در این وبلاگ مطالب مختلف مربوط به افغانستان در مجموع و مخصوصاً هزاره ها در سراسر جهان، سایر مطالب و یادداشت های شخصی به نشر میرسد.
سلام هزارستان چشم براه نظرات، پیشنهادات و انتقادات سازندۀ شماست، و هم چنان از قلم بدستان گرامی میخواهد که دست نوشته هایشان را برای سلام هزارستان بفرستند تا زینت بخش صفحات آن گردد.

۱۳۹۱ مرداد ۳۱, سه‌شنبه

انگل های جامعه افغانستان


(.....ارتکاب جرایم جنگی ونقض فاحش حقوق بشر توسط عبدالعلی مزاری وپیروان ایشان درذهنوروان همه هموطنان ما ذخیره است…. میخ کوبیدن به سرهموطنان وبرادارن پشتون ، دیدن زایمانزنان، کوره های آدم سوزی، مشاهده رقص مرگ، تجاوز جنسی به کودکان یتم خانه هارا میتوان نمونهای از جنایات عبدالعلی مزاری برشمرد……)

پاراگراف بالا پاره ای از مقالاتی است که درویب لاگ alaviasa.blogfa.com به دست نشر سپرده شده است.
محمد یونس جاغوری
چند روزی هست که مسله هزاره وسید درفضای مجازی سروصدایی را ایجاد نموده است. چند روز قبل مقاله جناب هاتف و به تعقیب آن مقاله جناب فراسو را خواندم  که بگونه ای خواسته بعضی مسولیت ها را متوجه جامعه هزاره کند و به دنبال آن به ویبلاگی سرزدم که ظاهراً توسط شخصی بنام ” سید محمد رضا علوی” ایجاد شده است. عناوین مقالاتی که دراین ویبلاگ آمده بود توجه مرا به خود جلب کرد و بناچار تمام شب رابه خواندن این مقالات به صبح رساندم. پیش ازاینکه نقدی و گفتاری روی این مقالات ونوشته ها داشته باشم خواستم یادآوری کنم که من نه نویسنده ام ونه منتقد ادبی و نوشته های من نیز خالی از نقص نیست.
سید محمد رضا علوی درسال 1340 درقریه صد خانه ازمربوطات ولسوالی شهرستان ولایت دایکندی تولد ودر مساجد محلی شاگرد حسین صادقی نیلی بود. درسال 1353 وارد حوزه مشهد شد درسال 1356 به حوزه علمیه قم داخل شد و درسال 1360 با کمک مستقیم دولت ایران به افغانستان برگشت ودر جنگ های تنظیمی داخلی یکی ازمهره های فعال شبکه جاسوسی ایران بود. وی به خاطر برآورده شدن اهداف ایرانی از هیچ کوششی دریغ نکرد وهمین اکنون نیز چهره بسیار فعالی وجاسوس برجسته ای ایران هست.
درابتدا بعضی عناوینی را که دراین ویبلاگ آمده وتوهین آشکار به جامعه هزاره و رهبر فقید مردم هزاره مزاری بزرگ شده است به گونه نمونه یاد آوری میکنم:
  • مزاری ونقص حقوق خانواده
  • مزاری وشکست های اخلاقی
  • شفیع دیوانه
  • فاشیسم هزاره گی به کجا میرود؟
  • سادات افغانستان افتخار کشوراند و معلومات درمورد ریشه سادات
  • فاشیسم هزاره گی وغایت فقر فرهنگی
  • مزاری پرستی وشیطان پرستی دو روی یک سکه اند
و دها مطلب دیگر که توهین آشکار و دشمنی علنی با مردم هزاره ورهبران سیاسی این مردم هست
درویبلاگ هایی که به گونه ای با این ویبلاگ ارتباط داشت به آدرس دیگری برخوردم
مطالب مشابه و ادبیات همگون هردو ویبلاگ  مجبورم ساخت تا این دو آدرس را باهم به مقایسه بنشینم. موضوعات تحقیرآمیز و توهین آمیز دیگری که دراین آدرس(sadateaziz.blogfa.com) آمده بود  چنین است:
  • افطار مغول گرایان با خون فرزندان علی
  • مزاری چهره منفور همه اقوام افغانستان
  • خمینی ستیزی ، مزاری پرستان درغرب کابل زیر مجسمه مزاری
  وهمین گونه چند ادرس انترنتی دیگری را که پیوند با این آدرس ها داشت مطالعه کردم و بصورت عموم دربیشترینه آنان دشمنی علنی سادات محترم را با قوم هزاره و ملیت هزاره یافتم .
درگوشه ای از مقاله ای تحت عنوان عبدالعلی مزاری و نقص صریح حقوق بشر در ویبلاگ سید محمد رضا علوی چنین آمده است :
(….. ارتکاب جرایم جنگی ونقض فاحش حقوق بشر توسط عبدالعلی مزاری وپیروان ایشان درذهن وروان همه هموطنان ما ذخیره است…. میخ کوبیدن به سرهموطنان وبرادارن پشتون ، دیدن زایمان زنان، کوره های آدم سوزی، مشاهده رقص مرگ، تجاوز جنسی به کودکان یتم خانه هارا میتوان نمونه ای از جنایات عبدالعلی مزاری برشمرد……) وی با بی هیایی تمام، همه جنایات سید انوری،  سید کاظمی، سید فاضل سانچارکی، سید علی بلیغ ، عالمی بلخی و حتی  گلبدین، سیاف و مسعود و دیگر دست اندرکاران فاجعه افشار را پرده پوشی نموده و ازفاجعه افشار به افتخار یاد میکند و این فاجعه را تحول بزرگی برای سرکوبی مزاری بزرگ و همراهانش میداند.
درویب لاگ سادات عزیز نویسنده با بیشرمی تمام درمورد سید انوری و سید کاظمی مینوسید:
انور وکاظمی اشخاص نه بلکه آنان ایدولوژی و مکتب هستند که پیروی ازآنان منجر به فلاح وراستگاری میگردد.
درجای دیگر وتحت همین عنوان سید محمدرضا علوی می نویسد:
(… پس از تحقق عمل ” ازالته النجاسته با لنجاسته” یعنی هلاکت مزاری توسط گروه طالبان …. پیروان او عکس هایی از وی به چاپ رسانیده ودردامنه آن تصاویر آیه شریفه “بای ذنب قتلت ؟ “را نوشته بودند که متعاقباً عابرین دراین پاسخ با خط جلی نوشته بودند” لخریته”……)
ازاین جا به وضاحت دیده میشود که نویسنده دشمنی ذاتی و فطری با مردم هزاره و شخص بابه مزاری دارد. وی میکوشد به هرگونه ممکن شخصیت والای مزاری را زیر سوال برده و از وی یک چهره خشن بنمایاند. نویسنده دشمنی خویش را با هزاره ها آنچنان آشکارا بیان میکند که درمورد کتاب اطلس اتنوگرافی اقوام غیرپشتون درحمایت از عبدالباری راشد می نویسد:
( .. .محترم عبدالباری راشد جز حقایق درکتاب اطلس اتنوگرافی اقوام غیرپشتون چیزی را ننوشته بودکه توهین به قومی یا اقوامی باشد اما با توطه های تیم حاکم کرزی و مداخله های محمد محقق ازوظیفه خویش سبکدوش گردید….  همان قسمی که از نام هزاره ها بر می آید این قوم درهزار نقطه پراکنده اندکه اگر پشتون را از ولایات پشتون نشین، تاجک را از ولایات تاجک نشین، ازبک را از ولایات ازبک نشین جمع کنیم ته مانده آن هرچه مانده باشد هزاره است…. )
نویسنده ،هزاره هارا با سادات به مقایسه نشسته دروصف قوم سادات تحت عنوان ” اول ترازهمه حفظ اصالتها وارزش ها وبعد ازآن همه چیز“  چنین می نگارد:
(… مقوله “سید” ” سادات” و” سیادت”  درذات خود ونیز درفرهنگ ومعتقدات دینی ومذهبی تمام مسلمین جهان بسیار بزرگتراز آن است که درتوصیف آید….
کلمه سید از اسماً الله الحسنی است ودردعای جوشن کبیر آمده است” یا سید السادات….وووو” درمرتبه بعد کسی که نسبش ازناحیه پدر به (هاشم بن عبدالمناف)برسید سید است . سید از محمد شروع وسلسلته به چهارده معصوم و اولاده آنان ختم میگردد.  سید کلمه عربی بوده که معنی فارسی آن رئیس، مقدم، خداوند، مالک، شریف، پیشوا، وراهنما وفاضل وکریم است وبه اولاده علی بن ابی طالب اطلاق میگردد.
سادات درمنابع دینی به مثابه  ” خطا العقل حق وباطل” معرفی شده اند درقرآن از سید به عنوان ذی القربی و یا ذوی القربی یاد شده ومحبت نسبت به سادات درجه” اجررسالت” مقررگردیده است وبه مومنین توصیه شده از سادات فاصله نگیرند تا ازصراط مستقیم منحرف نشوند. پس محبت به سادات وحشرونشر با ایشان از شاخصه های ایمان است.
نوسینده دراینجا اقرارمیکند که یک سید ولو عامی وبی سواد برتمام جامعه هزاره اولویت دارد
…. درجامعه هزاره یک سید حتی بیسواد ارجهیت واولیت دارد برتمامی قوم وهرآنچه خواسته باشد میتواند انجام دهد. هیچ مسله ای اعم از عروسی، تولد فرزند دختر ویا پسر، فاتحه و دعاوی بدون موجودیت سید ” حتی بیسواد ” قابل حل نیست وامکان ندارد. و حتی مزار سید بیسواد بعدازمرگش شفادهنده برای تمامی هزاره ها هستند….)
وی قباحت را به جایی رسانده که درادامه می نویسد:
(… برای هزاره ها که دچار هزاران مشکلات لاینحل هستند هیچ چیزی وهیچ پناه گاهی بهتراز سادات وقبورآنان نیست…)
نویسنده منتی بر تمام جامعه هزاره گذاشته و می نویسد:
(…پس سادات خودرا فداکردند تا شما هزاره ها خوشبخت باشید، لذا محبت خالصانه مردم هزاره نسبت به سادات بی سبب نیست…)
نویسنده پارا فراتر نهاده مخاطب خویش یعنی هزاره هایی را که بابه مزاری را رهبر وپیشوای خویش میدانند قرارداده می نویسد:
(…آهای شیطان پرستانی که مزاری را شیطان ساخته وبه عبادت او مشغولید آیا محمد جدشما است یا جد من؟ امام باقر جد شما است یا ازمن؟ آیا شما ازبرکت این مردم روزی بدست نمی آورید؟ آیا شما زندگی تان را مدیون ما واجدادمانیستید؟ )  و دراینجا هزاره ها را منسوب به یزید دانسته مینویسد (… مگر فراموش کرده اید که شما با جدتان یعنی یزید هیچ فرقی ندارید….)
این نویسنده سید بیشرمی را به حدی رسانیده که دراخیر مقاله اش چنین مینویسد:
(…تنها سادات هستند که نقطه تلاقی خدا وخلق خدا میباشند…) و تمامی کسانی که خودرا منسوب به علی میدانند  سادات دانسته معصوم می شمارد.
            درگذشته های دور موضوعاتی را درمورد ریشه سادات افغانستان” در مقاله ای تحت عنوان دزدانیسابق امامان فعلی خواندم و فکر کردم بی سبب نیست اگر گوشه آنرا اینجا به نقل بگیرم
(…یک عده دزد وراهزنی که بالفطره قاتل وشیاد هم بودند خواستند تا به شیوه ای جدیدی پول درآورند و به گونه ایاز مردم سواری بگیرند لذا با جازدن خویش به عنوان سید به شعباتی متعددی تقسیم شده ودرمیان قبایل مختلفافغانستان جاگرفتندازآنجایی که مردم شریف افغانستان اعم از تاجک، پشتون ، هزاره و بقیه اقوام خرد وبزرگ دیگراعتقاد شدیدی به دین اسلام و خانواده محمد داشتند به این مردم جا ومکان دادند و عزیزشان شمردند واین گروهبه مرور زمان دامنه ای فعالیت شانرا به حدی گسترده ساختند که کم کم قدرت اقتصادی و سیاسی این قبایل رادراختیار گرفتندومتاسفانه آن گروهی که درمیان اهل تشیع ومخصوصاً هزاره ها نفوس نموده بودند بیشتر از دیگرانموفق شدند تازمام امور دینی، فرهنگی واقتصادی این مردم را بدست گیرندوسپس بنام دین و مذهب مردم را ازتحصیل دورنگه داشتند تا اینگونه بتوانند خوبتر و بهتر حاکمیت شانرا ادامه دهند….)
            جناب سید محمد رضا علوی اینبار گذشته تاریخی هزاره ها را درمقاله اش با سادات به مقایسه می نشیند ومی نویسد:
(… هزاره ها درپی آن اند تا تاریخچه دروغینی را درقرن بیست ویک برای خویش بسازند درحالیکه جز بازمانده گان مغول وحشی نیستند واما سادات گذشته تاریخی چهارهزارساله داشته که از ابراهیم خلیل شروع و تاهنوز ادامه دارد….) برعکس گفتار قبلی خویش که مینویسد سادات از محمد شروع و سلسلته به چهارده معصوم و اولاده آن ختم میگردد.
نویسنده که هزاره ها را متهم به قوم پرستی، نژاد پرستی و مزاری پرستی میکند و هزاره ها را دشمن علی واولاد علی میشماردو خویشتن را ازجمله مبارزین برعلیه قوم پرستان اعلان نموده و از جمله شیعیان برحق علی معرفی میکند و همین گونه شیعه را برحق ترین مذهب دنیا شمرده ودیگر مذاهب را باطل می شمارد درصفحه اصلی ویبلاگ خویش عکس هایی از کسانی را باهم یکجا نموده است که دارای اندیشه ها وایدولوژی ها وحتی مذاهب متفاوت وحتی متضادی بوده اند و مقصد اصلی نویسنده برعکس ادعای وی که قوم گرایی و نژادپرستی را شرک میداند همانا نشان دادن برتری طلبی و برتری جویی سادات است. وی اشخاصی چون میرغلام محمد غبار، سید اسماعیل بلخی، سید جمال الدین افغانی، ناصر خسرو العلوی الموسوی، سید بهاالدین مجروح، سید مسعود” استاد دانشکده اقتصاد ، دانشگاه کابل” سید مخدوم رهین، میرصدیق فرهنگ ، سید علی بهشتی، سید منصور نادری، سید محمد رضا علوی، پیر سید احمد گیلانی، سید مصطفی کاظمی، سید جعفر عادلی، سید حسین انوری، سید ابراهیم شاه حسینی و مجید کلکانی را دریک البومی تحت عنوان اندازه اهرام مصر شد، نشد؟)گردهم جمع نموده وخواسته با نادیده گرفتن مذاهب، اندیشه ها و ایدولوژی های اشخاص متذکره آنان را به سادات فعلی پیوند بزند.
ودر زیر این آلبوم عکس شعری را اینگونه نگاشته است:
ما زبالاییم وبالا می رویم                مازدریاییم ودریا میروییم
 …..
ویا
من نورپاکم ای پسر                        نی مشت خاکم ای پسر
آنجا بیا مارا ببین                            اینجا سبکسار آمدم
مارا به چشم سرمبین                      مارا به چشم دل ببین
کاخ صدف من نیستم                      من دٌری شاهوار آمدم
برتری یک قوم نسبت به قوم دیگر تفکرو اندیشه صد ها سال قبل بود که امروز درمیان جامعه روشنفکر و مترقی هیچ جایگاهی ندارد و حتی از منظر دینی ومذهبی نیز منفور ادیان قراردارد تاجایکه قرآن به وضاحت می فرماید:
هیچ قومی را نسبت به قومی برتری نیست الا به تقوی وپرهیزگاری….
جناب نویسنده خواسته ویا نخواسته آیه قرآن را زیرپانهاده وبه دلایل نامعلوم دشمنی اش را با هزاره ها اعلان میدارد . هزاره هایی  را که درطول 1400 سال کمتر ویا زیادتر بنام دین ومذهب دوشیدند و سواری گرفتند. هزاره هایی که ساده لوحانه وحتی صادقانه خمس و زکات ومال امام و…. دارایی شانرا که با جوالی گری و دهقانی ومزدوری بدست آوردند به این مردم سپردند و شکم هایشان را چرب کردند آیا مستحق چنین پاداشی هستند که جناب سید محمد رضا علوی و دیگر هم فکران وهمکیشان وی پس میدهند؟ آیا هزاره هایی که حتی نام فرزندان شانرا از شما سادات گرفتند و نکاح فرزندان شانرا بدون اجازه شما نبستند ومرده هایشان را بدون اجازه شما و ورد خواندن شما دفن نکردند آیا مستحق چنین توهین وتحقیر هایی اند؟ آیا هزاره هایی که ناموس خویش را فراموش کردند تا ناموس شما بی حرمت نشوند آیا مستحق این همه تهمت وافترا هستند که شما همانند گذشته گان تان که هزاره هارا پای پسین سگ میدانستند و ازدواج سید با هزاره را جرم می پنداشتند و حالا هم میدانند ” نمونه آن  درگذشته فاجعه افشار و هزاران فاجعه بدترازآن درمناطع مرکزی هزارستان و نمونه فعلی آن واقعه سه سال قبل بامیان است که پسر بچه هزاره با دختری از سادات عروسی کرد اما تاهنوز تحت تعقیب خانواده دختر و تمامی سادات بامیان  قراردارند” و نمونه  دیگر حادثه سال قبل بامیان و تجاوز سید واحدی بهشتی بر شکیلای مظلوم و سپس قتل وحشیانه او، ویاواقعه همین چند ماه قبل که سادات محترم بر کودک 13 سال درمزار شریف تجاوزجنسی نمودند . با وجود این همه جرم وجنایت آیا بازهم سادات را نقطه طلاقی خدا وخلقش میدانید ودورشدن از سادات را شرک وکفر می پندارید؟  ساداتی که برای مجتهدین شیعه درایران نامه می نویسند وخواستار استفتاح مجتهدین درمورد دختر دادن ودختر گرفتن با قوم هزاره  میشوند و اینکه آیا میتوانند با این مردم یکجا ودریک دسترخوان نان بخورندویا خیر؟ جویای معلومات میشوند که همه دوستان قلم بدست ازاین مکتوبی که عنوانی یکی از آیت الله های ایرانی که شاید آیت الله مکارم شیرازی باشد ،باخبراند وضرورت نیست تا با یادآوری ازاینگونه اسناد، این معقوله را به درازا بکشانم.
وهمین گونه همه شما دوستان خواننده از متن نامه سید انوری به سیاف که وی را عمو” کاکا” خطاب میکند و فتح افشار را تبریک میگوید باخبرید.
سوال من از سادات محترم اینست که  که شما دیگر چی میخواهید؟ایا بس نیست که  هزاره ها را از لحاظ اقتصادی و فرهنگی و تعلیمی در رده آخرین اقوام این سرزمین قراردادید؟ شما یی که با استفاده از دین و مذهب وقداست تان مردم را دوشیدید و درجهل  نگهداشتید تا مبادا سلطه خویش را ازدست دهید دیگر چی میخواهد؟
امروزه بخشی از هزاره ها که به خود آگاهی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی وفرهنگی رسیده اند دیگرحاضرنیستند به شما باج بپردازند.  این طرز دید جید که منشا در افکار والای عبدالعلی مزاری داشت مطمناً باعث میشود تا شما منبع اقتصادی خوب و جایگاه خویش را که با تذویر واستفاده از نام محمد وعلی واسلام درجامعه هزاره بدست آورده بودید از دست بدهید. و شما حق دارید تا با خدعه ونیرنگ ازیک طرف به جنگ هزاره ها بروید وازجانب دیگر ملتمسانه دست به دامان پشتون ها و تاجک ها شوید ،همانطوری که سادات دیگر تان این کارراکردند اما مطمن باشید که این سلطه واقتدار شما روبه زوال هست و دیگرهیچ قوم و ملیتی فریب نیرنگ های شما را نخواهند خورد ودیری نخواهد گذشت که شما همانند کثافات گندیده شده ازجامعه هزاره  وحتی جامعه افغانستان طرد شده و به دورانداخته شوید. بخاطر طولانی نشدن این بحث از اسناد وشواهد دیگر درمورد جنایات این قوم بدعت پیشه که همه مردم بخوبی ازآنان واقف اند خوددرای میکنم و قضاوت را به خواننده گان عزیز می گذارم.
سوال دیگرم از دوستان هزاره من جناب هاتف و فراسو که خوشبختانه با جناب فراسو هم دوره دانشگاه هم هستم اینست که چطور حقایق عینی جامعه هزاره را نادیده گرفته اید و اینگونه درمورد هزاره ها به قضاوت نشسته اید. اینکه تمامی مخارج یک سید درجامعه هزاره( هزارستان کنونی) با گرفتن خمس، مال امام و… از دست مزد مردم فقیر هزاره تامین میشد ومیشود دیگر قابل انکارنیست. هرجامعه بد وخوب دارد برهمه گان هویدا است اما با مرور برگذشته بزرگان و مردم عادی  سادات افغانستان” درمی یابیم که بصورت عموم این سادات بهره کش ، مفت خوار ، خائن و استفاده جو بوده اند تاسادات زحمت کش، پرتلاش، بادرد و صادق. آنان درهرفرصت ممکن ازهزاره ها استفاده نموده اند. البته نمیتوان تعداد انگشت شماری را نادیده گرفت که نخواسته اند به هزاره ها ” مریدانخویش ” خیانت کنند.
حرف دیگری  را که شما برای جامعه هزاره مثال میزنید ومیفرمایئد ” زمانی که دستی برای بوسیدن درازمیشود نباید فراموش کرد که دهنی برای بوسیدن نیز پیش میشود” گناه نابخشودنی دربرابر پدران ومادران مان درجامعه هزاره هست. جامعه هزاره تا همین اواخر متشکل از مردمانی بودند که ازسطح سواد پائین برخورداربوده و اعتقاد شدیدی به مسائل دینی ومذهبی داشتند واین دلیل بر این نیست تا افراد واشخاص دیگری به عناوین دین ومذهب از انان سو استفاده نمایند. اگر فرض قضیه را براین بگیریم که یک جامعه شدیداً به مسائل دینی وعقیدتی شان پابند اند وشما منحیث یک شخص مذهبی با اعبتار درلباس دین ومذهب درآن جامعه جایی برای خودتان بازمیکنید آیا این اجازه رابخود میدهید تا بخاطر صداقت وسادگی مردم هرگونه سواستفاده را ازآنان بکنید؟ این حق را دارید تا با خرافاتی که به خورد مردم میدهید بقای خویش را تضمین کنید؟
فکر میکنم شما دوستان کمی از قضایایی که درافغانستان میگذرد بی اطلاع هستید مخصوصاً قتل شکیلا دربامیان که توسط سید واحدی بهشتی صورت گرفت . سادات محترمی چون عالمی بلخی ،برادر واحدی بهشتی  ،سید علی کاظمی و سید انوری، درشورای ملی  و بعضی دیگر درشوراهای محلی، دادگاهای محلی وحتی مرکزی  درتلاش شدند تا این قضیه مسکوت مانده ودرنطفه خاموش شوند. تاجایی که حتی مردم عامی سادات دربامیان دست به تظاهرات زده و دادخواهان خون شکیلا را متهم به قوم گرایی نمودند.
 از سوی دیگراعتراضاتی که درکابل و یا دربامیان به حمایت از خون شیکلا سازماندهی شد متشکل از همه اقوام افغانستان بودند که البته اکثریت را قوم هزاره تشکیل میدادند.
 نکته ای را که باید تذکر بدهم اینست که این نبشته نقدی بر نوشته های شما دوستان نه بلکه دلدردی شخصی من میباشد .
به باور بنده تجزیه هزاره و سادات هم به نفع هزاره ها و هم به نفع سادات میباشند، دیگر سیدی از آدرس مردم هزاره به مجلس نماینده گان صحبت نخواهند کرد و یا سیدی به نمایند گی هزاره درکرسی وزارتی تکیه نخواهند زد. وازسوی دیگر ازتکراراین گونه مسائل هم کاسته خواهد شد.
نویسنده: محمد یونس جاغوری
منبع: خبرگزاری وحدت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر