در این وبلاگ مطالب مختلف مربوط به افغانستان در مجموع و مخصوصاً هزاره ها در سراسر جهان، سایر مطالب و یادداشت های شخصی به نشر میرسد.
سلام هزارستان چشم براه نظرات، پیشنهادات و انتقادات سازندۀ شماست، و هم چنان از قلم بدستان گرامی میخواهد که دست نوشته هایشان را برای سلام هزارستان بفرستند تا زینت بخش صفحات آن گردد.

۱۳۹۰ آذر ۲۰, یکشنبه

تیشه به ریشه خود چرا؟



فاجعه چنان جانگداز و دور از فرهنگ مردم ما بود که حتی طالبان در نخستین لحظات دامن خود را از آن تبرئه کردند و به شدت آن را محکوم نمودند. پس ما چگونه آن را به نحوه عمل خود ما و ناراحتی برادارن هموطن سنی مذهب خود نسبت دهیم؟ !...

تیشه به ریشه خود چرا؟  
در پی فاجعه­ی تروریستی روز عاشورای کابل درحالیکه  تمام جهان با عزاداران و مصیبت دیدگان اعلام همدردی و تروریستان و حامیانشان را به شدت محکوم نمودند،متأسفانه عده ای از قلم بدستان خود ما تلاش می کنند ،از این فاجعه  بهره جویی های ایدیولوژیک  وسلیقه ای کنند. و با چه ادبیاتی هم! ادبیاتی که خودشان آن را هذیان وعربده نامیده اند. امّا ای کاش این نوشته ها تنها هذیان بودند! آشکارا در این نوشته ها منطق و عمل تروریستان توجیه می شود. و تقصیر اصلی به گردن زایران وعزاداران بی گناه نهاده می شود! کاری که هیچ طالبی هم توان آن را ندارد!
" بدون شک، مسئول خون کسانی که در روزعاشورا در کابل مزار و قندهار کشته شدند، کسانی اند که رسم عاشورای کارنوالی را بنیانگذاردند. "(نفر سوم ، گوش بده عربده را دست منه بر دهنم، جمهوری سکوت)
پیام این مقاله که در سطر سطر و از جمله سطور بالا نهفته است این است که این کشتار به خاطر برگزاری نامناسب عزاداری از سویی برخی از عزاداران اتفاق افتاده است. ولازمه اش این است که عمل نا مناسب هیت های عزا دارای، کسانی از برادران اهل سنت را به خشم واداشته و دست به چنین عملی زده است! آیا چنین تحلیلی از این حادثه منصفانه است؟!
فاجعه چنان جانگداز و دور از فرهنگ مردم ما بود که حتی طالبان در نخستین لحظات دامن خود را از آن تبرئه کردند و به شدت آن را محکوم نمودند. پس ما چگونه آن را به  نحوه عمل خود ما و  ناراحتی  برادارن هموطن سنی مذهب خود نسبت دهیم؟ !
 در همین نوشته ها به خانواده های داغدار مصیبت دیدگان نیز توهین روا داشته  و دشنام داده می شود! این عبارت را بخوانید:
"حالا که ما به خون خویش غرقیم شیخ که به احتمال زیاد حاجی سید آقا هم هست، نماز میت می خواند. بعد، حلوای هفتم اش را می خورد، شب دهم و شب سیزدهم و شب چهلم و سالگرد شهدا و دهها مناسبت دیگر در راه است، از خیل شهیدان لابد چند بیوه ای هم بجا مانده است که رسیدگی به آنها را نیز حاج سید آقا، مسئولیت خود می داند. تا عاشورای دیگر یا نصیب" ( نفرسوم، ،همان)
وقتی نفر سوم  آن گونه قلم می زند خواننده مریدش هم  با چنین کامنت از او استقبال خواهد کرد:
" من فکر میکنم همین های کی درکابل کشته شدن خیلی هم بد نه شده .انهای کی کشته شده اند آرزویش همین کشته شدن در راهی حسین بود کی در ارزوی خود رسید وآنهای کی زخمی شدن هم به ارزوی خود رسید چون هرسال با زنجیر خودرا زخمی میکرد چونکی باورداشت کی زربه زدن دربدن خود بخاطیر حسین کار خوب است" (علی از تورنتو،کامنت همان نوشته)
آیا این ادبیات شایسته­ی خانواد ها ی  داغدار این فاجعه است؟ راستی ما داریم به کجا میرویم؟ نمیگویم اخلاق ،چون نفر سوم خواهد گفت اخلاق هم از جنس مذهب است که ابزاری برای تحمیق ما است. اما روشنفکر عزیز! نفر سوم! این است رسم مبارزه با خرافات!؟ عقلانیت پیشنهادی تو یعنی همین؟! آیا راه نجات و درمانی که تو در جستجویی آنی این است؟! ناسزاگوی! بی حرمتی؟ عربده کشی؟
قربانت این ره که تو میروی به ترکستان است. تروریستان جسم مردم را ترور کردند تو امّا جان و حرمت آنان را ترور می کنی! اخلاق جامعه را تیر باران می کنی! عصر ما عصر دیالوگ است . هیچ اندیشمندی با فحش و ناسزا گویی به باورهای مخالفینش وارد دیالوگ نمیشود! تو اگر دغدغه­ی روشنگری داری و می خواهی جامعه ات  را به سمت عقلانیت سوق دهی، مهربان تر باش!  چنین با عواطف پاک شان در نیامیز!  نفر سوم جان! ادبیاتت ادبیات قرن هفده و هجده اروپا است.ادبیات عصر روسویی است والبته نه روسویی. ما در قرن بیست و یکم زیست می کنیم. ادبیات این قرن ادبیات زیست محیطی است. ادبیات جهان زیست. مبنای فلسفی اش نسبیت است. یعنی دانش مطلق و عقل مطلق وجود ندارد حتی نذد توی روشنفکر! اگر باور های مذهبی واخلاقی را یک سو نهیم چنانچه تو نهاده ای ،معیاری برای برتری فهم تو و مادر جوانی که با کودک شیر خوارش به پای علم ابالفضل اشک میریزد چیست؟
همینکه تو از نام مستعار استفاده می کنی یعنی اینکه  خودت هم باور داری سخنت قابل دفاع نیست. نام مستعار  جزء ادبیات چریکی است . فرهنگ چریکی نقاب به رخ کشیدن و ترور است. فرهنگی که از شیوه­ی مبارزاتی  مکتب مارکسیستی وارد جهان اسلام شد و متاسفانه هنوز در قالب القاعده، جنگهوی ، طالب و... در میان جامعه ما باقی است. در حالیکه هر گز با آموزه های اسلامی  و عقلانیت تمدنی ما سازگاری ندارد. ما بجای اینکه این فرهنگ را مبنایی نقد و معرفی کنیم،وکشورهای را که از آن به حیث ابزار پیشبرد سیاست خارجی خود بهره می جویند،افشا و رسوا کنیم، خودما نیز از آن نقابی به رخ می کشیم و به ترور فرهنگ وسنت های خویش مشغول می شویم!

البته من هم در صدد تایید تمام ا عمال انجام شده از سوی تمام دسته های که در کابل یا شهرهای دیگر صورت می پذیرد،نیستم. بخصوص از افراط گریهای که باعث رنجش دیگر هموطنان ، چه شیعه و چه سنی، شود، بیزارم . اما این سخن چه ربطی به  عزاداران روز عاشورا حضرت ابوالفضل  و شهداء مظلوم آن دارد؟ این مکان سالها است به عنوان یک زیارتگاه مورد احترام شهروندان کابلی اعم  از شیعه و سنی است. هیچ شهروند مومن سنی هم از اجتماع  عزادارن روز عاشورا در این محل ناراضی نیستند. حتی اگرهم انتقادی نسبت به برگزاری محافل عزا داری روز عاشورا داشته باشند، نه تنها عقیده انتقادی اش ربطی به عمل وحشیانه تروریستان ندارد که از آن متنفرند. شاید حتی در بین شهدا از برادران اهل سنت هم باشند! تو چرا بین این دو ارتباط ایجاد می کنی؟! چرا خدا را سپاس نمیگویی که هموطنان عزیز سنی ما به شمول مقامات رسمی به این مرحله از آگاهی رسیده اند که همگی اظهار می کنند، عاملان اصلی این فاجعه دشمن خارجی است که تمام فاجعه های  نیم سده­ی اخیر ما از آن جا ناشی می شود. معصومیت  و مظلومیت شهداء روز عاشورای کابل به اندازه ای بود که به زودی دامن عاملان اصلی اش را گرفت و مقامات آمریکایی برای اولین بار با چنین صراحتی از پاکستان خواست که عاملان کشتار روز عاشورای کابل را باید در پنجه قانون بسپارد و  با لشکر جنگهوی باید به صورت آشکار مبارزه کند.
به نظر شما این دستاورد ها دستاوردهای کمی است؟ مگر ما نباید همگی تمام توان مان را به چنین سمتی هدایت کنیم؟ آیا به عهده گرفتن  بی شرمانه مسولیت این عمل وحشیانه از سوی لشکر جنگهوی ، جای هیچ شک و تردیدی را باقی میگذارد؟ لشکر جنگهوی کیست؟ مگر به اعتراف تمام اطلاعات موجود،این سازمان با آی اس آی پاکستان همکاری ندارد؟ کم از کم اگر دولت پاکستان مایل به مهار آن باشد  چرا رهبران آن به صورت آزادانه در سراسر پاکستان می چرخند؟!‌
نفر سوم جان ! با این همه بلندی دم خروس،  بی ذوقی است که ما  باز در برج عاج روشنفکری بشینیم و با چرخاندن لقمه از دور سر ، باژست ریشه یابانه، ادعا کنیم که عامل اصلی اینگونه فجایع خود ما یا قشرهای از ما است؟!
این بانگ بی محل چه بود که تو برداشتی نفر؟!
نویسنده: قنبرعلی تابش
منبع: جمهوری سکوت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر