بیش از ده سال از استقرار نظام دموکراسی در کشور می
گذرد، زمانی که کنفرانس بن اول دایر گردید و همه اقوام و گروهها روی یک مکانیزم
سیاسی دموکرات توافق حاصل کردند، وعده هایی زیادی برای توسعه و پیشرفت متوازن در
سراسر کشور داده شد...
Mif_1967@yahoo.com
بیش از ده سال از استقرار نظام دموکراسی در کشور
می گذرد، زمانی که کنفرانس بن اول دایر گردید و همه اقوام و گروهها روی یک مکانیزم
سیاسی دموکرات توافق حاصل کردند، وعده هایی زیادی برای توسعه و پیشرفت متوازن در
سراسر کشور داده شد. در مناطق مرکزی هزاره جات چندین پروژه مهم در برنامه ها
گنجانده شد، تصویری که روی کاغذ پیاده گردید، چنین روایت می کرد که دیگر فقر و
بدبختی و تبعیض از سرزمین افغانستان رخت بر می چیند و توسعه و انکشاف متوازن در
سراسر کشوراجرا خواهد شد، اما متاسفانه این تصویر فقط روی کاغذ بود و در طول ده
سال گذشته مناطق مرکزی باردیگر روایت تبعیض را به داستان هزار ویک شب تبدیل کردند،
اگر هیزم به صلیب کشیدند، اگر برای داشتن برق بارها و بارها شکایت و انتقاد و
اعتراض کردند و اگرالاغی را برای زحمات آب رسانی اش جایزه دادند، هیچگاه این فریاد
ها و انتقادات به گوش هیچ دولت مردی و دولت زنی نرفت.
تا این که وزیر زنی که به ماتم 4 فرزندش نشسته
است، به سمبل و نماد فقر وبدبختی مردم مناطق مرکزی هزاره جات تبدیل گردید، زنی که
امروز خود با مرگ دست و پنجه نرم می کند و 4 فرزندنش آرام از فقر روزگار در گورها
خفته اند. وزیر روایت فقر و قصه بیداد روزگار است، هرچند اسم او وزیر است، اما زنی
نشسته بر مسند وزارت فقر است، تا سمبلی برای همه زنانی باشد که در سخت ترین
شرایط شب و روز با فقر دست و پنجه نرم می
کنند تا غمنامه تاریخ چند صد ساله هزاره جات به
تکرار روایت گردد.
وزیر ۳۸ سال دارد و در ولسوالی دور افتاده ورس
ولایت بامیان زندگی می کند، اما خداوند به او کودکان 4 قلوداد، اما در سرزمینی که
مادران یک فرزند خود را به سختی تغذیه می کند، برای مادری که 4 فرزند شیر خوار
دارد، چگونه امکان زندگی وجود دارد، طبیعت که نمی داند اینجا هزاره جات است و
فقرآباد و مسئولی و حاکمی برای مردم این سرزمین احساس مسئولیت نمی کنند و نباید در
این سرزمین کوهستانی 4 قلو بیاورد. چون در دیگر سرزمین ها و کشورها این رسم هست که
وقتی مادری چند قلو می آورد، دولت تمامی نیازمندی های صحی و مادی او را قبل و بعد
از زایمان تامین می کند، اما در افغانستان آنهم در هزاره جات از دولت مردان خود
باید چنین انتظاری را هم داشت؟.
همین یکی دوماه پیش بود که ولایت های
بامیان و دایکندی از ولایت های قحطی زده اعلام گردید که حدود 70 درصد این مردم
زیرخط فقر زندگی می کنند و نیاز شدیدی به کمک های غذایی دارند. در چنین منطقه ای
که فقر و تبعیض بیداد می کند، واقعا می توان انتظار داشت مادری که 4 قلو به دنیا
می آورد، خودش و فرزندانش سالم باشند؟
داکتر حسنیداد مصدق رئیس مرکز صحی ورس می گوید:
"این مادر در تمام زمان بارداریاش از نان خشک و کچالو (سیب زمینی) تغذیه کرده
و وضعیت صحیاش بسیار نامناسب بود. وزیر از منطقه دوردست "پیتابجوی" در
ولسوالی ورس است و پس از چندین ساعت خود را به مرکز صحی ولسوالی رسانیده است.
بررسیهای ما نشان میدهد که بیشتر مادران در مناطق دوردست بامیان دچار سوء تغذیه هستند.
از این جهت یا کودکان مرده به دنیا میآورند یا کودکان شان بعد از تولد از بین میروند
".داکتر مهرعلی حسنی سرپرست اداره صحی بامیان نیز می گوید: "فقر در بامیان به سلامت مردم به شدت
آسیب رسانده است. بسیاری از مادران باردار نمیتوانند در هنگام بارداری تغذیه مناسب
داشته باشند. هرچند آمار دقیقی وجود ندارد که نشان دهد چه تعداد از مادران در بامیان
به سوء تغذیه مبتلا هستند و یا هنگام زایمان خود یا کودکانشان از بین میروند، اما
به نظرمیرسد که مادران و کودکان زیادی به دلیل سوء تغذیه با خطر مرگ دست و پنجه نرم
میکنند."
ابراهیم مبلغ که در این منطقه به کار
دارو فروشی مشغول است می گوید: "بیشتر مردم به مراکز درمانی اصلاً دسترسی ندارند
و در مناطق دوردست قابله نیست، در بسیاری از روستاها راههای مواصلاتی مسدود میشوند
و امکان رسیدن به مراکز صحی وجود ندارد. در بیشتر سفره های خانوادههای بامیانی فقط
چای و نان است . دولت به فکر ما نیست. هنوز کمکهای زمستانی صورت نگرفته و امکان این
وجود دارد که در زمستان امسال، مرگ و میر مادران در بامیان بیشتر از سالهای قبل باشد".
این گونه روایت ها جدید نیست که خواندش
تعجب همگان را برانگیزد، زیرا هرباری که رسانه ها در باره مناطق مرکزی هزاره جات
مطلبی و گزارشی می نویسند، بخش عمده روایت های آن همین قصه هزار و یک شب فقر است و
نداری و دست و پنجه نرم کردن در سایه فقر و مردن به خاطر گرسنگی!.
البته این تنها بامیان نیست که به نماد فقر و
مشکلات مردم مناطق مرکزی تبدیل شده است بلکه ولایت دایکندی نیز حتی شرایط بدتر از
بامیان را دارد. مقامهای محلی در دایکندی گفته اند که هنوز آمار دقیقی از مرگ و میر
مادران در این ولایت در دست نیست، اما به دلیل کوهستانی بودن و دشواری ارتباطات و کم
بودن مراکز درمانی و به ویژه نبودن متخصص بیماری های زنان، سالیانه دهها مادر هنگام
زایمان و عوارض ناشی از بارداری و زایمان جان خود را از دست میدهند. به گفته شماری
از ساکنان ولایت دایکندی، داکتران مردی که در این ولایت کار میکنند هم پاسخگوی مشکلات
آنها نیستند، زیرا هم تعداد آنان کم است و هم شماری از آنان تحصیلات طبی و مجوز قانونی
برای کار ندارند.
البته تنها دایکندی از این مشکل برخور دار نیست،
بلکه در همه مناطق مرکزی به دلیل نبود داکتر واقعی کسانی که آشنایی اندکی با برخی
از دواها دارند، به عنوان داکتر مشغول فعالیت هستند. این داکتران دوافروش گاهی وقت
ها اشتباهات فاحشی می کنند که منجر به مرگ تعداد زیادی از بیمارانش می شوند، این
گونه با سرنوشت مردم بازی می کنند. طبیعی است وقتی در این مناطق کوهستانی وسرد سیر نه قابله ای باشد و نه داکتری و نه
مراکز صحی فعال در ولسوالی های این سرزمین، بهترین زمینه را برای داکتران قلابی و
دوا فروشانی که فقط به فکر فروش دواهای شان هستند، فراهم می کند.
به هرحال وزیر که امروزها خود در بستر
بیماری به سوگ فرزندانش نشسته است، روایتی از تندیس فقر و تبعیض و توسعه نیافتگی
دردنیای مدرن امروز و در نظام دموکراسی حاکم برکشور است که قانون اساسی دارد و در
آن آمده است که همه اقوام در محدوده جغرافیایی این سرزمین همه افغان هستند و از
حقوق و وجایب مساوی برخوردارند و ثروت ها و درآمدهای ملی و خدمات به طورعادلانه
برای همه مردم این سرزمین توزیع می شود. اما وقتی وزیر در سایه فقر به سوگ 4
فرزندنش می نشیند، روایتی است از این حقیقت تلخ که چیزی تغییر نکرده و باردیگرباید
قصه هزار و یک شب فقر و بیداد و تبعیض را به تکرار گرفت.
نویسنده: محمد اسحاق فیاض
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر