در این وبلاگ مطالب مختلف مربوط به افغانستان در مجموع و مخصوصاً هزاره ها در سراسر جهان، سایر مطالب و یادداشت های شخصی به نشر میرسد.
سلام هزارستان چشم براه نظرات، پیشنهادات و انتقادات سازندۀ شماست، و هم چنان از قلم بدستان گرامی میخواهد که دست نوشته هایشان را برای سلام هزارستان بفرستند تا زینت بخش صفحات آن گردد.

۱۳۹۰ دی ۷, چهارشنبه

تأکید بر هویت اتنیکی به جای سیاست اتنیکی (گام دوم)



کنفرانس بن برای اولین بار همین واقعیت را به رسمیت شناخت و در قانون اساسی کشور نیز بر آن صحه گذاشته شد. شاید برای دورنمای یک جامعه‏ی مدنی پیشرو، رسیدن به این توافق کار بزرگی حساب نشود، اما برای اینکه احساس رضایت ناشی از پذیرش برای همه‏ی اقشار جامعه‏ی افغانی فراهم شود، گام بلند و اثربخشی بود...

آنچه در کنفرانس بن در سال 2001 مورد توافق قرار گرفت، تهداب نظامی بود که باید افغانستان جدید روی آن آباد می‏شد. وقتی گفته شد "واقعیت‏های جامعه‏ی افغانی" احترام شوند و هیچ واقعیتی با رویکرد نفی و فشار مواجه نشود، برای برون‏رفت از فضای آکنده از خشونت و غلبه آغاز خوبی بود.
احترام به "واقعیت‏های اتنیکی" افغانستان بخش مهمی از واقع‏نگری توافق‏نامه‏ی بن محسوب می‏شد. در افغانستان تنها هویت مشترک که گروه کثیری را در حول "سرنوشت مشترک" به هم ارتباط می‏دهد، "هویت اتنیکی" است. هویت مذهبی سنی نتوانسته است تاجیک و ازبک و پشتون را دارای سرنوشت مشترک سازد. هزاره و سید و قزلباش نیز نتوانسته اند در چوکات مذهب شیعه برای خود سرنوشت مشترک اعتبار کنند. شاید پذیرش هویت اتنیکی برای اکثر کسانی که هنوز از فضای ایدئولوژیک (مذهبی یا ضد مذهبی) بیرون نیامده اند، دشوار باشد، اما در عمل دیده شده است که هویت اتنیکی نسبت به سایر هویت‏ها، کتله‏های بیشتری را تعریف و سنخیت بخشیده است.
کنفرانس بن برای اولین بار همین واقعیت را به رسمیت شناخت و در قانون اساسی کشور نیز بر آن صحه گذاشته شد. شاید برای دورنمای یک جامعه‏ی مدنی پیشرو، رسیدن به این توافق کار بزرگی حساب نشود، اما برای اینکه احساس رضایت ناشی از پذیرش برای همه‏ی اقشار جامعه‏ی افغانی فراهم شود، گام بلند و اثربخشی بود.
***
با تکیه بر سنگ‏بنای واقع‏بینانه‏ی کنفرانس بن می‏شد راه خوبی را در پیش گرفت و بحث "هویت اتنیکی" و پذیرش واقعیت وجودی اقوام را مبنای یک تعریف تازه برای ملت افغانستان نیز قرار داد.
هویت اتنیکی حامل هیچ ارزش اضافی نیست. درست مثل اسم یک فرد که تنها می‏تواند او را در میان هزاران فرد دیگر تشخص بخشد، بدون اینکه این تشخص حامل امتیازی خاص نیز قلمداد شود. هزاره بودن مثل پشتون یا تاجیک بودن فقط می‏تواند یک اسم باشد و نه چیزی فراتر از آن. حالانکه در هویت مذهبی، مفهوم قداست و حق بودن مطرح می‏شود که به طور طبیعی جمعی را از این دایره بیرون می‏اندازد. کمونیست بودن و لیبرال بودن و آخوند بودن و روشنفکر بودن نیز، حد اقل با تعریف‏های مرسومی که در جامعه‏ی افغانی بوده است، می‏توانند باری از ارزش‏گذاری نیز داشته باشند.
مدیران سیاسی افغانستان اولین گام کج را در فاصله‏گرفتن از همین سنگ‏بنای کنفرانس برداشتند. آنها هویت اتنیکی را برای خود مایه‏ی امتیازی خاص قلمداد کردند و جمعی از این هویت در جستجوی نام و نان بیرون شدند و جمعی تصور کردند که در غفلت خود نام و نانی را از دست می‏دهند. "سیاست اتنیکی" از همین جا بود که در پوشش توافق بن جان دوباره گرفت. در توافق بن گفته شده بود که به این واقعیت‏ها احترام شود تا فرصتی برای اجماع ملی فراهم شود. اما با استناد بر همین واقعیت، جمعی خود را نماینده‏ی این قوم و آن قوم جا زدند و بلافاصله این بحث را چاق کردند که به کدام عده از نمایندگان مذکور، از آدرس قوم مربوطه‏ی آنان، امتیازی خاص داده شود یا از کدام عده امتیازی خاص سلب شود.
به زودی معلوم شد که جنگ و نزاع افراد، پوشش اتنیکی داشت، اما در واقع جنگ امتیازی بود که هر کدام یا به دست می‏آوردند یا از دست می‏دادند. در وسط این نزاع، هم توافق‏نامه‏ی بن مسخ شد و هم حق جوامع اتنیکی به حق نمایندگان خودساخته‏ی اتنی‏ها تقلیل یافت.
طالب بخش مهمی از نفوذ خود را در اذهان عامه‏ی مخاطبان خود از همین نزاع اتنیکی در مرکز قدرت گرفت. این بحث داغ شد که به راستی پشتون‏ها یا تاجیک‏ها یا دیگران چه امتیازی را گرفته و چه امتیازی را از دست داده اند. در نتیجه، پیام مدنی و دموکراتیک توافق‏نامه‏ی بن که باید به قریه‏ها و عامه‏ی مردم می‏رسید و آنان را در بستر جدید سیاسی کشور به مشارکت فرا می‏خواند، تعطیل ماند و در خلای این کار، طالب فرصت یافت تا قریه‏های زیادی را تسخیر کند.
***
وقتی از سیاست اتنیکی حرف زده می‏شود معمولاً چشم به زمامداران و مسندداران پشتون می‏افتد. از ریشه‏های تاریخی این تصور که بگذریم، به وضوح می‏بینیم که سیاست اتنیکی اختصاص به هیچ قشر خاصی نداشته و در واقع اساس موضع‏گیری سیاسی برای اکثر سیاستمداران و مسندداران واقعی کشور ما بوده است.
سیاست اتنیکی مبنای دموکراتیک ندارد. آنانی که داعیه‏داران سیاست اتنیکی در نظام کنونی افغانستان هستند، در پی آن نیستند که حقی را به عامه‏ی مردم انتقال دهند و بستر رشد و رفاه عامه را فراهم کنند. اینها بیشتر منافع فردی و گروهی خود را در قالب سیاست اتنیکی دنبال می‏کنند و این است که انجام کار هر چه باشد، سیاست‏مداران اتنوسنتریست برنده شده و مردم، از اتنی‏های مختلف، بازنده مانده اند.
***
واقعیت وجودی اقوام و یا پذیرش هویت اتنیکی جوامع افغانستان عامل خوبی برای تأمین مشارکت دموکراتیک در کشور است. رضایت عامه‏ی مردم نیز به طور نسبی با همین اصل تأمین می‏شود. اما باید اساس توافق بن را که هویت‏های اتنیکی به مردم توجه داشت نه به نمایندگان خاصی به نام مردم، از نو احیا کرد.
توجه به فیصدی نسبی حضور اتنی‏ها در نظام سیاسی اگر از چنبره و دستبرد نمایندگان خودساخته بیرون شود و به عامه‏ی مردم ارجاع شود، هم ظرفیت جذب امکانات و سهولت‏های رفاهی تعمیم می‏یابد و هم مشارکت هر چه وسیع‏تر و کیفی‏تر مردم در پروسه‏ی سیاسی فراهم می‏شود.
در مقابل، حق اتنی‏ها را به افراد و یا گروه‏های خاص واگزار کردن هم زمینه‏ی فساد و سوءاستفاده را بالا برده و هم عامه‏ی مردم را به استضعاف کشانده است.
***
به نظر می‏رسد که اگر جنگ امتیازطلبی‏های سیاسی از پوشش سیاست اتنیکی بیرون شود و مشارکت و بهره‏مندی مردم در چوکات هویت‏های اتنیکی مورد توجه قرار گیرد، هم بخش عظیمی از فساد اداری و سیاسی ریشه‏کن شده و هم جامعه به ثبات دموکراتیک خویش نزدیک‏تر می‏شود.
تا سال 2014 راه زیادی است که باید پیموده شود. بحث اینکه نظام سیاسی تغییر کند یا نکند، تنها می‏تواند اذهان عامه را منحرف کرده و یا انرژی‏ها و امکانات موجود را ضایع سازد. مشکل اساسی این است که اراده‏ی سیاسی برای سپردن حق حاکمیت به مردم و تأمین هر چه بیشتر زمینه‏های مشارکت مردم دست کم گرفته می‏شود. خوب است یکی از موضوعات اساسی برای هرگونه ائتلاف و پیوند سیاسی، تأمین مشارکت مردم با توجه به دستاوردهای مثبتی باشد که از کنفرانس بن به دست آورده ایم. توجه به همین نکته، شاید در ادامه‏ی دریافت نقطه‏ی تعادل میان نیروهای اثرگذار در جامعه، گام دوم باشد.
نویسنده: استاد عزیز رویش
منبع: جمهوری سکوت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر