در این وبلاگ مطالب مختلف مربوط به افغانستان در مجموع و مخصوصاً هزاره ها در سراسر جهان، سایر مطالب و یادداشت های شخصی به نشر میرسد.
سلام هزارستان چشم براه نظرات، پیشنهادات و انتقادات سازندۀ شماست، و هم چنان از قلم بدستان گرامی میخواهد که دست نوشته هایشان را برای سلام هزارستان بفرستند تا زینت بخش صفحات آن گردد.

۱۳۹۱ شهریور ۶, دوشنبه

نصوار چینایی



دانش ستیزی، زن ستیزی، خرافه پرستی، رسوم و عنعنات ناپسند، و موجودیت عناصر تجدد و تمدن ستیز، خردستیز، و پاسداری از عناصر ایستا و پلاسیده در برابر عناصر پویا و پیش رونده از ویژگی های بارز فرهنگ، باور و سنت جامعه افغانستان و آدم افغانستانی است...

چکیده!
 اینجا ناکجا آباد است، مردم این دیار همه سودای گرانبهای سیاست به سر دارند، اعم از خورد و بزرگ، پیر و جوان  و زن و مرد و علیل و ذلیل؛ همه و همه تجار سیاست اند. گوشه ها و بیشه ها، مملوست از این متاع گرانبها. این متاع نمی دانم چه مار خوش خط و خالی است که همه آدمایی این ناکجا آباد را به خود مصروف داشته است, آنچنانکه  پیر و جوان و زن  مرد و توده و نخبه و شاه و گدا نمی شناسد. همه سوداییی این سودایند. حال که سود و نفع این سودا به چه میزان است، در ادامه این نبشته آن را باید پی گرفت و به چند و چون آن دست یافت.
سیاست:
در دنیای امروز سیاست به این معناست که تو بتوانی در بدست آوردن منافع(ویژتاً منافع اقتصادی)، به هر وسیله ی ممکن پیشتاز باشی. این وسائیل می توانند شامل: حیله، نیرنگ، مکر، غداری، استفاده از عقاید وباورهای دینی، شعائیر چون حقوق بشر، دموکراسی، آزادی،  زور، زر و تزویر, تهدید, توهین, تحقیر, تطمیع, تحریص, تحمیر و هر آنچیزی را که تا به حال عقل آدمهای این کره خاکی به آن وسیله قد داده است، باشند. وسایئلی را که برشمردم، مردم و آدمهای جامعه افغانستان مصداق واقعیی این وساییل برای به کارگیرندگان این وساییل بوده اند, نه اینکه "خود" کاربران یا کارگذاران بوده باشند. این جامعه را می توان آزمایشگاه دوره های مختلف تاریخی دانست. " بکار گیری" و " به کار گماری" انواع وساییل ممکن را آزمونگاهی خوبی برای انواع وساییل بوده است. شاید این اصل در سیاست و در کل در زندگی خیلی جدی باشد که اگر بازیگری خوبی نباشی و اگر بازی نکنی، دگران تورا به بازی خواهند گرفت. این موضوع آفتابی است نیاز به شرح و برهان ندارد که افغانستان و آدم افغانستانی در طول دوره های تاریخی دهه ها و صده های اخیر همواره به بازی گرفته شده است. و عناصری مفیدی برای کارگذاران و گمارندگان جهانی به منظور پی گیری اهداف بلند مدت آنها در منطقه بوده و هست.
اجتماع
افغانستان یک کشور کثیرالملیتی است که از مجموع اقلیتها ترکیب یافته است اما این ترکیب نا متجانس می نماید. ترکیب به شکلی نیست که بیانگر یک هویت جمعی باشد نه هویت منحصر به فرد ملیتها, هرچند که ملیتها دارای وجوهات مشترک نیز هستند و این طبیعی است که در یک زندگی باهمی از همدیگر, هرچند که نخواسته باشند؛ رنگ و بو بگیرند. ویژگی های عام زندگی سنتی و قبیلوی در میان همه اقوام ساکن در این جغرافیا به وضوح قابل مشاهده است؛ اما شدت حضور عناصر فرهنگ زندگی بدوی، قبیلوی و سنتی در میان اقوام مختلف از بعضی جهات به شدت متفاوت است. بعضی ملیتها در برابر تغییر از خودشان به شدت مقاومت نشان داده و بر حفظ عناصر فرهنگی سنتی پا می فشرند، حفظ آن را مایه افتخار، عزت و سربلندی قوم و ایل و تبار شان دانسته و تغییر آن را مایه ذلت و خواری خود می دانند. (واضح است که این پافشاری استدلال بردار نیست بلکه به گونه ای شکل قداست گرایی دارد). از میان تمام ملیت ها, تنها ملیت هزاره آنهم در سالهای اخیر, بخصوص از آوانیکه مهاجرت شان به جهان بیرون زیادت گرفت، با آغوش باز پذیرای تغییر و پذیرش عناصر جدید و مفید به جای عناصر غیر مفید کهنه و اجدادی شان شده است. ملیت تاجک از این لحاظ بعد از هزاره ها قرار می گیرند ولی سایر ملیتها نیز همانند پشتونها, تاهنوز در برابر تغییر از خودشان مقاومت نشان داده و به زندگی سنتی و میراثی - اجدادی خویش ادامه می دهند.
به تبع همین خصایص  و ویژگی هاست که روابط میان ملیت ها تقابلی است نه تعاملی . روابط بین ملیت ها بر اساس گروه «خودی» و «غیرخودی»/ خود و دگری شکل گرفته است و به حیات خودش با شدت روز افزونتری ادامه می دهد. این شکاف خودش را از بالاترین سطح (روابط برون گروهی) تا پایین ترین سطح ( روابط درون گروهی) حفظ می کند. هیچ نشانی از زندگی باهمی مسالمت آمیز میان ملیتها مشهود نیست. تحمل پذیری، باور به اینکه همه ملیت ها با تمام تفاوت های که با ملیت ما دارند، باید از حق و حقوق مساوی با ما برخوردار باشند، به صفر تقرب می کنند. هر فرد انسان افغانستانی به تبع همان باورهای قبیلوی خود، قبیله و ایل و تبارش را یک سرو گردن بالاتر و آقای دگران می پندارد و امتیازگیریها نیز به تبع همین خصیصه در جامعه متبلور است.
فرهنگ (سنت)
سنت: در معني لغوي سنت به معناي راه، روش، سيرت،طريقه و عادت است. اما آنچه در حوزه جامعه شناختي و تاريخي از مفهوم سنت به ذهن متبادر مي شود فراتر ازاينهمه است و شايد در محدودترين بيان لغوي بتوان تركيب « راه و روش عادت شده» را بكار برد. در فرهنگ انگليسي اكسفورد نيز واژه سنت عبارت است از : مجموعه توليدات گذشته در زمينه هاي نظرات، اعتقادات و عادات.
بنابراين مي توان سنت را عبارت از مجموعه اعتقادات، باورها، نظرات و رفتار تكرارپذير دانست كه در بستر زمان ايجاد مي شود و به عنوان ارزشهاي ملي و اجتماعي مورد حمايت و اهتمام مردم و نيز پاسداري اجبار اجتماعي قرار مي گيرد. اين مسئله خود را در نگرش شرقي پر رنگتر نشان مي دهد. داريوش آشوري در زمينه مي نويسد: " در شيوه شرقي نگرش به جهان، اصال با ثبات و تغيير ناپذيري است و انسان شرقي براي آنچه در زمان و مكان واقع مي شد، يعني براي امر محسوس و گذرا ارزش قائل نبود ... و در زندگي اين جهان هم هميشه به آنچه داراي سنت و سابقه ومطابق راه و رسم پدران بود ارزش مي گذاشت." (. آشوري، داريوش. ما و مدرنيت. چاپ دوم. موسسه فرهنگي صراط ص 21)
این خصیصه در جامعه افغانی و ویژتاً در میان ملیت پشتون بسیار پررنگ می نماید که از پشتوانه ای جدی دینی نیز برخوردار است. اکثر از عناصر سنتی و قبیلوی از پشتوانه دین برخوردار است ( هر چند که آن عناصر نه تنها دینی نیستند که اکثریت قاطع آن عناصر ضد دینی نیز اند.) و این ویژگی بر تغییر ناپذیری بیشتر آن کمک می کند.
قدامت پسندی در میان ملیتهای افغانستان آنچنان شدت دارد که فراگیری علم و دانش ( به خصوص علوم طبیعی و دانش نوین بشری) نه تنها جایگاه خودرا پیدا نکرده است, بلکه باشدت تمام بر ضد آن مبارزه صورت می گیرد. این امر باعث شده که با تأسف ما قادر به تولید پیش پا افتاده ترین ضروریات اولیه خود نیز نباشیم. تسبیحی را که با آن درود می فرستیم محصول چین است و با تأسف ستیزه با کسب دانش خاصیت تفکر و پرسش در باب مسائیل را نیز از ما گرفته است. از وسایل و امکانات وارداتی و ساخته دست دیگران استفاده می کنیم؛ اما هرگز این پرسش ایجاد نمی شود که این وسایل و امکانات چطور و به دست کیها ساخته شده است. در موقع درود فرستادن و تسبیح کردن, هزاران بوسه نثار تسبیح پلاستیکی ساخت چین می نماییم بدون کوچکترین تأمل و پرسشی.
دانش ستیزی، زن ستیزی، خرافه پرستی، رسوم و عنعنات ناپسند، و موجودیت عناصر تجدد و تمدن ستیز، خردستیز، و پاسداری از عناصر ایستا و پلاسیده در برابر عناصر پویا و پیش رونده  از ویژگی های بارز فرهنگ، باور و سنت جامعه افغانستان و آدم افغانستانی است.
منابع فکری, ایدیولوژیکی و پلاسیده ای مذهبی واعتقادی مان هم رسوبات و ته نشین شده های افکار پوسیده و پلاسیده ای است که از ایران, عربستان, پاکستان و ... در زباله دان افکارمان سرازیر میشود. ذهن انسان افغانستانی هیچ تفاوتی با زباله دانی ندارد. ذهن آدم افغانستانی زباله دان افکار و باورهای پوسیده ای عربستان سعودی, پاکستان, ایران و .... است. از همین رو این افکار پوسیده اقتصاد و تولیدات اقتصادی و اهتمام به امور اقتصادی را امر مزموم میداند. ماحصل باید این باشد که از بند ازار تا قطی نصوار مان از پاکستان و چین وارد شود.
اقتصاد
شاید هرگز در مخیله ای مبارک آدمای این "جغرافیای فرورفته در تاریکی" نگنجد که نصوار هم می تواند کالای اقتصادی جوامع پیرامونیی باشد که افغانستان را بازار مناسبی برای متاع تجاریی شان یافته اند. و از جانبی مردم این جغرافیای غرق در بی تفاوتی و گرفتار در منجلاب فسادهای اخلاقی - اجتماعی و محسوردر باورهای پوسیده ی مذهبی هرگز در مخیله ی بیمارشان خطور نکند که از ایزار تمبان شان گرفته تا قطی نصوار و نصوار شان متاعی است که دیگران برای این پدیده ی ظاهر پیش پا افتاده فراوان وقت صرف نموده و سرمایه گذاری کرده و منبع خوب عایداتی شان شده است و آنان می توانند از این طریق ده ها هزار شغل ایجاد کنند.
آدم افغانستانی، به لحاظ تولید مایحتاج اولیه زندگی، به هیچ وجه با آدم بدوی قرن حجر قابل مقایسه نیست. همه نیازمندیهای اولیه انسان افغانستانی اعم از مادی و معنوی (خوراک و پوشاک، وسایل حمل و نقل، حتی آب آشامیدنی، منابع فکری و باورهای به اصطلاح دینی، همه و همه وارداتی است. به لحاظ دینی نیز به اندازه ی انسان بدوی که برای رفع بلایای طبیعی به جادو و پرستش آب و آتش و خاک و خورشید و ... می پرداختند و حد اقل مشکلات و بلایای طبیعی برای شان به عنوان یک مسئله مطرح بوده و برای رفع آن دست به یک سری اقدامات عملی می زده اند؛ سوگمندانه که آدم افغانستانی فاقد جزئی ترین ویژگی انسانی هم نیست.) این همه معضلات دامنگیر این دیار غمبار، هرگز پرسشی ایجاد نکرده است.
هرچند که چند روز پیش در خبرهای اقتصادی تلویزیون تجارتی طلوع، رئیس یکی از شرکت های تولیدی، بی شرمانه اعلام کرد که افغانستان از این به بعد از لحاظ تولید آیسکریم خود کفاء شده است و می تواند نیازمندیهای شهروندانش را تأمین کند. برای این رئیس محترم هرگز این سوال مطرح نشده است که در کشور و جامعه ای که بزرگترین و آخرین آرزوی مردمش در دست یافتن به یک لقمه نان خشک خلاصه می شود؛ نوید خودکفایی آیسکریم، عطش کدامین یتیم گرسنه ای این جغرافیا قحط زده را فرو خواهد نشاند؟
از جانب دیگر، افغانستان شاید بزرگترین مصرف کننده نوشیدنی های بی کیفیت غیر صحی در جهان باشد، اکثر متاع تجاریی که برای افغانستان ساخته می شود، منحصراً برای صدور به افغانستان تولید می گردد، حتی کشورهای صادر کننده به دلیل کیفیت پایین و غیر بهداشتی بودن آن محصولات اجازه مصرف داخلی آن متاع را نمی دهد.عبارت Only for Export to Afghanistan  به این معناست که این متاع هیچ ارزش غذایی ندارد و به لحاظ بهداشتی هم فاقد اعتبار است. آری این جامعه با میانجی نصورا چینایی قابل تحلیل است.
نویسنده: علی کاوه
منبع: افشار

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر