد. یکی از مهم ترین و برجسته ترین چهرههای علمی و فکری در دهههای اخیر، مرحوم علامه اسماعیل مبلغ است. حضرت عالی از معدود کسانی هستید که از نزدیک با مرحوم مبلغ آشنا بوده و میتوانید در معرفی این شخصیت برجسته کشور ما، ما را یاری رسانید. از همین رو بحث را از نحوه آشنایی حضرتعالی با مرحوم علامه اسماعیل مبلغ شروع میکنیم، بفرمایید. موسوی: جناب مبلغ از نظر گروه سنی، متعلق به نسل پیش از ما بودند. آشناییهای اولیه ما با ایشان به سالهایی برمی¬گردد که من در مکتب در دوره ابتدایی درس میخواندم. خانوادهی ما با آقای مبلغ و خانواده ایشان یک رابطه و آشنایی بسیار نزدیک داشتند. پدر ایشان (مرحوم حاجی مسافر) از نظر اقتصادی وضع نسبتا خوبی داشتند. اما آشنایی بیشتر و عمیقتر ما و به اصطلاح کابلیها آشنایی شعوری ما با مبلغ، در دوران تحصیل ما در لیسه (دبیرستان) حبیبیه، رقم خورد. به دلیل آن که در این دوره ما وارد فعالیتهای سیاسی اجتماعی شدیم، و در آن زمان در جریانی به نام «پ.الف.الف»، ابتدا بهعنوان هوادار و بعدها بهعنوان عضو رسمی، فعالیت میکردم. فعالیت در این جریان باعث شد که ما درگیر یک سری مباحث و مسائل جدید شدیم. مباحثی از قبیل اسلام ارتجاعی و اسلام انقلابی و … در آن زمان در حلقات ما مطرح بود. در تقسیم بندیهای که صورت می¬گرفت، معمولا شهید بلخی به عنوان یک مسلمان انقلابی مطرح میشد. علامه اسماعیل مبلغ را به عنوان یک چهره انقلابی نمی¬شناختیم، اما مبلغ به عنوان یک روشنفکر درجه یک برای ما کاملا مطرح بود. رابطهی ما با آقای مبلغ در سالهای که من به ایران آمدم عمیق ترشد، در ایران بود که من با ایشان ارتباط نامهای برقرار کردم و مکاتباتی داشتم. من از ایران کتابهای چاپ ایران را برای ایشان میفرستادم و از کابل ایشان کتابهای خود را برای من میفرستادند. اکنون در کتابخانة آیت الله مرعشی نجفی، یک سری از کتابهای آقای مبلغ موجود است که من آنها را به این کتابخانه هدیه کردهام. مانند سلامان و ابسال، جامی و ابن عربی و از این دست کتابها و نبشتههای ایشان. بعدها که ایشان به ایران تشریف آوردند و در آن سفر با ایشان آقای محمد کریم خلیلی هم بودند ما با ایشان نشستهای بسیار مفصلی داشتیم. در این نشست¬ها، شناخت ما از آقای مبلغ، و نسبت به شخصیت، اندیشهها و افکار مرحوم مبلغ عمیق¬تر و ژرف¬تر شد.
پگاه اندیشه: جناب آقای موسوی در مورد تحصیلات آقای مبلغ بفرمایید که آقای مبلغ تحصیلات و مطالعات¬شان صرفا در کابل بوده و یا اینکه در خارج از کابل و افغانستان نیز به تحصیل پرداخته¬اند؟ و سرانجام زندگی آقای مبلغ به چه صورت بود؟
موسوی: علامه اسماعیل مبلغ محصول کابل¬اند؛ کابل در آن زمانها و در نسل ایشان تنها و تنها یک مرکز آموزش مدرسهیی قدیم داشت و آن تکیه خانه عمومی بود. در واقع موج اول تحرکاتی که بعدها شاخ و برگ پیدا کرد، از همین تکیه خانه عمومی شروع شد. ایشان از شاگردان حضرت آیت الله حجت بودند و بعدها خدمت اساتید دیگر از جمله آیت الله واعظ تلمذ کرده¬اند. فلسفه را مثلا در حضور آیت الله عالم خوانده¬اند و همینطور سایر درسها را خدمت اساتید دیگر در کابل فرا گرفته¬اند. مبلغ در سفری که در حدود سالهای ۱۳۵۵ به ایران آمدند، ساواک (سازمان وقت اطلاعات ایران) ایشان را گرفتند و از ایران اخراج کردند. این نکته را هم بگویم که زندگی شخصی آقای مبلغ به لحاظ معیشتی در یک وضعیت بسیار بدی قرار داشت. گویی همه متفکران بزرگ یک سرنوشت و تقدیر مشترک دارند. وضع اقتصادی آقای مبلغ بسیار و به شدت خراب بود. به همین دلیل ایشان به کارهای اقتصادی رو آورده بودند و کتاب فروشی میکردند، کتاب از تهران میبردند میفروختند تا یک لقمه نان حلال به دست بیاورند. در این سالها در داخل افغانستان کودتای حزب دموکراتیک خلق افغانستان صورت گرفت. تا جایی که من اطلاع دارم؛ البته این اطلاعات و اخباری که من در اختیار دارم به یک واسطه از فرزند آن مرحوم، احمد حسین مبلغ، پسر ارشد و بزرگ ایشان خدمت شما نقل میکنم. به گفتة فرزند ایشان توصیههای فراوانی به ایشان شده بود که به افغانستان مسافرت نکنند، اما فکر میکنم شاید ایشان یقین نداشتند که حزب دموکراتیک به ایشان آسیبی خواهند رساند. به این دلیل که برای مدت زیادی فرزندان ایشان گرایشی به جناح پرچم حزب دموکراتیک داشتند و از این طریق روابط و نشست و جلساتی میان آنان وجود داشته است. من خودم از چندین نفر شنیدم که فلسفه را به هواداران و اعضای حزب دموکراتیک آقای مبلغ درس میداده است. بنابراین آقای مبلغ فکر میکردند که به دلیل آن که ایشان یک عالم مسلمان روشنفکر هستند، حزب دموکراتیک درک میکنند که ایشان با دیگران متفاوت¬اند و کاری با او نخواهند داشت. اما به هرحال این گروه (حزب دموکراتیک خلق) ایشان را گرفتند و احتمالا ایشان جزو اولین گروههای بودند که همراه با سایر علمای دیگر مانند آقای عالم و …، همه تیرباران شدند. خبر شهادتشان را آقای میر محمد صدیق فرهنگ [نویسنده کتاب افغانستان در پنج قرن اخیر] با یک اندوه فراوان بعد از آنکه آقای فرهنگ از زندان آزاد شدند، اعلام کردند، آقای فرهنگ شاهد تیرباران شدن ایشان بوده¬اند. فرهنگ از ارادتمندان مرحوم مبلغ بودند و از کسانی بودند که آقای مبلغ را از نزدیک میشناختند و به ایشان ارادت خاص داشتند. آقای فرهنگ به عنوان تسلیت؛ یادداشتی را به آقای رضوی فرستادند که من ورقهی تسلیت¬شان را خودم هم خواندم. در آن زمان مثل این که آقای فرهنگ در آمریکا بودند و ما در پاکستان مهاجر بودیم. من یادم میآید که آن روز، روز بسیار اندوهناکی بود و من و جناب استاد رضوی ساعتها سکوت کردیم. در حدود سالهای ۱۳۶۲ این رویداد اتفاق افتاد. البته یاد آوری کنم که مرحوم مبلغ و دیگران، در همان نه ماه اول پس از دستگیری کشته شده بودند و ما بعدها مطلع شدیم.
پگاه اندیشه: جناب آقای داکتر موسوی شما آقای مبلغ را بهعنوان یک متفکر میشناسید؟ و آیا ما در قحط الرجال افغانستان در دورههای اخیر میتوانیم از مبلغ به عنوان یک متفکری که دارای اندیشه و فکر مخصوص خودش هست و یک نظام فکری مخصوص خود را دارد نام ببریم؟
موسوی: من از مبلغ البته نه به رسم تواضع و فروتنی تحت تاثیر رسم و رواجهای که در این بخش از جهان ما وجود دارد بلکه بهعنوان فردی که آن روح بزرگ را از نزدیک میشناخت، بهعنوان یک متفکر یاد میکنم. من حقیقتا بسیار کوچک¬تر از آنی هستم که در باره ¬ایشان صحبت کنم. مبلغ یک نابغهی بود که حد اقل پنجاه سال از زمان خودش زود تر به دنیا آمده بودند. در اینکه او نبوغ فوق العاده داشت هیچ جای تردیدی باقی نیست. مبلغ بسیار جوان کشته شد شاید هنوز ریشاش به اصطلاح کابلیها «ماش و برنج» بود و سفید نشده بود که کشته شد. ولی آثاری را که مبلغ نوشته است در نیمة اول زندگی¬اش نوشته است. یعنی قبل از بیست و پنج سالگی. برخی از همین آثار مبلغ تاجای که من اطلاع دارم در مراکز علمی مهم دنیا مثل دانشگاه کابل، دانشگاه تهران، و حتی در مراکز علمی مانند دانشگاه لندن جزو آثار سنگین وزن و درجه یک به شمار میآید. آشنایی شخصی من هم با جناب مبلغ مؤید همین مطلب است. متأسفانه او مقهور و مظلوم در جامعهای قرار گرفت که از او صد سال، پنجاه سال عقب¬تر میزیستند و او را درک نمیکردند؛ حتی خانوادهی پدری او هم مبلغ را درک نمیکردند و مبلغ در یک فقر و تنگدستی وحشتناکی زندگی کرد و در همان وضعیت هم از دنیا رفت.
پگاه اندیشه: جناب آقای داکتر موسوی با توجه به آنچه حضرت عالی فرمودید و با توجه به آشنایی شما با ایشان، دغدغهها و مسائل اصلی فکری آقای مبلغ چه بود؟ و ما چه چیزهای را به عنوان مسائل اصلی فکری آقای مبلغ میتوانیم برشماریم؟
موسوی: این بحث مهمی است من آرزو دارم که یک روزی برای عرض ادب و احترام به پیشگاه آن روح بزرگ چیزی در این زمینه بنویسم. خیلی از بحثها و مسائلی وجود دارد که باید به آن پرداخت و احساس میکنم این جزو مسئولیتهای اخلاقی من است. بنا براین چون مسائل و بحثها بسیار فراوان است من در اینجا فقط به صورت فهرست¬وار نکاتی را عرض میکنم؛ تا فرصتی که بتوانم به این بحث در مجال دیگر آنگونه که باید بپردازم. نکتهی اول اینکه او یک روح نا آرام، تشنه و سیری¬ناپذیر برای دانستن بود. هیچگاهی تشنگی او از دانستن رفع نمیشد به هیچ وجه. هیچ چیزی به اندازه کتاب او را از خود بیخود نمیکرد. مخصوصا اگر با موضوع جدیدی مواجه میشد. هیچ چیزی او را به اندازهی یک کتاب خوشحال نمیساخت در حدی که انسان وقتی به یک بچه و کودک عروسک میدهد خوشحال میشود و به وجد میآید مبلغ دقیقا چنین حالتی را داشتند و اینگونه به وجد و شوق میآمدند. برخی صحنههای عجیبی که من خبر دارم، از جمله این است که ما رفته بودیم خدمت آقای بازرگان، او یک کتابی نوشته بود تحت عنوان «سیر تکاملی قرآن» شبیه چنین چیزی!؟ بازرگان این کتاب را از بالای قفسهاش آورد پائین میخواست به من بدهد، مبلغ کتاب را از دستش قاپید، گرفت و تشکر کرد و در همانجا شروع کرد به ورق زدن و مطالعه کردن. مدتی که ما در تهران در خانه بازرگان بودیم مبلغ در یک حالت بیخودی به سر میبرد و غرق مطالعه بود. بنابراین دانستن، یکی از مسائل و دغدغههای اصلی مبلغ بود و او در دانستن سیری¬ناپذیر بود. نبوغ مبلغ در همین بود که او هیچ وقت در دانستن توقف نداشت و در هیچ مسئله یا نظریهای متوقف نمیشد. نکتة دوم اینکه مبلغ یکی از شجاعترین و گستاخترین متفکران عصر کنونی ما است. به باور من تا پنجاه یا صد سال دیگر نیز مبلغ به عنوان یکی از شجاع ترین متفکران زمانه ما شناخته خواهد شد. مبلغ تالی ثانی کسانی مثل ابن سینا و عین القضات و دیگران بود. به همین دلیل او مورد تکفیر و مورد بی مهری و فتاوای برخی از علما قرار گرفت. من به ضرس قاطع میگویم که علمای آن زمان آن روح بزرگ را نمیشناختند. آنان به یک چیزی بسیار قالبی خاص عادت کرده بودند و نمیتوانستند مانند مبلغ فراتر از آن بیاندیشند. نکتة سوم اینکه مبلغ سخت هنجارشکن بود. البته او از نظر فکری چنین بود و نه از نظر سیاسی؛ چون مبلغ یک انقلابی آنچنان که باید نبود. همین هنجارشکنیهای او با عث میشود که درد سرهای برای او بوجود بیاید. مثلا برای او مهم نبود که برای فهم کتابها و اندیشههای مارکسیستی با مارکسیستها دوست و آشنا شوند. ویژگی دیگر مبلغ تحرک و پویایی فکری او بود. مبلغ در هر جریان فکری که میرفت ایستا و راکد نمی¬ماند. جملهی از خودش یادم هست که میگفت من مارکسیسم را عمیقا مطالعه کردم؛ ولی هیچ نیافتم در آن، هیچ چیز نبود برای من. این حرف او کاملا درست بود؛ زیرا او تمام آثار مائو را خوانده بود، در اواخر عمرش میگفت زیباترین اثری که در میان آثار مائو خوانده-ام فتح پیکنگ است؛ چون بسیار ادبی و حماسی نوشته شده است. اما مبلغ این جمله را هم همیشه میگفت که عشق و معرفت من نسبت به دو نفر هیچ وقت تزلزل نداشته بلکه بیشتر و شدید تر شده است. او میگفت با شناخت و اطلاع از این مکاتب جدید فکری اروپایی که در افغانستان آن زمان بسیار مد هم بود؛ عشق من نسبت به امام حسین (ع) و معرفت من نسبت به علی (ع) اینگونه بوده است. زمانیکه نام علی (ع) را به زبان میآورد گریه میکرد. من صحنهی را بخاطر دارم، و یادم میآید ما شبها تا دیروقت مینشستیم و بحث های را داشتیم در قم، یکبار یادم هست که یک شب خسته بودیم حدود ساعت دو بعد از نصف شب استراحت کردیم که صبح بتوانیم برای نماز برخیزیم. من به یک دلیلی و کاری که پیش آمد و حالا دقیقا یادم نیست چه بود، از خواب بر خواستم ساعت سه شب. دیدم که مبلغ ایستاده است و یک شبح سیاهی در تاریکی به نظر میرسید. نزدیک رفتم دیدم رو به قبله نشسته است و شانههایش تکان میخورد و میلرزد. این چنین صحنهها از زندگی مبلغ را شاید غیر از خانواده¬اش کسی دیگر نداند، و مسلما این کارهای آقای مبلغ به هیچ عنوان از روی ریا و خود نمایی و عوام فریبی در میان مردم نبود. او واقعا عاشق مولا علی بود، سخت عاشق علی بود. او یک جمله را همیشه میگفت که آنگونه که از طریق علی آدم به خدا میرسد، با راههای دیگر کاملا فرق میکند. بنابراین در مجموع میتوان گفت او یک جستجو¬گری بود تا بی نهایت. حتی اگر اکنون نیز اگر مبلغ زنده بود، هیچ ابایی از این نداشت که باز هم برود و عمری را بگذراند و هندوئیزم را مثلا بخواند. او مدتی زیادی بودیزم خواند، بودیزم را در حدی خوانده بود که در بارة «سیدارتا» عاشقانه سخن میگفت و از این نوع سخن کردن هم هیچ ابایی نداشت. ولی در آن زمان این گونه سخن گفتن کفر بود. در یک کلام میتوان گفت او یک نابغة ناشناخته بود، که حداقل پنجاه تا صد سال زودتر از زمان خود در جامعهی متولد شده بود که آن جامعه متأسفانه هیچ ارتباطی با او نداشتند و او را نمیشناختند.
پگاه اندیشه: داکتر صاحب شما به نکتهی جالبی در مورد مطالعات آقای مبلغ اشاره کردید. برخیها معتقداند که در افغانستان مارکسیسم و جریان چپ را هیچ کسی نه، فهم کرد و نه با فهم عمیق و درست این مکاتب فکری و سیاسی را پذیرفته و وارد افغانستان کردند. به همین دلیل هیچ وقت این جریانهای فکری و سیاسی جدید در افغانستان موفق نبود؛ چون به لحاظ تئوریک و نظام فکری اینها فهم نشدند. حضرت عالی در مورد آقای مبلغ فرمودید که ایشان در مورد مارکسیسم مطالعات گسترده و عمیقی داشته است. آیا واقعا میتوان گفت مبلغ هم مارکسیسم را بدرستی فهم کرده بود و هم علاوه براین او یک منتقد جدی مارکسیسم بود؟
موسوی: بلی بلی این مسئله را من شخصا مطلع¬ام و با خبرم. اولا این که گفته میشود هیچ کسی، این از باب قیاسهای است که مثلا میگوییم هزار بار به شما گفتم در حالیکه دو بار هم شاید نگفته باشیم. در ادبیات فارسی هم نمونه¬اش داریم که گفته میشود «صدبار بدی کردی و دیدی ثمرش را» این به این معنا نیست که دقیقا صد بار یا نود و چند بار، یا کم و زیاد. این از باب مبالغه است. بنا براین در افغانستان کسان زیادی بودند که مارکسیسم را مطالعه کردند و فهم کردند و نقد هم کردند. از جمله فیلسوف مهم کشور ما جناب «سمندر غوریانی»، که فعلا در آمریکا در غربت زندگی میکنند و دیگران. اما من یقین دارم که هیچ غوّاص شجاع و نترسی مثل مبلغ، دراین زمینه نداریم. مبلغ بدلیل شناختی که از من داشت و میدانست که من ایدهها و افکار او را در جای دیگر بی مورد نقل نمیکنم، و شاید هم بدلیل ارتباطات نزدیک خانوادگی که داشتیم، بر من اعتماد داشت و بسیار از حرفهایش را به من میگفت. یک روزی به من گفت، من با مارکسیسم به عنوان یک مسلمان مواجه نشدهام و به عنوان یک مسلمان آن را مطالعه نکردهام؛ زیرا در این صورت نمیتوانستم مطالعه و فهم کنم. بودیزم را هم که مطالعه کرده ام، به عنوان یک عالم دینی و مسلمان نخوانده¬ام. چون عالم دین وقتی مارکسیسم یا بودیزم را میخواند، یک پردهی پندار در برابرش وجود دارد، و جلوی او را میگیرد. بلکه من بودیزم را به عنوان یک بودیست خواندم و مارکسیسم را مانند یک مارکسیست مطالعه کردم. تا بتوانم به عمق تفکر و اندیشههای آن برسم و فهم درست داشته باشم. اگر من بخواهم بهترین بیان را در باره مبلغ داشته باشم، همان بیانی است که در اول مثنوی شریف آمده است که: من به هر جمعـیتی نالان شدم جفت بدحالان و خوشحالان شدم هرکسی از ظن خود شد یار من از درون مـن نجسـت اسـرار مـن او واقعا در جماعتهای مختلف رفت و او دنبال گم شدهی خود به هرجا که توانست سر زد. ولی متاسفانه دو چیز به او امان نداد، یکی زمانه و زمان و دیگری سیاستهای رایجی که در جوامع اسبتداد زدهی ما است. اگر یک هزارم امکانات کنونی در اختیار او در آن روزگار قرار میگرفت، من به قطع میتوانم بگویم که او اکنون میشل فوکو یا اندیشمندانی از این دست در افغانستان و جهان اسلام میشد، شاید هم برتر و قوی تر. متاسفانه مبلغ بسیار کوتاه زندگی کرد و بسیار جوان از دنیا رفت. او مهمترین و بهترین آثارش را در نیمهی اول عمرش یعنی تا حدود بیست و پنج سالگی نگاشته است. ما چند تا مبلغ داریم، در اول مبلغ ادیب است. بیشتر مقالات و نوشتههای او که در کابل در دایرة المعارف آریانا چاپ شده ادبیات است. در آن زمان یکی از بهترین و برجسته ترین استادان ادبیات در کابل میگفت، بهترین درس ادبیات عرب و مطول را در کابل مبلغ میگویند. اما بعد از مدتی مبلغ به مرحلهای رسید که دیگر اشباع شد و بعد از آن به فلسفه پرداخت. در این مرحله بهترین آثاری را که تا هنوز در آن زمینهها نوشته نشده است، او در افغانستان در مورد اندیشههای ابن عربی و دیگر بزرگان فلسفه و عرفان نوشت. او خودش میگفت من ابن عربی را مطالعه نکرده¬ام که مثلا اطلاعاتم زیاد شود. یکی از دوستان تعریف میکرد که ما مبلغ را دیدیم که در همان جادهی دو خطهی دانشگاه کابل، زیر نور چراغها، ژولیده و با لباس عجیب و غریبی راه میرفت، گویی مبلغ از نظر فیزیکی به یک سمتی میرفت و روحش جای دیگر بود. در آن حال بارها و بارها مبلغ را صدا زدیم، هیچ جوابی نشنیدیم و مبلغ در دنیای خودش سیر میکرد و صدای ما را نمیشنید تا جواب دهد. این حال و احوال مبلغ دقیقا در زمانهای بود که او ابن عربی را مطالعه میکرد. بنا بر این او شیوة کارش و مطالعاتش کاملا استثنایی و مربوط به خودش بود از این رو من یقین دارم که به همان اندازه که او کار و تحقیق و مطالعه کرده، ارزشش بی نظیر است، حتی در سطح دانشگاههای اروپا و غرب.
پگاه اندیشه: مرحوم مبلغ یک روحانی و طلبة حوزه بود، سخنران و خطیب و مدرس علوم دینی هم بود. به نظر شما دلیل مخالفتها و تکفیرهای که مبلغ با آن مواجه میشد چه بود؟ مبلغ چه ویژگی داشت که مورد بی مهری هم صنفیهای خودش قرار میگرفت؟ آیا مبلغ فهم و قرائت یا تبیین تازه و جدیدی از دین و اسلام ارائه میکرد که برای دیگران قابل فهم نبود یا اینکه این مسائل ریشه در جاهای دیگر داشت؟
موسوی: در اینکه برخی از هم صنفیهای آقای مبلغ او را تکفیر میکردند، این مسئله مخصوص زمان او نبوده و نخواهد بود، همیشه این نوع رویه و برخورد در بسیار موارد وجود داشته و خواهد داشت. در مورد مبلغ این مصداق همان جملهای معروف است که: کفـر چو منی گزاف و آسان نبود محـکمتر از ایمـان من ایمـان نبود در دهر چو من یکی و ان هم کافر پس در همه دهر یک مسلمان نبود اما اینکه مبلغ نگاه تازهیی و فهم و تبیین تازهیی میتوانست نسبت به قرآن، مذهب، اسلام و فلسفه و همه چیز داشته باشد، جای تردیدی نیست. شما همان سخنرانی ایشان را که من پیاده کرده¬ام و در « درّ دری» چاپ شده است، تحت عنوان «ابعاد چهار گانهی شرک» نگاه کنید، مییابید که محتوای این سخنرانی یک تحقیق ناب و درجه یک در مورد شرک است. آن برداشتی که او از شرک در قرآن کرده است، برداشتی است که به خیلی ها بر میخورد. مبلغ به باور من خیلی بیشتر از آنچه که ما حتی الان از دین اسلام فهم کرده¬ایم میفهمید و در پیاش بود. به هر حال باید عرض کنم که ما چند تا مبلغ داریم، مبلغ ادیب، مبلغ سیاستمدار و مبلغ فیلسوف. یک مجله هست بنام ولسی (شورا) که از طرف شورای ملی چاپ و منتشر میشد و هنوز هم ادامه دارد. شمارههای قدیم این مجله در کتابخانه ملی ایران و کتابخانه مجلس شورای اسلامی ایران حتما هست که علاقمنداند میتوانند مراجعه کنند. در این مجلات شخصیت و اندیشههای سیاسی مبلغ قابل ردیابی است. مبلغ در دورانی که وکیل پارلمان است سیاستمدار است و به نظر من چندان سیاستمدار خوبی نبود مبلغ و شاید یکی از اشتباهات زندگیش رفتن به وادی سیاست بود. اما او سیاست دان برجسته¬ای بود. سخنرانیها و نطقهایش را دراین مجلات وقتی مطالعه میکنیم، فکر میکنیم مبلغ اندیشمندی است که بعد از دو سه نسل و چهار نسل سیاست دانان برجسته ظهور کرده است. او با قدرت و توان علمی و جسارتی که داشت، برخورد بسیار عالمانه و ژرف با مسائل آن روزگار و قضایای آن زمان داشته است. مبلغ در یکی از سفرهای – که معمولا رسم است گاهی وکلا به کشورهای سفر میکنند – به هند رفته بود. در سخنرانی که در هند داشته است، برای مردم هند و اندیشمندان هندی بسیار شگفت انگیز بوده است که یک وکیل پارلمان افغانستان، به این وسعت اطلاعات و معلومات در مورد هندوستان و آئین هندویزم و بودیزم دارد. اما در پایان عمر مبلغ ما مبلغ بیچاره، مظلوم و شکست خوردهی را شاهدایم که سخت افسرده و دل شکسته است. من که در آن زمان مبلغ را دیدم سخت افسرده و بیچاره بود، از زمین و زمان مانده و رانده شده بود. در دوره آخر عمرش متاسفانه منزوی شده بود و بسیار مظلوم بود. اما من معتقدم که اگر مبلغ میماند؛ برای اولین بار – فارغ از این هیاهوهای سیاسی اجتماعی- ما دانشمند و متفکری به سویهی ابن رشد و ابن سینا و دیگران درکشور خود و در جهان اسلام میداشتیم. مبلغ سخت عاشق ابن سینا بود اما با وجود آنکه به نبوغ و فهم بسیار بالای ابن سینا معترف بود و او را بسیار ارج مینهاد، گاهی انتقادهای جدی را هم در مورد او مطرح میکرد و هیچ ابای از نقد و انتقاد از ابن سینا نداشت.
هزاه های افغانستان؛ یکی از ماندگارترین پژوهش علمی کشور اثر داکتر سیدعسکر موسوی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پگاه اندیشه: جناب داکتر موسوی نقد و نظرهای که مرحوم علامه اسماعیل مبلغ بر نظریات و دیدگاههای ابن سینا و دیگران داشته است طبیعتا باید بر یک سری اصول، مبانی، چارچوبها و نظام مشخصی استوار باشد که بتوان شالوده و نظام فکری یک متفکری مانند مبلغ را از آن استخراج کرد. به نظر شما آیا مبلغ در این سطح بود که بتوان برایش یک نظام و سیستم مشخص فکری و فلسفی تعریف کرد و از آثار بجامانده از او آنرا پی ریزی کرد.
موسوی: بلی صد در صد. در پاسخ به این پرسش شما من اینگونه میخواهم بگویم که ابن سینا چند ساله بود که به تدریس و تحقیق شروع کرد؟ بنا به یک قول در نوزده سالگی ابن سینا مشغول تدریس و تحقیق در مسائل مختلف میشود. مبلغ تا بیست و پنج سالگی نبوغ فوق العاده خودش را به نمایش میگذارد. نابغه، نابغه است، فرقی نمیکند که دراین طرف زمان باشد یا آن طرف زمان. اصولا نوابغ خارج از مدار درک و فهم ما است، شما اگر قبول نکنید که مبلغ یک نابغه بود، فهم مبلغ بسیار دشوار میشود. اما اگر پذیرفتید آن وقت به راحتی میپذیرید که مبلغ نیز مانند دیگران متفکری است برجسته دارای افکار و اندیشههای بلند و متعالی خودش. اما متاسفانه مشکلی که هست که از مبلغ آثار زیادی برجای نمانده است و مثلا سلسله درسهای فلسفی او که در کابل گفته شده است و حاوی مطالب ارزشمندی بوده است، ثبت و ضبط نشده است. مبلغ سلسله درسهای فراوانی در بارة «ماتریالیزم دیالکتیک» داشت که نیروهای چپ و طرفداران آنها نیز در این درسهایش شرکت میکرده است، ولی متاسفانه ثبت نشده است. از شاگردان او در این دوره رهبران جریان چپ نیز هستند، مثلا ببرک کارمل، درحالیکه رهبر حزب است در خانة مبلغ پای درسهای او مینشیند. درسهای استاد و نقدهای که او در این مجموعه بحثهای خودش داشته است یکی از مایه¬دار-ترین مباحثی است که داشتههای فرهنگی ما را تشکیل میدهد. بصورت کلی سخنرانیهای که در افغانستان شده است، یکی از مایه¬دارترین بخشهای فرهنگی کشور ما است که متاسفانه جمع آوری نشده است و کسی تلاش هم نکرده است آنرا گرد آوری کند. من یکی از سخنرانیهای او را به عنوان نمونه که جمع آوری کردم، و در «در دری» چاپ شد، بخاطر این بود که دیگران هم تشویق شوند، و چند تا سخنرانی دیگر مبلغ یا بلخی و دیگران را منتشر کنند. در مجموع رگههای کلی افکار و اندیشههای مبلغ را میتوان در همین آثار معدود بجا مانده از او نیز پیدا کرد. از او مقالاتی در «دایرة المعارف آریانا» منتشر شده است که از طریق آن میتوان با وسعت معلومات مبلغ آشنا شد. در نوشتهها و کتابهای دیگر او نیز میتوان به خوبی دریافت که این مرد در آن اوضاع و احوال کابل سطح فکر و اندیشه¬اش چگونه بوده است. در افغانستان وقتی کتابی از ایران میآمد سانسور میشد، اما به چه صورت؟ یک مولوی مسئول همان اداره، وقتی کتاب دستش میافتاد که کلماتی مانند علیه السلام یا شیعه و … دارد، صفحات کتاب را با بورس آغشته به رنگ سیاه، کاملا رنگ می¬کرد و صفحه کتاب کاملا سیاه میشد. سانسور به این صورت نبود که مثلا همان کلمه خاص یا جمله و حتی پاراگراف خاص را سیاه کنند یا بردارند. این کار را تا آنجا ادامه میداد که هجم کتاب پنج شش برابر میشد، و کتاب سنگین و ضخیم میشد از بس صفحات آنرا رنگ میمالید. مبلغ در این وضعیت و در چنین فضایی زندگی میکرد، مطالعه می¬کرد و میاندیشید. یک بچه هزاره در این فضای تاریک و ظلمانی سر و کارش با ابن سیناها و ابن عربیها و دیگران است. آنها را فهم میکند، مطالعه میکند، نقد میکند و تدریس و تحقیق انجام میدهد. او در آن زمان و در آن فضا ابن عربی و دیگران را بگونهی فهم میکرد و میشناخت که همطرازان و بزرگان آن روزگار میگفتند آنگونه که مبلغ این بزرگان را فهم میکند و میشناسد نفر دوم فقط خود ابن سینا و ابن عربی است که چنین فهم و درک دارند و بس. اینها چیزهای بود که ما میدیدیم و میشنیدیم. پگاه اندیشه: برخی میگویند مرحوم مبلغ بیشتر تحت تاثیر افکار و اندیشههای متفکران بیرون از مرزهای افغانستان مثلا ایران و مصر و … بوده و حرفهایش بیشتر تکرار حرفهای دیگرانی مانند شهید مطهری و شریعتی و… است. بنابراین مبلغ صرفا یک مقلد افکار دیگران است نه این که خودش مولد اندیشه و فکر تازه بوده باشد. شما در این مورد چه نظری دارید به ویژه با توجه به شناخت عمیق و نزدیکی که شما از مبلغ دارید؟ موسوی: این داوری¬ها غیر منصفانه و نادرست است. کسانی که چنین ادعاهای بی پایه را مطرح میکنند نه مطهری را شناخته¬اند، نه شریعتی و امثالهم را، و نه مبلغ را. ما از مبلغی با شما سخن میگوییم که هنوز نام شریعتی را در افغانستان کسی نشنیده بود. در آن روزگار من دقیقا یادم هست که آخرین کتابی که ما از آقای مطهری در کابل دیدیم، کتاب عدل الهی آقای مطهری بود که یادم هست یک جلد پلاستیکی پستهای رنگ داشت. آن وقت کتابهای دیگری که ما دیدیم کتابهای مثل فیلسوف نماها و … به تعداد بسیار معدودی بود. یادم هست که مرحوم مبلغ با تعجب میگفت که بعضی کتابها بسیار در افغانستان فروش دارد. یک کتاب کوچکی بود به نام «رد بر ماتریالیزم دیالکتیک»، این کتاب را هواداران حزب دموکراتیک خلق افغانستان به صورت گسترده میخریدند، اول و آخرش را میبریدند و جدا میکردند، فقط یک بخش آن را که بحث اصلی ماتریالیزم دیالکتیک بود و دقیقا همانطور که در متن اصلی بود، و در این کتابچه کپی شده بود، را بین خود تکثیر میکردند. حزب دموکراتیک همان بخش متن اصلی «ماتریالیزم دیالکتیک» این کتاب را به صورت گسترده در تیراژ ده هزار تا چهل پنجاه هزار تکثیر میکردند و در انجمنها پخش میکردند. ولی سایر بخشهای آنرا دور میانداختند. این نکات را به خاطر این میگویم که درک کنیم فضای که مبلغ در آن زندگی میکرد، و بفهمیم که مبلغ چه اندازه فرا تر از زمان خودش بوده است. نوابغ در زمان نمیگنجند، مبلغ یکی از اینها است. متأسفانه بازار داوری¬های غیر منصفانه وقتی میدان خالی باشد، داغ می¬شود. به هرحال مبلغی که من از آن سخن میگویم مبلغی است که یک بچه هزاره است، آن هم هزاره جوالی زاده است، نه معاون دوم مملکت! او بچه چنداول کابل و محصول کابل است، نه هیچ جای دیگر. در آن روزگار شریعتی هیچ کدام از کتابهایش در کابل در دست رس ما و مبلغ نبود.
پگاه اندیشه: میخواستم از محضر حضرتعالی خواهش کنم که برای راهنمایی علاقمندان افکار و اندیشههای مرحوم مبلغ به ویژه کسانی که بخواهند در این مورد تحقیقات و پژوهشهای داشته باشند بفرمایید که چه کنند و به کجاها مراجعه نمایند؟ اگر امکان دارد به صورت مختصر معرفی بفرمایید که آثار آقای مبلغ در کجاها چاپ و منتشر شده و چه آثاری از ایشان چاپ نشده و یا در دست چاپ است؟ و این که خود شما یا دوستان آقای مبلغ در این زمینه چه اقداماتی را روی دست دارند؟
موسوی: یکی از یاران حضرت مبلغ که از میان یاران نزدیک او باقی مانده است داکتر عبدالعلی لعلی در آلمان است. من در مجموعه شعرهایم که تحت عنوان «به هوای کابل» چاپ شده از این بزرگ یاد کردهام. از یاران دیگر مبلغ که یک ماه پیش در گذشتند، آقای عبدالعلی محبی از چنداول بود، آقای محبی از یاران صمیمی مرحوم مبلغ بود. او یک کتابی نوشت که قبل از فوتشان چاپ و منتشر شد. مبلغ دو گروه یاران داشتند که یک گروه را چهار خواهران میگفتند ، و گروه دیگر را اصحاب کهف. این نام گذاری¬ها و دو گروه خود داستانی دارد که متعرض آن نمیشوم. از این مجموعه یاران مرحوم مبلغ یک نفر بیشتر نمانده که آن هم داکتر عبدالعلی لعلی است و شاید اکنون سن او هم از ۷۵ سال بیشتر شده باشد. این مقدمه را بخاطر این گفتم که من و داکتر لعلی و دوست نهایت عزیزم احمد حسین مبلغ فرزند مرحوم مبلغ، یک سری کارهای در زمینه جمع آوری و تدوین آثار مبلغ انجام دادیم. ما مجموع آثار مرحوم مبلغ را جمع کردیم، تا اندازة که ما میفهمیدیم و در توان ما بود آثار او را زیر نظر یکی از دوستان بسیار نزدیکش داکتر رضوی جمع کردیم. ما زیر نظر داکتر رضوی و همکاری دو عزیزی که نام بردم، دهها جلسه در خانه داکتر لعلی داشتیم، آثار مرحوم مبلغ را فهرست و جمع آوری کردیم. البته نه همه آثار بلکه بیشتر آثار ایشان را جمع کردیم. ما این مجموعهها را در چند بخش دسته بندی و گردآوری کردیم. یک بخش به سلسله مقالات ادبی مبلغ اختصاص یافته است. در یک بخش دیگر کتابها، مقالات و نوشتههای فلسفی او را جمع کردیم. بخش دیگر سیاست بود که همچنان دنبال همان نشریه شورا هستیم که بتوانیم به دست بیاوریم و این سلسله نوشتههای آقای مبلغ را هم گردآوری کنیم. خلاصه اینکه مجموعهای از مقالات و نوشتههای ایشان را ما جمع¬ آوری کردیم که حجم زیادی هم شد. من این مجموعه را برای چاپ حدود ده دوازده سال قبل، به ابراهیم شریعتی (انتشارات عرفان)، دادم. متاسفانه بعد از این همه مدت، در همین سفرم به ایران یکی از مهمترین اهداف سفرم این است که پی¬گیری کنم و این مجموعهها را از شریعتی بگیرم که حد اقل ضایع نشوند و خودم بتوانم چاپ کنم. یکی از بزرگترین آرزوهای ما این است که این مقالات ان شاء الله چاپ شود. اگر این مجموعه چاپ شود، با مراجعه به آن میتوان به یک شناخت نسبتا خوبی از مبلغ دست یافت. البته یک سری از نوشتهها و آثار مبلغ را من خودم سالها پیش قبل از انقلاب هدیه کردهام به کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی و آنجا موجود است. البته میدانید که جمع آوری و انتشار آثار مرحوم مبلغ انرژی و توان زیادی میخواهد سرمایه زیادی میخواهد که ما سعی میکنیم ان شاء الله این کار را بکنیم.
پگاه اندیشه: آقای دکتر دو اثر مهم مبلغ یکی سیر فلسفه در افغانستان و دیگری شرحی بر فصوص الحکم از این دو اثر مبلغ هم چیزی دست گیرتان شد و در این مجموعهها آمده است؟
موسوی: متاسفانه در فهرستی که من و احمد حسین مبلغ تهیه کردیم این دو عنوان نبود و متاسفانه باید بگویم که این دو اثر را ما پیدا نتوانستیم. اما در این مورد باید بگویم که اگر اطلاعی هم داشته باشد فرزند ایشان احمد حسین مبلغ است که باید از ایشان جویا شویم.
پگاه اندیشه: جناب داکتر صاحب یک جهان سپاس از این که وقت تان را دراختیار فصل نامه پگاه اندیشه گذاشتید و با حوصله فراوان به پرسشهای ما پاسخ دادید.
موسوی: از شما هم تشکر.
منبع: غرجستان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر