این تحول نوعی هوشدار به رژیم کابل است که اولاً، خود را به عنوان نمایندهی رسمیافغانستان وزن زیادی ندهد، چون این رژیم به نوعی از واقعیتهایی ترکیب شده است که اگر از بدنهی آن جدا شوند وزن و اعتبار آن را آسیب میرسانند؛ ثانیاً، موضع و رویکردهای آن در عرصهی روابط بینالمللی افغانستان واقعبینانه و هوشمندانه نبوده و بیش از حد متعارف خطوط رسمیدیپلوماتیک را زیر پا کرده است...
به نظر میرسد نشست آلمان و اعلامیهای که در پایان این نشست منتشر شده است از جنبههای گوناگون قابل ملاحظه است. در این نشست و اعلامیهی پایانی آن، اشاراتی وجود دارد که در نوع خود در تاریخ سیاسی معاصر افغانستان بیسابقه اند:
1) سیاست بینالمللی در قبال افغانستان از صورت کلیشهای و کلاسیک بیرون شده است که در آن فقط خواست پاکستان یا گروههای خاصی در افغانستان مورد ملاحظه قرار میگرفت و سایر واقعیتها و نیروها به زور و فشار به پیروی و اطاعت کشانده میشدند و یا مورد نفی و بیاعتنایی قرار میگرفتند. تحول جدید نشان میدهد که سیاست به نوعی توازن گرایش مییابد و واقعیتهای گوناگون به طور همزمان مورد توجه قرار میگیرند.
2) این تحول نوعی توازن میان واقعیتهای سیاسی اثرگزار در معادلهی سیاسی افغانستان نیز برقرار میکند و برای اطراف مختلف زمینهی آن را مساعد میسازد که با تکیه بر منابع خارجی بر سیاستهای تکبُعدی در داخل کشور اصرار نداشته باشند و واقعیت وجودی خود را مطابق آنچه خود دارند سنجش کنند نه اینکه از زور و فشار بیرونی برای رقابت و چانهزنی داخلی استفاده کنند. شاید حساسیت آقای لیوال و واکنش وزارت خارجهی افغانستان حاکی از این امر باشد.
3) در هنگامهی مذاکره با طالبان، این تحول نوعی هوشدار به این گروه است که اولاً، خود را تنها طرف قضیهی افغانستان احساس نکنند و در میز مذاکرات بیش از حد لازم چانه نزنند؛ ثانیاً، متوجه باشند که برای سیاست بینالمللی گزینههای بیشتری وجود دارد که میتواند این گروه را به گونههای دیگری نیز چلنج دهد؛ ثالثاً، گرایش بینالمللی به مذاکرهی مستقیم با طالبان برای ختم جنگی است که طالبان نیز برندهی خاص آن محسوب نمیشوند. گویا طالبان فرصت دارند که به قیمت کمتر از شر جنگ خلاص شوند ورنه منتظر بهایی باشند که سنگینتر خواهد بود.
4) این تحول نوعی هوشدار به رژیم کابل است که اولاً، خود را به عنوان نمایندهی رسمیافغانستان وزن زیادی ندهد، چون این رژیم به نوعی از واقعیتهایی ترکیب شده است که اگر از بدنهی آن جدا شوند وزن و اعتبار آن را آسیب میرسانند؛ ثانیاً، موضع و رویکردهای آن در عرصهی روابط بینالمللی افغانستان واقعبینانه و هوشمندانه نبوده و بیش از حد متعارف خطوط رسمیدیپلوماتیک را زیر پا کرده است؛ ثالثاً، این رژیم با چالشهای سنگینی در درون افغانستان مواجه است که میتواند پایههای استحکامش را لرزان سازد؛ رابعاً، جامعهی بینالمللی در معادلهی سیاسی افغانستان دستش خیلی هم زیر سنگ یک گروه یا دستهی خاص بند نیست و میتواند به گونههای دیگری نیز به قضایا رسیدگی کند.
5) رژیم کابل باید اکنون برای بازتعریف هویت و جایگاه حقوقی خود فکر دیگری هم داشته باشد؛ چون اولاً، مذاکره با طالبان، نشست آلمان و نشر اعلامیهی مشترک نمایندگان جبههی ملی و مقامات عالیرتبهی امریکایی بدون توجه به خواست و نگرانی این رژیم پیش میرود و این به معنای آن است که رژیم کابل نقش موثر خود را در معادلات سیاسی از دست داده است؛ ثانیاً، وقتی این رژیم با سوال اعتراض و نارضایتی واقعیتهای سیاسی برجستهی داخل کشور مواجه شود، نقطههای اتکای آن برای پیشبرد اهداف و سیاستهای حکومتی آن کدام است.
6) به نظر میرسد نشست آلمان و اعلامیهی مشترک نمایندگان جبههی ملی و مقامات امریکایی برای پاکستان نیز پیام خاصی دارد. هنوز نقش پاکستان در مذاکرات طالبان با مقامات امریکایی در قطر افشا نشده و معلوم نیست که این کشور در آن مذاکرات تا چه حد دخیل است. اما به نظر نمیرسد که این مذاکرات با عدم توجه به خواست و رضایت پاکستان انجام شود. طالبان به هیچ صورت نمیتوانند به چنین اقدام بزرگی متوسل شوند مگر اینکه چراغ سبز و هدایتهای لازم را از پاکستان گرفته باشند. بنابراین، نشست آلمان و اعلامیهی مشترک پایانی این نشست برای پاکستان بیش از سایر طرفهای معادلهی سیاسی افغانستان هوشداردهنده است.
7) نشست آلمان و محتوای اعلامیهی مشترک شدیداً حاوی پیام و هوشدارهای سیاسی است. طرحهایی که در اعلامیه تذکر یافته اند، نقش واقعیتهای سیاسیای که در سقوط طالبان مورد اشاره قرار گرفته اند، و موضعی که در قبال عملکردها و پیوندهای تروریستی طالبان ذکر شده اند، همه اشارههای معین سیاسی دارند. اگر به تاریخ سیاسی سه دههی اخیر افغانستان مراجعه شود، این نشست و اعلامیهی پایانی آن را میتوان در نوع خود تحول بیسابقهای قلمداد کرد که از تغییرات زیادی در معادلات سیاسی افغانستان خبر میدهد.
8) اکنون باید منتظر ماند که اقدام بعدی جامعهی بینالمللی و مخصوصاً ایالات متحدهی امریکا چه خواهد بود. شکی نیست که ابتکار عمل در سیاستهای افغانستان هنوز هم در دست قدرتهای بزرگ بینالمللی است و متغیرهایی که از جانب جامعهی جهانی بر سیاستهای افغانستان تأثیر میگذارد از نقش تام و تعیینکننده برخوردار اند. نشست آلمان، گام بلندی در راستای رویکرد جدید جامعهی بینالمللی در قبال افغانستان محسوب میشود، اما باید انتظار داشت که گامهای بعدی چگونه و در کجا برداشته میشوند.
9) جبههی ملی با تحول جدید در برابر چالش سنگینی قرار گرفته است تا نشان دهد که آیا ابتکار آن چیزی متفاوتتر از مودلهای گذشته است و یا هنوز هم با کارت گذشته در میدان جدید بازی میکنند. اگر جبههی ملی نتواند در ارایهی ابتکارات جدید پیشگام باشد، افتخار آغاز را خواهد داشت، اما لزوماً در افتخارات بعدی مقام اول را احراز نخواهد کرد. سیاستهای جدید اغلب به رویکردهای سیاسی جدید و اتخاذ سنتهای جدید ضرورت دارد. زمامداران حاکم بر کابل یکی از اشتباهات عمدهی شان بعد از کنفرانس بن این بود که سیاست جدید را با سنتهای کهنه رهبری کردند و این امر در نهایت نتیجهی خوبی نداد. جبههی ملی نیز باید بیشتر از همیشه فشار ارایهی ابتکار جدید را در برابر خود احساس کند. اگر این جبهه باز هم از این تحول برای استفادههای مقطعی و کوتاهمدت در رابطهی بینگروهی و یا چانهزنی و امتیازگیریهای سیاسی داخل افغانستان کار گیرد، به نظر میرسد بازی موفق خود را به زودی به نقطهی شکست خود تبدیل خواهد کرد.
10) به نظر میرسد نشست آلمان و اعلامیهی مشترک پایانی آن تنها یک آغاز است و بیشتر حالت "آزمایش و خطا" دارد و واکنشسنجی میکند. شاید از اینگونه آزمایشهای واقعیتسنج در ظرف دو سال آینده نمونههای زیادی را شاهد شویم.... همزمان با تحول اخیر، ابتکار دیگری تحت نام "دیورند جرگه" نیز در کشورهای غربی با قدرت و مانور زیادی حرکت دارد که باید رویهی دیگری از بازی سیاسی کنونی در افغانستان باشد. "دیورند جرگه" که با اشتراک چهرههای پشتونی در خارج از افغانستان برگزار میشود یکی از آخرین نشستهای خود را در ویرجینیای ایالات متحدهی امریکا برگزار کرده و در آن خواهان لغو خط دیورند و واگزاری سرزمینهای دو طرف مرز به افغانستان است. اشتراک کنندگان این جرگه از حمایت بینالمللی برای خواست خود حرف میزنند و از اینکه باید دعوای حقوقی آنها به سازمان ملل کشانده شود و از این قبیل حرفها...
11) حساسیت آقای لیوال و واکنش وزارت خارجه افغانستان نشان میدهد که نشست آلمان و اعلامیهای که به مطبوعات داده شده است، در انتقال پیام ابتدایی خود موفق بوده است. رژیم کابل و تمام حلقاتی که تا کنون در فضای نسبتاً غیرواقعبینانه سیاست کرده اند، باید مجال خوبی یافته باشند که با تعریف جایگاه، توانمندی و امکانات خود برای ورود در بازی جدید آماده شوند.
نویسنده: استاد عزیز رویش
منبع: افشار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر