در این وبلاگ مطالب مختلف مربوط به افغانستان در مجموع و مخصوصاً هزاره ها در سراسر جهان، سایر مطالب و یادداشت های شخصی به نشر میرسد.
سلام هزارستان چشم براه نظرات، پیشنهادات و انتقادات سازندۀ شماست، و هم چنان از قلم بدستان گرامی میخواهد که دست نوشته هایشان را برای سلام هزارستان بفرستند تا زینت بخش صفحات آن گردد.

۱۳۹۰ آبان ۲۵, چهارشنبه

یا ارگ یا مرگ



با گذشت هر روز اوضاع در افغانستان بدتر می شود. حکومت داری طبق پیش بینی قانون اساسی صورت نمی گیرد. حکومت با روی کار آوردن مرجع های غیر دموکراتیک و غیر قانونی؛ از طبیق قانون و حکومت داری سرباز می زند و با استفاده از مرجع سازی های خودساخته زیرنام «جرگه گی، جرگه مشورتی صلح و دودیزه لویه جرگه» می خواهد برنامه مدرن حکومت سازی را که پس از شکست القاعده و طالبان، توسط جامعه جهانی راه افتاده؛ از میان بردارد و یک حکومت سنتی ای را رویکار آورد که قدرت اش از مرجع های سنتی، مانند جرگه های مهندسی شده و آغا بله گو، تضمین می شود...

افغانستان، قانون اساسی دارد. طبق این قانون، جایگاه سه قوه مشخص شده که تمام امور دولت داری توسط این سه قوه باید صورت بگیرد. اما حکومت در حالی از میان برداشتن این قوا است. برخورد حکومت در این دوره با پارلمان (ولسی جرگه) طوری است که گویا دیگر نمی خواهد پارلمان وجود داشته باشد و وزیران حکومت از پارلمان رای اعتماد بگیرد و تصامیم دیگر حکومت از طریق پارلمان به تصویب برسد. بنابر این، معمولا برای تطبیق برنامه هایش از مجراهای غیر قانونی و غیر دموکراتیک یعنی جرگه استفاده می کند. در حالی که این کار پارلمان است و پارلمان برای همین وجود دارد تا تصامیم کلان و ملی حکومت را به تصویب برساند.
شدت اقدام حکومت در این دوره برای جرگه سازی، واقعا نگران کننده است. چرا حکومت توسل به مرجعی می کند که این مرجع، یک مرجع پیشا قانونی و سنتی است. در بودن قانون، توسل به مرجع های سنتی یا ساختن مرجع های سنتی برای تضمین قدرت سیاسی و مشروعیت نظام؛ سبب نابودی برنامه های مدرن و دموکراتیک دولت داری می شود. جرگه یا لویه جرگه، امری مقدسی نیست. در تمام جوامع پیشا قانونی، همچو جرگه هایی وجود داشته که به حل و فصل منازع انسانی یا راه حل های اجتماعی- سیاسی، می پرداخته اند. با به میان آمدن قانون اساسی در کشورها این جرگه ها مدرن شده اند و به طور ثابت بخشی از دولت شده که پارلمان می باشد. 

جرگه ها، معمولا در جوامعی کاربرد دارد که ساختار اجتماعی این جوامع قبیلوی است. این قبایل در کنار هم، گاهی با درگیری و گاهی با صلح زندگی می کنند. برای پایان نزاع ها و درگیرها، سران قبایل با هم می نشیند و برای پایان منازع، به اجماعی می رسند. اما در افغانستان از این شیوه قبیلوی و پیشا قانونی، در دوره ای استفاده صورت می گیرد که در قانون همه امور حکومت داری، دولت داری، زندگی اجتماعی و شهروندی پیش بینی شده است.
در بودن قانون و چشم انداز روشن قانونی برای تطبیق و اجرای امور؛ استفاده از جرگه قانون برانداز است. معمولا حکومت های افغانستان، از برگزاری جرگه قصد سو داشته و برای بقای غیر قانونی و غیر دموکراتیک خود، به این وسیله ی پیشا قانونی توسل جسته اند.
شدت گرفتن جرگه سازی در این دوره ریاست جمهوری، مردم را نگران کرده است که استفاده بیش از حد حکومت از مرجع های پیشا قانونی، سبب براندازی نظام سیاسی و قانون اساسی کشور نشود! آیا حکومت با استفاده از این وسیله، دست به تغییر در قانون اساسی، برای دوام خویش نخواهد زد!


هیچ گروهی در افغانستان، مخالف پیمان استراتیژیک با امریکاه نیست اما نگرانی حزب ها، مردم و نهادهای اجتماعی از چگونگی اجرا شدن این پیمان است. تصور بر این است که اجرای این پیمان از طریق مرجع خودساخته ای به نام جرگه؛ مهندسی کردن این پیمان است به نفع حکومت و شخص رییس جمهور. گویا، رییس جمهور با مهندسی کردن این پیمان می خواهد معامله ای را برای دوام قدرت خویش، با امریکاه انجام بدهد؛ طوری که در کشور عربستان، خانواده ی سعود انجام داده است.
این گونه برداشت ها کارشناسان را نگران این کرده است که کرزی صاحب تصور یا ارگ یا مرگ را در سر نپروده باشد. این تصور یک امر نهادینه شده در ذهن هر کسی بوده که در افغانستان به قدرت و حکومت رسیده و تا مرگ برای حفظ و تداوم قدرت خویش کوشیده است. همین تصور سنتی و سلطنتی از قدرت و نظام سیاسی، سبب نا آرامی و بی ثباتی نظام در کشور بوده است. هیچ حاکمی در تاریخ سیاسی این کشور، به خوش خود و با برداشت دموکراتیک، از قدرت دست نکشیده و برای ساختن نظام سیاسی دموکراتیک و با ثبات اقدام نکرده است. با وصف همه نگرانی ها خدا نکند که کرزی صاحب هم، چنین توتی را در دل خود پخته باشد!
نویسنده: یعقوب یسنا
منبع: کابل پرس

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر