در این وبلاگ مطالب مختلف مربوط به افغانستان در مجموع و مخصوصاً هزاره ها در سراسر جهان، سایر مطالب و یادداشت های شخصی به نشر میرسد.
سلام هزارستان چشم براه نظرات، پیشنهادات و انتقادات سازندۀ شماست، و هم چنان از قلم بدستان گرامی میخواهد که دست نوشته هایشان را برای سلام هزارستان بفرستند تا زینت بخش صفحات آن گردد.

۱۳۹۰ دی ۲۸, چهارشنبه

شعری برای بابه



پدر ای شعرما! ای شور ما ! ای افتخار ما!
شکوه شوکت ما، قدرت ما ،اقتدار ما،
خروش نسل ما، خشم بلند روزگار ما
غرور ملت ما، غیرت قوم و تبار ما
سوار لافتی!سردار صاحب ذوالفقار ما
امیر صف شکن،کرار عصر کار و زار ما
زجا خیز و بپا کن پرچم سبزولایت را
ندای حق مذهب ر ا، امامت را،وصایت را

  1. مزاری زینت تاریخ میهن مهربان بابه!
    شهید راه ازادی و مکتب، قهرمان بابه!
    سپهسالار و یار و یاور مستضعفان !بابه!
    ابر مرد جهاد سرخ قرن!ای جاودان بابه
    نهنگ قلزم آ تش شهاب اسمان بابه
    خدنگ قلب خصم و خار چشم دشمنان بابه!
    کجایی یوسفا! بار دگر مصر ملاحت را
    بگیر از گله ء گرگان قرارو خواب و راحت را
    * * *
    تو مارا بابهء بیدار دل بودی پدر بودی
    انیس و مونس و تاج سرو نور و بصر بودی
    به شام محنت و غمها تجلی سحر بودی
    دلیر عرصه های اتش و خون و خطر بودی
    به چشم فتنه ها برنده شمشیر دوسر بودی
    تو خندق افرین مرحب بر انداز دگر بودی
    نیارد درد دستانت! زدی بیخ ضلالت را
    شکستی کاخ ظلم و جور و بیداد و بطالت را
    * * *
    دلیرا ! خیز و دشت و گلشن ازادگان بنگر
    بهار مردم غمدیده ء خود را خزان بنگر
    حریم مذهب اندر سلطهء نامحرمان بنگر
    کنام شیر را جولانگهء خیل سگان بنگر
    اسیر درهم ودالر گروهی نا جوان بنگر
    به گرد خوان ذلت ازدحام دلقگان بنگر
    بیا مردانه بشکن بند و زنجیر اسارت را
    بسوزان روح سازش را،غلامی را،حقارت را
    * * *
    پدر ای شعرما! ای شور ما ! ای افتخار ما!
    شکوه شوکت ما، قدرت ما ،اقتدار ما،
    خروش نسل ما، خشم بلند روزگار ما
    غرور ملت ما، غیرت قوم و تبار ما
    سوار لافتی!سردار صاحب ذوالفقار ما
    امیر صف شکن،کرار عصر کار و زار ما
    زجا خیز و بپا کن پرچم سبزولایت را
    ندای حق مذهب ر ا، امامت را،وصایت را
    نویسنده: جوادی
    منبع: غرجستان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر