در این وبلاگ مطالب مختلف مربوط به افغانستان در مجموع و مخصوصاً هزاره ها در سراسر جهان، سایر مطالب و یادداشت های شخصی به نشر میرسد.
سلام هزارستان چشم براه نظرات، پیشنهادات و انتقادات سازندۀ شماست، و هم چنان از قلم بدستان گرامی میخواهد که دست نوشته هایشان را برای سلام هزارستان بفرستند تا زینت بخش صفحات آن گردد.

۱۳۹۰ بهمن ۱۲, چهارشنبه

(بمب فدرالیزم در افغانستان باید منفجر شود) فرصت طلایی برای طرح و حمایت از فدرالیزم در افغانستان



اگر نظام فدرالی روی کار بیاید، هزاره جات ظرفیت یک ایالت مستقل را دارد، در ایالت های حوزه شمال، پایتخت و غرب افغانستان نیز هزاره ها به دلیل انتخابی شدن والی ها، شهردارها و ولسوال ها و قضات محلی به حقوق متناسب با شعاع وجودی شان می رسند. در آن صورت، در حوزه بلخ و اطراف آن ، دیگر استاد عطا با زور یک دهه والی بلخ نخواهد بود و با جمعیتی که هزاره ها در آن حوالی دارند، می توانند والی داشته باشند، ولسوال داشته باشند، قاضی داشته باشند و در ساختار اداری و تصمیم گیری های سیاسی سهیم باشند و همین طور در کابل و در هرات از حالت فعلی که مطلقا محروم هستند، می برآیند...

اشاره: پیش از آنکه نشست جبهه ملی با چند تن از اعضای کانگرس ایالات متحده امریکا خشم فاشیست های ارگ و حلقات مرتبط با آن را برانگیزد، مقالات زیادی در خصوص ناکامی ماموریت نیروهای غربی و دولت فاسد افغانستان در رسانه های خارجی نشر شده و به کرات از سیستم متمرکز فعلی انتقاد صورت گرفته است. حالا دنیای غرب در سر دوراهی تصمیم گیری در باره افغانستان مواجه است. چندی از تجزیه غیر رسمی افغانستان به شمال و جنوب حرف می زنند، چندی از تغییر نظام متمرکز فعلی و پذیرش سیستم فدرال و چندی هم از یک نظام فوق العاده فدرال و چندی هم از خروج بدون قید شرط نیروهای غربی به دلیل عدم موفقیت در کشوری با خصوصیات قرن سیزده ای و بیهوده بودن تلاش ها. اما هرچه هست، زمان زمان مناسبی برای طرح سیستم فدرال و حمایت از آن در قالب همایش های بزرگ ملی و تلاش های سیاسی نخبه گان اقوام غیر پشتون است، زیرا این داعیه با زمزمه همراهی کشورهای غربی نیز متقارن است و اگر فاشیست ها چندی را تطمیع و چندی را تحمیق نکنند، نتیجه ای در پی خواهد داشت که به نفع تمام مردم افغانستان خواهد بود.
نظام متمرکز فعلی که اختیارات شاهانه به رییس جمهور داده به چند دلیل به وجود آمد:
1. ترس از حاکمیت جنگ سالاران در ولایات کلیدی و تفویض اختیارات فوق العاده به مرکز جهت به انقیاد درآوردن حکومت های محلی متمرد. البته، بسیاری ها حکومت مرکزی قوی را با تفویض اختیارات زیاد به دست یک نفر - رییس جمهور- اشتباه گرفتند، و فکر نکردند که حکومت مرکزی قوی در دست داشتن اختیارات شاهانه در دست رییس جمهور نیست، بلکه دردرجه مشروعیت نظام، حسابدهی و حکومتداری خوب نهفته است.
این مورد به عنوان بهانه ای، از قانون اساسی ظاهرا دموکراتیک افغانستان، چیزی مثل یک شاهی مشروطه به بار آورده است.
2. تکنوکرات های پشتون که به جای طالبان در جایگاه نمایندگی از پشتون ها قرار گرفته بودند، از نظام متمرکز با تمام توان حمایت کردند و ذهنیت خارجی ها را دستکاری کردند و آن هم به چند دلیل:
الف: اعاده قدرت به پشتون ها
ب: به حاشیه راندن دیگران از لایه های اصلی قدرت
ج: کنترول مقدرات سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی کشور
در مورد اول نظام ناکام مانده است؛ جنگ سالاری در ننگرهار به نام بلدوزر و جنگ سالار دیگری در بلخ به نام استاد (؟) عطا محمد نور بر گرده مردم سوار است، اگرچه با کمک های هنگفت و در آمدهای ولایتی، ظاهرا بازسازی صورت گرفته و امنیت نسبت به شهرهای دیگر خوب است. اما در کل، نه تنها خطر جنگ سالاران مرفوع نشده است که خود حکومت در بسیاری مناطق به احیای جنگ سالاران جدید برای اهداف جدید پرداخته است. اسماعیل خان و جنرال دوستم اگرچه در پایگاه های سنتی خود مقام رسمی ندارند، اما هروقت بخواهند، برمی گردند و اعمال قدرت و نفوذ می توانند.
در مورد دوم موفقیت چشمگیری برای پشتون ها در پی داشته است. هم قدرت به پشتون ها اعاده شده، هم بخش بزرگی از "دیگران" از قدرت بیرون رانده شده اند، از جمله و اول از همه هزاره ها. هم کنترول مقدرات سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی کشور به دست پشتون ها افتاده است.
در یک نظام متمرکز پشتون ها همیشه در راس هرم قدرت سیاسی قرار خواهند گرفت و آنهم به چند دلیل:
1. حمایت جامعه جهانی از رییس جمهور شدن یک پشتون به خاطر راضی نگهداشتن شوونیست های پشتون (طالبان) در دو طرف مرز.
2. مهار کردن تبلیغات پاکستان که از طالبان به عنوان ابزار سیاسی استفاده می کند و آن ها را به بهانه ضایع شدن حق پشتون ها علیه حکومت افغانستان تحریک می کند. با رییس جمهور شدن یک پشتون، این حربه از دست پاکستان تا اندازه ای ربوده می شود.
3. اقوام غیر پشتون به علت اعتماد شکنی تاجیک ها در یک جبهه گرد هم آمده نمی توانند و اگر بیایند بازهم به دلیل عدم اعتماد به نسل کنونی سیاستمداران تاجیک و دست کم پنداشتن ازبیک ها و هزاره ها، ایتلاف دوامدار و محکم  به وجود نمی آید و به زودی از هم می پاشد. بنابراین، پشتون ها برنده می شوند: یا با ایتلاف های نیرومند مقطعی مثل انتخابات ریاست جمهوری سال 2009 و یا با تقلب.
***
پس راه چاره چیست؟
حمایت جبهه ملی از نظام پارلمانی گرچه در صورت موفقیت یک گام مثبت و به جلو است، اما کافی نیست. زیرا، نظام پارلمانی با این ساختار واحدهای اداری غیر عادلانه بازهم هژمونی پشتون ها را در ترتیبات نظام پارلمانی حفظ می کند. راه حل دوامدار، گزینش نظام فدرالی با مودل پارلمانی است.
در نظام فدرالی با مودل پارلمانی، ساختار واحدهای اداری کنونی که هزاره ها عمدا اقلیت سازی شده و از تصمیم گیری های سیاسی و اداری محروم هستند، بر هم می خورد. هزاره ها در امور اداری و سیاسی غزنی نقشی ندارند، در صورتیکه نیم جمعیت غزنی را تشکیل می دهند. هزاره ها در ساختار اداری و سیاسی میدان وردک نقشی ندارند در صورتیکه بیش از نیم جمعیت این ولایت را تشکیل می دهند. هزاره ها در ولایت غور نقشی ندارند در صورتیکه بخش بزرگی از جمعیت آن ولایت را تشکیل می دهند. هزاره ها در هلمند نقشی ندارند در صورتیکه در بخش های شمالی هلمند جمعیت زیادی دارند. همین طور در ارزگان هزاره ها از همه چیز محروم هستند. یا به عباره دیگر، هزاره جات به ولایات همجوار تقسیم شده و از داشتن مراکز اداری به جز بامیان و دایکندی محروم هستند و در تصمیم گیری های ولایات مربوطه خود کوچکترین نقشی ندارند. آیا در طی یک دهه، غزنی والی هزاره داشته است؟ میدان وردک داشته است؟ غور داشته است؟ و...
اگر نظام فدرالی روی کار بیاید، هزاره جات ظرفیت یک ایالت مستقل را دارد، در ایالت های حوزه شمال، پایتخت و غرب افغانستان نیز هزاره ها به دلیل انتخابی شدن والی ها، شهردارها و ولسوال ها و قضات محلی به حقوق متناسب با شعاع وجودی شان می رسند. در آن صورت، در حوزه بلخ و اطراف آن ، دیگر استاد عطا با زور یک دهه والی بلخ نخواهد بود و با جمعیتی که هزاره ها در آن حوالی دارند، می توانند والی داشته باشند، ولسوال داشته باشند، قاضی داشته باشند و در ساختار اداری و تصمیم گیری های سیاسی سهیم باشند و همین طور در کابل و در هرات از حالت فعلی که مطلقا محروم هستند، می برآیند.
نظام فدرالی نه تنها به هزاره ها سود دارد، بلکه همه در آن خود را برابر با شعاع وجودی شان خواهند دید. دیگر جمعه خان همدرد در جوزجان والی نخواهد بود، دیگر همه کاره بغلان، قندوز و لغمان پشتون ها نخواهند بود. مردم محل مدیران خود را برخواهند گزید نه خان قبیله.
پس جبهه ملی و یا هر جنبش دیگری که نسبت به اقوام غیر پشتون دارد، باید صریحا از فدرالیزه شدن افغانستان حمایت کنند. زمان بسیار مناسبی برای این داعیه است. غربی ها بخصوص امریکایی ها از گزینش نظام ریاستی متمرکز شدیدا پشیمان هستند و انتقاد می کنند و به اشتباه شان پی برده اند. در بسیاری مقالاتی که در رسانه های الکترونیکی و چاپی غرب انعکاس یافته، از نظام غیر متمرکز به شیوه فدرال در افغانستان به دلیل تنوعات قومی، زبانی و مذهبی حمایت شده است. حتا گاهی امریکایی ها به خاطر تجربه ناخوشایندی که از نظام کنونی گرفتند، نظام فوق العاده فدرال یا الترا فدرال را در افغانستان پیشنهاد می کنند. به نظر کارشناسان حکومتداری، افغانستان یک نامزد کامل برای فدرالیزه شدن هست.  
بعضی نگرانی ها:
بعضی ها که اهل سفسطه هستند و حد اقل مطالعه ای در حد دو سه جلد کتاب در مورد فدرالیزم ندارند و به ادبیات ناچیز انترنیتی در زبان فارسی اکتفا کرده اند، نظر می دهند که افغانستان باید اول در سطح رشد بالایی اقتصادی برسد، ملت شکل بگیرد و آنگاه است که فدرالیزم در افغانستان نتیجه می دهد. اما اینها نمی دانند که ممکن است با نظام متمرکز کنونی که ظرفیت تبدیل شدن به دیکتاتوری را به دلیل متمرکز شدن قدرت در دست یک فرد، نهفته دارد، قرن ها به سطح رشد اقتصادی مطلوب نرسیم و ملتی به دلیل حاکمیت تک قومی، سرکوب و تبعیض شکل نگیرد. برعلاوه، این فیلسوف نمایان و نظریه پردازان نمی دانند که فدرالیزم خود میکانیزم ملت سازی و دولت سازی در کشورهای پسا-منازعه پنداشته می شود. این ها نمی دانند که تمام دولت های فدرال از دل منازعه، استعمار و خطرات بیرونی بر آمده اند نه اینکه در اثر تجزیه آن طوری که فاشیست های پشتون به خورد رسانه ها می دهند، بر آمده باشند. ایالات متحده امریکا اولین سیستم فدرال، پس از گرفتن استقلال خود از انگلیس به وجود آمده است. دومین سیستم فدرال، سویس؛ برای پاسخ گفتت به منازعات مذهبی و زبانی به وجود آمده است. هند، پاکستان و استرالیا از پس استعمار بر آمده اند. افریقای جنوبی، آلمان، و خلاصه دیگر نظام های فدرال همه پسا-منازعه اند. هرکدام به دلیل حفظ وحدت سرزمین شان و شکل گیری ملت، تامین عدالت اجتماعی و پذیرش واقعیت های جوامع شان به وجود آمده اند. هیچ کدام اول ننشست تا ملت شکل بگیرد، به رشد اقتصادی مطلوب برسد و به شعور سیاسی بالا نایل آید و آنگاه بیاید و سیستم فدرال را قبول کند. نه خیر، آن ها در ابتدا، برای رسیدن به این اهداف فدرالیزم را به عنوان میکانیزمی پذیرفتند.
این اهالی سفسطه نمی دانند که فدرالیزم ما را در شکل گیری ملت، رشد اقتصادی، توسعه سیاسی، تمرین و تجربه غنی دموکراسی و مهتر از همه توزیع عادلانه قدرت و ثروت کمک می کند و عدالت اجتماعی تامین می گردد. هم چنان، این ها نمی دانند که فدرالیزم برعکس تصور آنها، برای حل منازعات در کشورهایی که از لحاظ قومی، زبانی، و مذهبی متنوع هستند، یک راه حل پنداشته می شود تا عامل به زعم فاشیست های پشتون. هند با این همه تنوع، بلافاصله پس از استقلال که درگیر منازعات بی شمار زبانی، مذهبی، کاست، منطقه ای و اجتماعی (کمیونیتی) بود، سیستم فدرال را به عنوان راه حل پذیرفت و امروز بزرگترین دموکراسی دنیا است. نیپال، به خاطر رفع منازعات، در حال گذار به نظام فدرال است. سریلانکا در حال بررسی زمینه های تطبیق فدرالیزم است. عراق که شرایط شبیه به افغانستان دارد، در حال گذار به نظام فدرال است. در بسنی و هرزگویینای پس از جنگ سیستم فدرال پذیرفته شده است. در افریقای جنوبی پس از اپارتاید، نیز سیستم فدرال را عامل بقا و حفظ وحدت آن کشور دانستند و همه شاهد بودیم که در فاصله نه چندان دور میزبان مسابقات المپیک شد.
مخلص کلام آنکه: فرصت، فرصتی مغتنم است، همه ی آنانی که از هیولای تبعیض و سرکوب به ستوه آمده اند و طعم تلخ محرومیت و محکومیت را چشیده اند، یک صدا از ایده فدرالیزه شدن افغانستان حمایت کنند تا در حضور جامعه جهانی مشکلاتی را که در طرح واحدهای فدرال و سایر مسایل مربوط به وجود می آیند حل کنند. اگر این فرصت بگذرد، دیگر هیچ وقتی مجال نخواهیم یافت. بمب فدرالیزم در افغانستان باید منفجر شود. گفتمان ملی در قالب سمینارها، همایش ها، رسانه های تصویری، صوتی، چاپی و الکترونیکی آغاز شود. مصلحت و تظاهر باید بر افتد و همه از نظامی حمایت کنند تا آینده خود و فرزندان شان تضمین گردد. بلاخره باید تکلیف خود را با سرنوشت خود مشخص کرد و نگذاشت شرایط و دیگران برای ما سرنوشت بنویسند، سرنوشت را باید با دستان خود و قلم خود از نو نوشت. یا حالا یا هیچ وقت! 
نویسنده: عصمت الله صاحبدل
منبع: جمهوری سکوت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر