در این وبلاگ مطالب مختلف مربوط به افغانستان در مجموع و مخصوصاً هزاره ها در سراسر جهان، سایر مطالب و یادداشت های شخصی به نشر میرسد.
سلام هزارستان چشم براه نظرات، پیشنهادات و انتقادات سازندۀ شماست، و هم چنان از قلم بدستان گرامی میخواهد که دست نوشته هایشان را برای سلام هزارستان بفرستند تا زینت بخش صفحات آن گردد.

۱۳۹۰ شهریور ۲۰, یکشنبه

جنگ سرد جدید، پس از جنگ سرد (قسمت اول)



 وضعیت بحران زده جهان تک قطبی ترسیم شده توسط امریکا بر مبنای «استراتژی محوری سیاست خارجی آمریكا در عصر پسا جنگ سرد» از یک طرف به ظهور قطب های جدید قدرت در جهان انجامید، از طرف دیگر باعث تشدید «برخورد تمدنها»، آتش جنگ و نا امنی در فلسطین و لبنان و عراق و افغانستان، رشد تروریزم بین المللی، ترافیک مواد مخدر، گرم شدن زمین، بحران اقتصادی، دوبرابر شدن قیمت مواد خوراکی، افزایش روز افزون قیمت نفت و …نیز گردید. که این نابسامانی ها، هر کدام به نوبه خود پارادايم های خطرساز برای امنيت و صلح جهاني پس از جنگ سرد به حساب میایند . به همین لحاظ “زبردست ‌ترین استادان روابط بین‌الملل و تحلیل‌گران امنیت ملی و جهانی همچنان حیرت‌زده‌ی جهان پس از جنگ سرد هستند. اما براستی جهان آینده چگونه جهانی‌ست؟ یك جهان تك‌قطبی؟ یك جهان چندقطبی؟ جایگاه آمریكا و اروپا و چین و روسیه در این جهان كجاست؟. نسبت آنها با یكدیگر چگونه برقرار می‌شود؟ .”1





جنگ سرد در گذشته( 1947-1991) تنها بین دو ابرقدرت جهان جریان داشت و بقیه کشور ها به نحوی از انحا جزء اقمار این دو قطب قدرت (امریکا و شوروی) بودند . با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد بین دو بلوک شرق و غرب، امریکا به عنوان تنها ابرقدرت بلامنازع جهان، از موضع یگانه هژمون برتر، نظم نوین جهانی را خارج از قوانین پذیرفته شده نهاد های بین المللی، طراحی کرد که بقول نوام چامسکی ” امریکا پیشبرد طرح نظم نوین جهانی را با توسل به زور و دکترین جنگ پیشدستانه بنیان گذاشت.”
درین راستا جرج بوش پدر، رئيس‌ جمهوري وقت امريكا در ماه اپریل 1991، استراتژي ملي کشورش، پس از جنگ سرد را در يك پيام راديويي خطاب به جهانيان، چنین اعلام كرد:“جهان به اين نتيجه رسيده است كه نه نظام چندقطبي و نه نظام دوقطبي، بلكه تنها نظام تك‌قطبي است كه مي‌تواند صلح و امنيت جهان را تضمين كند و اينك ايالات‌متحده امريكا به دليل قدرت اقتصادي و نظامي بي‌رقيب بيش از هر كشور ديگري استحقاق رهبري نظام تك ‌قطبي را دارد.”
در راهنماي سياست دفاعي که از سوي پنتاگون ۱۹۹۴ – ۱۹۹۲ انتشار يافت، بي هيچ ملاحظه اي گفته شده است كه: ” ايالات متحده، كشورهاي صنعتي پيشرفته را از دست زدن به هر گونه تلاش براي به چالش خواندن رهبري ما باز خواهد داشت و « ظهور هر گونه رقيب جهاني را در آينده » تحمل نخواهد كرد.”2 در انتخابات سال 2000 جرج بوش پسر اعلام كرد:” كشور مقتدري مثل امريكا نمي‌تواند در نظام آنارشيك بين‌المللي، همچون ديگر كشورها فقط يك بازيگر باشد بلكه امريكا به‌ خاطر برخورداري از تسلط نظامي بر جهان، بايد رهبري نظام بين‌الملل را برعهده گيرد.” با اين رويكرد ايده‌آليستي، ” امريكا به جاي تنظيم واقعيت هاي جهان و در ‌پيش‌گرفتن يك رفتارِ مبتني بر اين واقعيت ها، قصد داشت به واقعيت هاي جهاني و تنظيم رفتار ديگران با رويكرد خود بپردازد . در اين نگرش، امريكا خود را حق مطلق مي‌دانست و مدعي بود هركه با ما نيست، عليه ما است .” 3
امریکا با این رویکرد یکجانبه، در نظر داشت تا با حضور قوی در خاورمیانه و جنوب شرق آسیا و آسیای مرکزی، قدرت های بزرگ جهانی و منطقه ای شامل اروپا، چین، روسیه، هند، پاکستان و ایران را مهار کرده و با تسلط بر منابع انرژی و معدنی حوزه خلیج فارس و اور آسیا، به نفع هژمونی امریکا نظام تک قطبی تحت سیطره خویش را تحکیم بخشد .
“منطقه خليج فارس نه تنها به دليل سهم خود در تامين نفت امريکا (ديگر منابع در طول سالهاي گذشته از اهميت بيشتري برخوردار شده اند) بلکه به اين دليل که به ايالات متحده اين امکان را مي دهد که بر شريان هاي انرژي جهان قفل زده و در صورت لزوم رقيبان جهاني خود را از دسترسي به آن محروم کند، حياتي جلوه مي نمايد، چاس فريمن که در دوران بوش اول به عنوان سفير امريکا در عربستان سعودي خدمت کرد، مي گويد حکومت جورج بوش بر اين عقيده است که براي دسترسي داشتن به اين منابع عظيم ، شما بايد آنها را تحت کنتنرل خود داشته باشيد . مايکل کلير، استاد مطالعات صلح و امنيت جهاني در دانشکده همپشاير و نويسنده کتاب «جنگ براي منابع» مي گويد: کنترل عراق يعني کنترل نفت به عنوان اهرم قدرت نه به عنوان سوخت ، کنترل منطقه خليج فارس به معني کنترل اروپا، ژاپن و چين خواهد بود. در نهايت يعني به دست گرفتن شريان اصلي قدرت.”4
به همین منظور امریکائی ها تلاش دارند تا بر علاوه شرق میانه، تسلط نفوذ سیاسی، نظامی و اقتصادی شان را بر کشورهای تازه استقلال یافته آسیانه مرکزی، نیز استحکام بخشیده و ازینطریق حاکمیت مطلق خویش را بر دومین شریان منبع انرژی جهان مستحکم سازد.” آمریکایی ها در حال حاضر موقعیت خود را در منطقه ی قفقاز عملاً تقویت کرده اند و نمایندگان ساختار های نظامی و سیاسی آن ها در دو جمهوری گرجستان و آذربایجان به طور مداوم حضور دارند و مسأله پیوستن این دو جمهوری به سازمان ناتو نیز به طور فعال در حال بررسی است. منطقه بعدی برای تقویت نفوذ توسعه طلبانه آمریکا آسیای مرکزی می باشد که آن ها به دنبال پایگاه های جدید در این منطقه هستند . پایگاه های نظامی در آسیای مرکزی این امکان را برای آمریکایی ها فراهم خواهدکرد، تا به طور گسترده برای توسعه نفوذ ژئوپلتیک خود با چین به رقابت بپردازد و به حضور نظامی روسیه در این منطقه پایان دهد.”5
اما ظهور قدرت ها و قطب های جدید قدرت در جهان (روسیه، چین، اتحادیه اروپا، هند و …) برخلاف خواست و نظر امریکا، تئوری جهان تک قطبی را به چالش کشیده و موجودیت جهان چند قطبی را در ساختار نظام بین الملل به بحث گرفته اند که این خود مقدمه جنگ سرد جدیدی در دنیای پس از جنگ سرد به شمار میرود .
روسیه اما! اگرچه بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوری، روسیه از سکوی ابر قدرتی جهان سقوط کرد . اما با آنهم پتانسیل، ظرفیت و مؤلفه های ابرقدرتی را که شامل سلاح و دانش اتمی، تسلیحات پیشرفته نظامی، تسلط بر فضا و ماهواره و سرزمین گسترده و پهناور بود، با خود داشت فقط از نگاه اقتصادی، سیاسی از شأن و منزلت ابرقدرتی اش کاسته شده بود . اما ولادیمیر پوتین توانست با مدیریت هوشمندانه قبل از پایان دور دوم ریاست جمهوری اش، گراف اقتصادی روسیه را بالا برده و موفق به رشد تولید ناخالص داخلی و رشد نرخ سالانه %7 گردیده و حتی در شرایط فعلی روسیه را از نگاه اقتصادی در موقعیت بهتر از زمان اتحاد جماهیر شوروی سابق قرار داده است .
ولادیمیر پوتین، با ائتلاف ها و چانه زنی های سیاسی و بازی های اصولی و حساب شده و به موقع و استفاده حداکثری از موقعیت ژئوپولیتیکی کشورش، توانست در حوزه های آسیا و اروپای شرقی و مخصوصا در کشورهای مشترک المنافع آسیای مرکزی که زمانی در جغرافیای حاکمیت شوروی سابق قرار داشتند، روس را بعنوان یک بازیگر مؤثربین المللی، باردگر مطرح سازد . تا جائیکه هفته نامه آمريكايي نيوزويك نوشت: ” روسيه در حال تبديل شدن به رقيبي براي آمريكا است”. در سال 2005 روسیه توانست تسلط چندین ساله آمریکا بر بازار تسلیحات را از بین ببرد.
بنابر گزارش کنگره آمریکا، توافقات تسلیحاتی روسیه با کشورهای در حال توسعه به هفت میلیارد دلار رسیده است. فرانسه با توافقاتی به ارزش 3/6 میلیارد دلار در مقام دوم و آمریکا با2/6 میلیاردلار در جایگاه سوم قراردارند. روسیه تلاش نمود تا با استفاده از پوتانسیل ها، ظرفیت ها و امکانات بالفعل و بالقوه اش نقش و جایگاه موثر خود را بعنوان یک قدرت جهانی در نظام بین الملل، ارتقا دهد . مسلما که برای نیل به این هدف نه تنها نیاز به بازسازی اقتصادی و تسلیحاتی که نیاز مبرم به گسترش حوزه نفوذ یا به اصطلاح « کریدور امنیتی» یا « حیاط خلوت» در اروپای شرقی، آسیای میانه و خاورمیانه نیز داشت .
تا با ایجاد پیمان های نظامی، اقتصادی و سیاسی با سایر قطب های قدرت و کشور های منطقه، جلو تثبیت هژمونی و سیاست یکجانبه گرائی امریکا را بگیرند. به همین منظور پوتین بدنبال استراتیژی «نگاه به شرق» دامنه ارتباط و همکاری های سیاسی، اقتصادی و تسلیحاتی با چین و هند را گسترش داده و در پوشش «سازمان همکاری شانگهای» نقش روسیه را در تعاملات منطقوی و فرامنطقوی پر رنگتر ساخته است.
روسيه با توليد روزانه 84/9 ميليون بشكه نفت با پيشي گرفتن بر عربستان سعودی به بزرگترين توليد كننده نفت خام جهان تبديل شده است . به گزارش روسیران به نقل از منابع خبری در این کشور،” روسيه بيش از 25 درصد توليد نفت كشورهاي غير اوپك را طي سال 2007 در اختيار داشته است.”6 در حال حاضر کشورهای اتحادیه اروپا 25% از منابع سوختی را از روسیه (تا سال 2030 این رقم می تواند به 40% برسد) وارد می کنند .
ولادیمیر پوتین از سلاح برنده انرژی گاز که در اختیار داشت، به پیروی از راهبرد انرژی فدراسیون روسیه مورخ 28 اگوست 2003 که “منابع انرژی را عنصر بنیادین در تعاملات سیاسی مسکو” ذکر نموده است، حد اکثر استفاده را در راستای تقویت اقتصاد و سیاست خارجی روسیه کرد و با علم به این واقعیت، با قطع گاز به اوکراین در شروع سال 2006 میلادی و بلاروس در جنوری ۲۰۰۷ و تهديد مجدد گاز پروم به قطع صادرات انرژى به اوكراين عملا “در بازی بزرگ” شامل گردید .
به همین خاطر سارکوزی رئیس جمهور فراسه از روسیه صریحا انتقاد نمود: “روسیه برای بازگشت به صحنه جهانی،دست به بازی نسبتاً خشنی با برگ های برنده خود، به ویژه برگ های نفت و گاز زده است . حال آنکه جهان و خصوصاً اروپا انتظار دارند با یافتن دوباره و موجه وضع خود، به حل مسائل این روزگار کمکی مثبت و اساسی کند.”7 اما از آنجائیکه ” فدراسيون روسيه در حال حاضر بزرگترين ذخاير گاز جهان را كنترل مي‌كند . به نظر كارشناسان، در صورت برخورد معقول و سرمايه گذاري كافي، گاز روسيه براي تأمين نيازهاي اروپا و شوروي سابق حداقل تا سال 2100 كفايت مي‌كند .
طبق ارزيابي‌هاي مقدماتي، ذخاير گاز طبيعي روسيه در حال حاضر 50 تريليون متر مكعب مي‌باشد و كارشناسان خاطر نشان مي‌كنند كه فعلاٌ تمام مساعي مقامات اروپايي براي كاهش وابستگي به گاز روسيه شكست خورده است.”8 به همین منظور ولادیمیر پوتین در مقاله ای که در« بنیاد مینینگ» به نشر رسید صریحا این استراتیژی را بیان داشته : “دنياى امروز خود را در شرايط ويژه اى يافته و دريافته كه مهم ترين منابع، منابع هيدروكربن است . اين ها مهم ترين ابزارها در دست ما و قويترين اهرم ژئوپوليتيك ماست.”
پوتین با این هشدار، صریحا به امریکا مخصوصا به اروپائیان خاطر نشان ساخت که مسکو برگ برنده ی در بازی جدید بدست دارد و به عنوان یک قطب قدرت در نظام بین المللی ایفای نقش مینماید و خواهان جهان چند قطبی است .” ما طرفدار جهان چند قطبی هستیم و خود من طرفدار این ایده هستم و با یک جانبه‌گرایی مخالفم. آمریکا نمی تواند جهان را تک قطبی اداره کند اگر آمریکا بخواهد جهان تک قطبی را عملی کند، موفق نخواهدشد زیرا هیچ قدرتی در دنیا نمی‌تواند به تنهایی مشکلات جهان امروز را حل کند . چرا که، نه از نظر سیاسی و نه از نظر توانایی‌های مادی، قدرت این کار را نخواهد داشت.
رئیس جمهور روسیه تاکید کرد: وضعیت امروز افغانستان و عراق نتیجه همین تفکر یک جانبه گرایی است و ما باید تلاش کنیم که با پیشرفت همکاریها و هماهنگی با سازمان‌های بین‌المللی بویژه سازمان ملل و احترام به قوانین بین‌المللی در مورد حل مشکلات جهان تصمیمات جمعی بگیریم.”9
در واقع مشكل اصلي در روابط آمريكا و روسيه، اقتدارگرايي پوتين در مقابل يكجانبه گرايي كاخ سفيد در عرصه بين المللي است که این خود مقدمه جنگ سرد جدیدی در جهان کنونی گردیده است. “روابط آمريکا با روسيه يک شيب منفى را طى مى‌کند. تهديد اخير ولاديمير پوتين براى هدف‌گيرى مجدد موشک‌هاى روسى به سمت شمارى از کشورهاى متحد آمريکا در اروپا، تازه‌ترين تجلى اين سردى روابط است.”10 وزارت خارجه روسیه در بیانیه ای شدیدالحنی در ارتباط نصب سپر دفاعی آمریکا در کشور های لهستان و چک اعلامیه ای صادر نمود و در آن امریکا را صریحا اخطار داد: “اگر سپر استراتژیک ضدموشکی آمریکا در نزدیکی مرزهای ما مستقر شود، مجبور خواهیم شد که نه بطور دیپلماتیک بلکه با ابزار نظامی و تکنیکی واکنش نشان دهیم.”11
رسانه های گروهی روسی به نقل از یك مقام ارشد نظامی خبر دادند كه درست در زمانی كه آمریكایی‌ها مشغول استقرار سپرموشكی خود در خاك لهستان و چك هستند، “هواپیماهای استراتژیك دوربرد روسی در كوبا به زمین خواهند نشست. بر اساس این اطلاعات، هم هواپیماهای حامل موشك «توپولف-160» و هم بمب افكن‌های استراتژیك «توپولف-95» از لحاظ فنی قادرهستند تا كوبا پرواز كنند. این مسئله تنها به تصمیمات سیاسی در خصوص ضرورت این اقدام بستگی خواهد داشت. به گفته این مقام نظامی، این احتمال فعلا در حد رایزنی مورد مذاكره قرار گرفته است. كارشناسان معتقدند كه اگر هواپیماهای استراتژیكی روسیه در كوبا فرود آیند، آمریكایی ها بلافاصله توجه خود را روی آن متمركز كرده و جار و جنجال زیادی پیرامون آن بوجود خواهند آورد”12.
از جانب دیگر تمایل اوکراین و گرجستان به عضویت ناتو، روسیه را در وضعیت دشوار قرار داده است زیرا گسترش ناتو در اروپای شرقی و قفقاز، از نظر نظامی و راهبردی، به منزله قطع شاهرگ امنیتی روسیه به حساب میاید . به همین لحاظ ولادیمیر پوتین در آخرین خطابه تلویزیونی اش در مقام ریاست جمهوری آن کشور گفته بود :” روسیه نباید خجالت بکشد که راه هایی را برای نفوذ خود برای جلوگیری از پیوستن اوکراین به ناتو بکار بسته است و این در واقع محافظت از کریمه و سواستوپل و پشتیبانی از مردم شرقی اوکراین است”13.
روسیه برای نیل به این اهداف، بیکار ننشسته و برای جلوگیری از پیشرفت ناتو درین مناطق، طرح هائی را به منصه اجرا گذاشته است از آنجمله ” استقلا‌ل اوستياي جنوبي را در مقابل استقلا‌ل كوزوو طرح مي‌كند و فشار بر گرجستان را در پاسخ به ايجاد سپر دفاع موشكي در اروپاي شرقي و اصرار ناتو براي گسترش رو به شرق افزايش مي‌دهد. گويي قدرت‌هاي بزرگ براي تهديد و تضعيف رقيب هميشه به يك عامل واگرا پيرامون آن نياز دارند. در روند تلا‌ش روسيه براي مقابله با سياست‌هاي يكجانبه آمريكا و افزايش جايگاه خود در نظام بين‌الملل بي‌ترديد نحوه تنظيم روابط اين كشور با اوكراين و گرجستان تعيين‌كننده است”14.
به همین لحاظ “دیمیتری مدودف” رئیس جمهوری روسیه قبل از نشست فوق العاده اتحادیه اروپا درباره بحران گرجستان گفت: “روسیه نمی تواند دنیایی را بپذیرد که در آن آمریکا تنها تصمیم گیرنده باشد. چنین دنیایی بی ثبات است و هر لحظه امکان تهدید آن وجود دارد. دنیای چند قطبی باید مد نظر قرار گیرد.”
پی نوشت ها :
1- عزتی، عزت‌ا…، ”تحلیل ژئوپولیتیکی روابط ایران و عراق“، ماهنامه دیدگاه‌ها و تحلیل‌ها، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی، سال چهاردهم، مرداد و شهریورماه، ۱۳۷۹، تهران،ص 5
2-. Defense Policy Guidance ۱۹۹۲ – ۱۹۹۴، مندرج در مقاله “Metamorphoses d’une politique imperiale، Philip Golub لوموند ديپلماتيك، مارس ۲۰۰۳
3-. روژه گارودي، امريكا پيشتاز انحطاط، ترجمه: قاسم صنعوي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1377، ص70
4- نويسنده: رابرت – درفيوس ● منبع: سایت های خبری – جام جم آن لاین
5- نویسنده: پاول زخاراف منبع http://www.iras.ir/default.asp
6– منبع : روسیران April 27 2008
7- . منبع: http://www.ambafrance-ir.org/articl... بخشی از سخنرانی نیکولای سارکوزی
8- خبر گذاری نووستی روسیه 3/3/ 2008
9-. بر گرفته از سایت عصر ایران تاريخ: – 1386/07/24
10– مقاله‌اى از زيبيگنيو برژينسکى،منبع:سایت www.irdplomacy.ir.
11- منبع بی بی سی سه شنبه 08 ژوئيه 2008 – 18 تیر 1387
12-منبع:خبرگذارینووستی http://pe.rian.ru/defense_safety/po...
13- 7http://www.iras.ir/Default_view.asp...
14- منبع ایراس کد خبر : IRN- 11999 دوشنبه 21 مرداد 1387http://www.iras.ir/defa
منبع: کابل پرس
نویسنده: عباس دلجو

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر