در این وبلاگ مطالب مختلف مربوط به افغانستان در مجموع و مخصوصاً هزاره ها در سراسر جهان، سایر مطالب و یادداشت های شخصی به نشر میرسد.
سلام هزارستان چشم براه نظرات، پیشنهادات و انتقادات سازندۀ شماست، و هم چنان از قلم بدستان گرامی میخواهد که دست نوشته هایشان را برای سلام هزارستان بفرستند تا زینت بخش صفحات آن گردد.

۱۳۹۰ آبان ۱۹, پنجشنبه

سرزمین گمشده! یادکردی از ولایت دایکندی


ساختار اداری دایکندی:
دایکندی شامل بخش های غربی مناطق مرکزی افغانستان، در سال 1383 به ولایت ارتقاء یافته است و قبل از آن جزء ولایت ارزگان بود.  مرکز َدایکندی شهر نیلی می­باشد. دایکندی دارای نه ولسوالی به نام­های ذیل:...
نام ولسوالی                         مرکز                          جمعیت                        تعداد قریه
اشترلی                                 شیخ میران                    95340                         165 
سنگ تخت                         دهن سیلبیتو                  78900                        290 
خدیر                                  خدیر                            83400                        294
کیتی                                   کیسو                            64900                       194
میرامور                                سه پای                        88400                        324
مرکزی                               نیلی                              95340                     165
شهرستان                             القان                             72450                       290
کجران                                کجران                         73800                      326
گیزاب                               گیزاب                          78450                       126
در سال گذشته ولسوالی دهمی نیز تحت عنوان ولسوالی شاه توس که بخشی از ولسوالی شهرستان کنونی را در بر می گیرد، از سوی دولت رسمیت یافته است؛ اما هنوز اداره آن تفکیک نشده است.
تعداد کل جمعیت ولایت دایکندی طبق آمار ارایه شده در مرکز ثبت نفوس ولایت دایکندی در سال هشتاد و شش خورشیدی723980 نفر می باشد. تمامی مناطق این ولایت بجز ولسوالی های کجران وگیزاب امنیت کامل وجود دارد.
مردم ولایت دایکندی به جهت تبعیضات مذهبی و نژادی، موقعیت نامناسب جغرافیایی، کوهستانی و صعب العبور بودن و  بی توجهی دولت های گذشته و حال افغانستان از جمله فقیر ترین و محروم ترین ولایات کشور می باشد.
تبعیض آشکار هنوز نسبت توسعه و رشد دایکندی به صورت خاص و دیگر مناطق مرکزی به صورت عموم اعمال می شود؛ به عنوان مثال، بودجه توسعه ولایت قندهار در سال1388 پانصد و شصت و پنج میلیون دلار بوده است در حالی که بودجه ولایت دایکندی کلا پانزده میلیون دلار؟!!!
 طبق آمار کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان(UNHCR) این ولایت بیشترین تعداد مهاجر را در کل افغانستان دارا می باشد. مهاجران این ولایت سه چهارم کل جمعیت این ولایت را تشکیل می دهند که عمدتا مهاجران اقتصادی بوده و اغلب در کشورهای همسایه ایران و پاکستان زندگی می کنند
وضعیت عمومی فرهنگی ولایت دایکندی
دایکندی آغاز گر انقلاب اسلامی در مناطق مرکزی افغانستان بود. دایکندی هیچ­گاه از سوی اشغالگران شوروی سابق و کمونیست­ها اشغال نشد. از لحاظ اقتصادی، در دوران جهاد، خود شهروندان دایکندی اراضی و جویبار­های بسیاری را  احیاء کردند و درختان بی شماری را به ثمر رساند. تقریبا به تمامی قریه­های دور افتاده و صعب العبور جاده کشیدند و چندین بازار پر رونق تاسیس نمودند.
مردمان دیار دایکندی در صراحت لهجه، ایمان، شجاعت و صداقت زبانزدند؛ شاید یکی از عوامل عقب­ماندگی این خطه همین اوصاف باشد. در دنیایی که دو رنگی ارزش تلقی می­شود. آراستگی ظاهر، علایق سیاسی، تباری، منطقه­ای، اقتصادی و... بدون در نظر گرفتن سخافت سیرت، محک حقیقت به شمار می­آید؛ سخن راست ولی تلخ هرگز نمی تواند کام دوستان را شیرین نماید.
باری! در دایکندی وضعیت آموزش به صورت کمیتی رشد خوبی داشته؛ اما از کیفیت نه خبری هست و نه انتظاری. کودکان دایکندی هر روز صبح با قلم ها و دفترهای مشق اهدایی سازمان یونیسف و اتحادیه اروپا و کتاب های درسی که بعضا دانشگاه نبراسکا چاپ کرده است به مکتب می روند. در بعضی مکاتب، ساعت هشت صبح کیک های اهدایی کشور دوست و برادر هندوستان را که رویش نوشته است" حلال" می خورند. اتحادیه اروپا و کشور ژاپن تمویل کننده پروسه به نام " سواد حیاتی" برای مادران و زنان بزرگسال در دایکندی است که برای شان در ظهر ها یعنی ساعات فراغت شان کلاس می­گذارند، تا هم شیوه زندگی و خانه داری را یادگیرند و هم با حقوق خانواده آشنا شوند. در عوض هر از گاهی یک کیسه آرد، یک حلب روغن دریافت نمایند. روی کیسه ها و حلب ها به سه زبان فارسی، پشتو و انگلیسی نوشته شده است: تحفه مردم ایالات متحده آمریکا.
 در میان ده ها اداره دولتی که غرق در فساد و رشوه و خیانت است، تنها دو ارگان خوب فعالیت می­کند. یکی اداره امور زنان و دیگری دفتر کمیسیون مستقل حقوق بشر. فعالیت های این دو ارگان برای ترویج حقوق انسانی و کرامت زنان خوب است؛ اما در جامعه بسته ای مانند دایکندی، خود این اقدامات در برخی موارد موجب مشکلاتی شده است. این کارها گذشته از خوبی های که دارد، باعث دیده درایی، خود سری ها، و بی بند و باری های در منطقه شده است.
مدارس دینی تقریبا تماما از رمق افتاده است که بعدا یاد آوری خواهد شد. شاگردان مکاتب و لیسه ها در فضای به اصطلاح روشنفکرانه­ای که متولیان غربی و معلمان سخت کوش، کم توقع و عمدتا کم سواد برای ایشان ایجاد کرده، به آرامی درس می خوانند. 
 عده ای ناخود آگاه یا آگاهانه نسبت به طلبه های مقیم ایران که برای دید و بازدید از فامیل خود به دایکندی میروند، برای مسئولان حکومتی و مردم عوام ذهنیت می دهند که این­ طلبه ها عوامل کشور ایرانند که آمده تا مملکت شما را به آشوب بکشانند. آمدن این ها باعث تکدر خارجی ها و در نتیجه موجب کم شدن عنایات شان میگردد. ایرانی ها برای ما ارزش قایل نیستند. نظرشان نسبت به شیعیان هزاره به صرف هزاره بودن منفی است. غربی ها برای ما بهتر است.
 ما کار به دنیای سیاست نداریم. نه ایران و نه آمریکا و نه هیچ گربه دیگری برای خدا موش نمی گیرد. اما سخن از سالوسی و رنگ مالی و سیاه نمایی در دایکندی و در کل در بین مردم هزاره است. اکنون مد شده است که هرکه می خواهد روشنفکر تر دیده شود، باید اولا به دین بد و بیراه بگوید و بعد از ایران، مهاجران مقیم ایران، تحصیلکردگان در ایران.این تبلیغات تکراری آنقدر چندش آور شده است که حتی خود طلبه ها را گاه به انفعال وامیدارد. بسیاری ها سعی می­کنند مذبوحانه اتهام وابستگی به ایران را از خود رفع نمایند که بعضا حرکات شان خود خنده دار می شود. اگر جر وبحثی بیشتر صورت گیرد فورا فعالیت های اقتصادی و بازسازی ایرانیان در هرات، تخار، مزار، کابل و حتی قندهار را به رخ طلبه ای بیچاره ای از همه جا بی خبر می کشد و این که در تمام ولایت های شیعه نشین مرکزی از تمام بودجه تخصیص یافته ای جمهوری اسلامی حتی یک ریال هزینه باز سازی نشده است. انگار طلبه حوزه علمیه وزیر خارجه ایران است! قضیه همان آش نخورده و دهن سوخته است.
در ولایت دایکندی، به خاطر کمبود برق، تلویزیون خیلی فعال نیست؛ اما خوارک فکری و معلوماتی مردم را رادیو بی بی سی بخش فارسی، رادیو آزادی و رادیوهای فارسی زبان دیگری - تامین می کنند. البته رادیو محلی نیلی که به صورت شخصی اداره می شود، نیز نقش و مخاطب بسزایی دارد. مدیر این رادیو، فرد نسبتا مفیدی است؛ اما حامی، تشکیلات و امکانات ندارد. شخص است و چیزی که سازمان نیابد و به شخص وابسته باشد، ارزش چندانی ندارد. وضعیت مالی رادیو بسیار وخیم و تامین برنامه آن ضعیف است.
نهاد نماز جمعه در دایکندی از سوی دفتر آیت الله کابلی فعال است؛ اما امام جمعه طلبه ای است متوسط که در حوزه علمیه قم درس خوانده و از طلاب غیر رسمی بوده است. او مرد مخلصی است و وجودش غنیمت؛ اما سادگی و دخالت های گاه و بیگاه و بدون پشتوانه او در امور سیاسی بدون درایت کافی برای او و این نهاد مشکلات زیادی به بار آورده و می آورد. امام جمعه بیچاره که حتی در حوزه علمیه قم شهریه نداشته و سالها با پول کارگری درس خوانده است، اکنون از سوی والی محترم متهم به سپاه محمد و نوکری برای ایران است!! جان سخن آن است که هرکسی از مذهب و ارزش ها بگوید، او در دید هیات حاکم و عناصر خارجی متهم خواهد بود.
آمریکاییان در اوایل تابستان 88 در قالب تیم پی آر تی برای بازسازی در دایکندی حضور یافته است؛ اما متاسفانه از بازسازی خبری نیست. خانم جعفری شاروال نیلی می گفت: شبی در قندهار بودم، تا صبح ده بار آژیر خطر صدا کرد و خارجی ها در چنان فضایی کار و بازسازی می کنند؛ اما در دایکندی خبری نیست. یکی از فرهنگیان دایکندی می گفت: آمریکایی ها در بدو ورود بسیار برخوردهای عجیبی داشتند. پرسیدم چرا؟ گفت دشمنان مردم ما به آن ها دروغ گفته بودند که مردم دایکندی ایرانی اند و اصلا افغان نیستند. لذا آن ها اول هیات روان کردند به خانه های مردم سرزدند بعد که یقین کردند که این سرزمین نفرین شده هم جزء کشور آه­فغانستان است بعد به آن جا آمدند. حالا که آمده اند فقط قطار قطار سوار می شوند و تفریح می کنند.
قضیه سیاه نمایی و توطیه به نام ایران در افغانستان بسیار نخ نما و چندش آور شده است. پارسال تابستان در نیلی بودم.مردم نیمه شعبان ولادت حضرت مهدی و سالروز استقلال افغانستان را که همزمان شده بود، جشن گرفته بودند. شب بسیاری از سرهای که به تن شان می ارزید و سرهای بسیاری که واقعا زیادی بودند، از طریق رادیو تبریک می گفتند. از جمله محمد علی ستیغ نماینده مردم دایکندی در ولسی جرگه بعد از شش دقیقه تماس تلفنی با رادیو مذکور، مشکلات دایکندی را در یک جمله خلاصه کرد و راه حل هم ارایه نمود. از دید این نماینده منتخب دایکندی در ولسی جرگه مشکل اصلی دایکندی دخالت ایران بود و راه حل آن هم قطع نفوذ ایران!! من از تعجب و از تحلیل این نماینده حیران ماندم. هرچه فکر کردم نفهمیدم که دایکندی برای ایران چه ارزشی دارد و ایران برای دایکندی چه کرده است؟ درست به همان علت آمریکا و غرب نیز برای دایکندی پشیزی قایل نیست. چون اصولا مناطق مرکزی نه ارزش استراتژیکی دارند، نه ارزش اقتصادی و نه ارزش سیاسی، به همین دلیل ایرانیها میلیون ها دالر در قندهار خرج می کنند و برای برادران طالب و رفقای کرزی ورزشگاه می سازد؛ تلویزیون هایش در کابل فعال است اعم از شیعی و سنی، و خلاصه روزنامه ای را تمویل می کند که به جرم هتاکی به دین توقیف می شود اما حاضر نیست در دایکندی یک مسجد بسازد. منتها شاید دق دل این نماینده سر همین طلبه ها باشد که وی بیشتر از ایشان برای دور بعدی انتخابات احساس خطر می کند. و میخواهد جنگ را سر لحاف ملا نصرالدین بکشد و کارهای نکرده خود را به گردن دیگران بیندازد و بگوید: ما می خواستیم دردهای شما دایکندیان را فریاد کنیم اما ملا ها و ایران نگذاشت!  
 والی دایکندی هم سال گذشته با شماری از والیان به آمریکا دعوت شده بود و قضیه دخالت موهوم عناصر ایرانی در ولایت دایکندی بسیار برجسته نشان داده شد.
متاسفانه در دایکندی اینک یک صدو پنجاه هزار طفل معصوم مردم به عنوان متعلم به حال خود رها شده اند عین قضیه در دیگر مناطق از یاد رفته هزاره ها است.. آن ها از تاریخ، فرهنگ، دیانت، و ارزش های خود هیچ نمی دانند.
فرهنگ و مکتب در دایکندی
این ولایت در حوزه مسایل اقتصادی توسعه نیافته است؛ در حوزه امور فرهنگی نیز مورد بی مهری است. تقریبا بالای نود فیصد  مکاتب این ولایت بدون تعمیر است. برخی از این مکاتب، کلاس ها در حسینیه ها و یا مسجد ها برگزار می شود. و شماری دیگر مانند لیسه چهارسپان و یا مکاتب لرگر حتی خیمه هم ندارد؛ بلکه شاگردان در زیر سقف آسمان و بر روی خاک درس می خوانند. در لیسه چهارسپان ولسوالی شهرستان تنها یک اتاق برای وسایل معلمان ساخته شده است. معلمان مجبورند تخته و گچ خود را در وقت تعطیلی شیفت بعد از ظهر تا فردای درسی در خانه یکی از همسایگان سکوی که به نام لیسه نامیده شده، بگذارند.
دایکندی در گذشته کلا 37 مکتب داشته است. اما اکنون دارای 302 مکتب، 73 لیسه( دبیرستان)، که 22تای شان دخترانه است.  155هزار شاگرد دارند(البته این مکاتب تقریبا هیچ یک تعمیر ندارند. تنها اسم لیسه روی شان گذاشته شده). دو باب دارالمعلمین، یک باب لیسه مسلکی زراعت( دبیرستان حرفه ای کشاورزی) و یک باب لیسه دارالعلوم است که در آن مضامین درسی دبیرستان با برخی مضامین حوزوی باهم تدریس می شود.  43 درصد شاگردان را دختران تشکیل می دهد. در کنکور سراسری افغانستان سال 88  بامیان حایز رتبه اول قبولی و دایکندی حایز رتبه دوم گردید. ظاهرا مقام اول را یک متعلم اهل دایکندی از میان صد هزار اشتراک کننده به دست آورد که من قرار شنیدگی نوشتم از صحت وسقم دقیق آن بی اطلاعم.
هرچند کیفیت تدریس، ساختمان مکاتب و ... بسیار ابتدایی و نا مطلوب است؛ با این وجود خوشبختانه تقریبا در تمامی مناطق ولایت دایکندی، فرزندان این مردم تا صنف نهم را توانسته اند با موفقیت درس بخوانند، که این امر خود مایه امید واری و برای آن مردم نوعی انقلاب فرهنگی تلقی می شود. سوگمندانه در خزان امسال همین صنف نهمی ها بسیار شان بعضی از روی مجبوری بعضی از روی نافهمی به ایران رفتند و درس را به امان خدا رها کردند!
در تمامی این مدارس، مضامین دینی و عبادی بر اساس مذهب حنفی ارایه می شود و نسبت به تبلیغ و ترویج امور دینی شیعی بی توجهی خاصی حاکم است. هیچ نهادی اعم از دولتی و یا غیر دولتی و حتی طلاب و مراکز دینی نیز به این امر اهمیتی نمی دهد و کاملا بی توجه است. نهاد های مذهبی شیعی همه در کابل باهم رقابت می کنند و دیگران نیز دنبال دسته و تابلو و نمایش تلویزیونی هستند. یخن کنده بچه دایکندی یا لعل و سرجنگل یا بهسود و بامیان برای هیچ کسی ارزش تبلیغاتی ندارد.
مدارس علمیه ولایت دایکندی
در ولایت دایکندی به خاطر عشق به امور معنوی و بعضا به خاطر نبود و یا کمبود مدارس جدید بسیاری از مردم علاقمند بودند که فرزندان شان در مدارس دینی تحصیل نمایند. در شرایط فعلی ورق تا اندازه زیادی برگشته است. به مدارس علمیه دایکندی به هیچوجه توجه لازم صورت نمی گیرد. بدین ترتیب هم اقبال مردمی کاهش یافته و هم بزرگان دین توجهی چندانی به این خطه ندارند. به عنوان نمونه دو سال است که مثلا نماینده حضرت آیت الله سیستانی در افغانستان  سال ها است که قصد دارد به دایکندی برود و حال طلبه های مدارس را بپرسد. اما به خاطر مریضی و یا به خاطر دوری راه  و صعب العبور بودن آن نتوانسته اند به دایکندی بروند، صرفا به همین دلیل شخصی طلاب ولایت دایکندی با وجود فقر مطلق از دریافت شهریه آن مرجع دینی محروم بوده اند؟!! طلبه های مقیم در مدارس دایکندی از هیچ یک از مراجع شیعه شهریه دریافت نمی کند در حالی که بزرگان بسیاری از معاون رئیس جمهور گرفته تا آیات عظام کابل نشین به نام این طیف مظلوم ازارگانهای خارجی از ایران گرفته تا انگلستان و آمریکا پول دریافت می کنند. اما دایکندی سرزمین نفرین شده است. طلبه اش نیز چنین خواهد بود.
1-   دارالعلوم در مرکز ولایت با بیش از صد طلبه.
2-   مدارس علمیه در کل ولایت 31 تا است که اغلب یا تعطیل یا نیمه تعطیل است:
1-   مدرسه علمیه مهدیه مرکز نیلی.
2-   2-  مدرسه علمیه رسول اکرم(ص) ده عروس خوشک.
3-   - مدرسه علمیه مهدیه استاد اخلاقی منطقه شیش قوم احمد بیگ.
4-   مدرسه المهدی شیخمیران.(سابقه حدود سی ساله دارد)
5-   مدرسه علمیه امام المنتظر(ع) مرکز اشترلی.
6-   مدرسه علمیه کورگه شیلان.
7-    مدرسه علمیه منطقه شیخ علی بندر،
8-   مدرسه علمیه بغل کندو.)
9-   - مدرسه امیرالمومنین وطمه(خدیر).(مدرسه باسابقه است اما شخصی اداره می شود).
10-                        مدرسه علمیه دره خودی. مدرسه علمیه ولی عصر(ع)  بندر.
11-                       مدرسه علمیه امام جعفر صادق(ع) بندر.
12-                        مدرسه علمیه... بندر(فدایی)
13-                        مدرسه علمیه... سیاه چوب بندر( آقای اخلاقی).
14-                       مدرسه علمیه امام علی (ع) بندر.(آقای دانش).
15-                        مدرسه علمیه خاتم الانبیاء(ص) سنگ تخت.(مدرسه باسابقه است)
16-                        مدرسه علمیه امام صادق(ع) زردنی شهرستان (بزرگترین و مجهز ترین مدرسه علمیه ولایت دایکندی52حجره،16 مدرس و دو طبقه ساختمان حدود دو هزار جلد کتاب دارد. در گذشته تا سطح کفایه تدریس می شده اما اکنون تا اصول فقه وشرح لمعه). حدود پانزده تا بیست طلبه دارد.
17-                        مدرسه علمیه امام علی(ع) کدنک شهرستان.(مدرسه باسابقه است)
18-                        مدرسه علمیه ابوالفضل العباس لرگر( محمودی).
19-                        مدسه علمیه باقرالعلوم صدخانه شهرستان(شالج – واعظی).
20-                       مدرسه علمیه امام صادق(ع) تمران(اسلامی).( درگذشته مدرسه مهمی بوده است و اکنون نیز به صورت اساسی بازسازی شده اما تقریبا متروکه است).
21-                       مدرسه علمیه جعفریه چهارصد خانه شهرستان.( در مرکز منطقه گیروی شهرستان واقع شده است)
22-                       مدرسه علمیه ولیعصر(ع) وطنه چهارصد خانه.
23-                       مدرسه علمیه توحیدیه دره خودی.
24-                       مدرسه علمیه صادقیه بالای وئیر.
25-                       مدرسه علمیه سنگینک( فهیمی ولسوالی خدیر فعلا غیر فعال)
26-                       مدرسه علمیه امام حسن(ع) قوچنغی(بازار قوچنغی) ولسوالی اشترلی.
27-                       مدرسه علمیه امام صادق(ع) عبدی( ولسوالی اشترلی).
28-                       مدرسه علمیه کیسو( ولسوالی کیتی).
29-                       مدرسه علمیه باقر العلوم اسکان شهرستان( فعلا تعطیل)
30-                        مدرسه علمیه باقرالعلوم برکر حسن رضا.  ولسوای شهرستان
31-                        مدرسه علمیه رباط دیکتورولسوالی میرامور(1386).
وضعیت مدارس علمیه به خاطر بی سرو سامانی و نداشتن مرجع حمایت کننده، بسیار تاسف بار است. بیش از بیست و چند تای آن ها کلا تعطیل است و بقیه با تعداد شاگردان بسیار اندک و وضعیت درسی فاجعه بار به فعالیت های خود ادامه می دهند. کمبود برنامه درسی، کمبود استاد، نبود کتاب های درسی، و مهمتر از همه فقر طلاب عامل نا امیدی بسیاری از طلاب و اساتید شده است. در این مدارس عموما آرد و نان و غذا به صورت گذشته های بسیار دور از سوی خود طلاب تهیه و آورد ه می شود.
غربت مدارس علمیه در این ساحه بسیار رنج آور است و نسل طلبه در حال انقراض. فکر نکنم این سربازان به حال خود رها شده،گرسنه، بدون کتاب، بدون استاد، بدون برنامه، بدون میز و چوکی، بدون فرش، بدون کتابخانه، بدون نرم افزار و کامپیوتر، بدون آینده روشن، بتواند برای امام زمان کاری انجام دهند. توقع کاری از ایشان صحیح به نظر نمی رسد!
تهیه کننده: محمد تقی مناقبی
منبع: کتابخانۀ مرکزی دایکندی




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر