در این وبلاگ مطالب مختلف مربوط به افغانستان در مجموع و مخصوصاً هزاره ها در سراسر جهان، سایر مطالب و یادداشت های شخصی به نشر میرسد.
سلام هزارستان چشم براه نظرات، پیشنهادات و انتقادات سازندۀ شماست، و هم چنان از قلم بدستان گرامی میخواهد که دست نوشته هایشان را برای سلام هزارستان بفرستند تا زینت بخش صفحات آن گردد.

۱۳۹۰ مهر ۲, شنبه

جنگ سرد جدید، پس از جنگ سرد (قسمت دوم و سوم)

به همین خاطر حمله ناگهانی نیروهای ارتش گرجی با توبخانه و  تانک های زرهی در منطقه اوستیای جنوبی و گلوله باران شدید شهر ها و روستاهای  منطقه، بلا فاصله واکنش صریح مسکو را در پی داشت . درین رابطه، ولادیمیر پوتین نخست  وزیر روسیه گفت ” این وضعیت تاسف آور و نگران کننده است و قطعا واکنش  تلافی جویانه ای را در پی می آورد.”و بدنبال این اظهار نظر پوتین  نیروهای ارتش روس به سوی اوستیای جنوبی حرکت نموده و از هوا و زمین نیروهای گرجی  را زیر آتش شدید گرفتند ...

دیمیتری مددوف رئیس جمهور روسیه برای توجیه این عمل  نظامی و تجاوز کارانه، گفت: ” بر اساس قانون اساسی و قوانین فدرال من  به عنوان رئیس جمهوری روسیه موظف هستم از جان و شرافت شهروندان روسی در هرجایی که  باشند دفاع کنم. ما اجازه نمی دهیم که مرگ شهروندان ما بدون مجازات باقی بماند و  مجرمان به مجازاتی که مستحق آن هستند خواهند رسید.”{15} مشخص بود که  میخاییل ساکاشویلی، رئیس جمهور گرجستان از عواقب این حمله و در افتادن با روسیه  کاملا آگاه بود و بدون پشتگرمی به قدرت های غربی و جلب  حمايت و موافقت آنان هرگز دست به چنين اقدامي يعني حمله به اوستياي جنوبي  نمیزد . چون میدانست که درگیری مسلحانه مستقيم  با روسیه را در پی خواهد داشت  و به همین  لحاظ  غربی ها واکنش شدید به اقدام نظامی مسکو  علیه گرجستان نشان دادند.” دیک چنی، معاون رئیس جمهور آمریکا، در گفتگوی  تلفنی با میخاییل ساکاشویلی، رئیس جمهور گرجستان، حمایت و همبستگی ایالات متحده را  با “مردم گرجستان و دولت دموکراتیک منتخب آنان در برابر تهدیدات کنونی علیه  حاکمیت و تمامیت ارضی این کشور” اعلام داشته است . آقای چینی گفت که تهاجم  روسیه نباید بدون پاسخ بماند و افزود که ادامه این تهاجم برای روابط آن کشور و  ایالات متحده و جامعه بین المللی عواقبی جدی در پی خواهد داشت . برای کشورهای  غربی، که عمدتا از دولت طرفدار غرب در گرجستان حمایت می کنند، ثبات و امنیت این  کشور اهمیت ویژه ای دارد به خصوص اینکه خط لوله انتقال نفت باکو-تفلیس-جیهان، برای  صادرات نفت آذربایجان به اروپا، با عبور از خاک گرجستان به دریای مدیترانه حمل می  شود.”{16}
از طرفی روسیه نیز بر این امر کاملا واقف بود و میدانست که  امريکا و اروپا، منطقه قفقاز را شاهرگ منافع راهبردي انرژي و تنها خط لوله اي که تحت  کنترل روسيه قرار ندارد، میداند . مسلما برای پایان دادن بر تسلط روسیه بر  منابع انرژی آسیای میانه، کنترل اين منطقه براي غرب از اهميت فوق العاده اي برخوردار است و امریکائی ها تحت  هر شرایطی از گرجستان به خاطر تامین منافع شان، به دفاع برخواهد خاست . اما روسیه  علیرغم عواقب وخیم این حمله، بی توجه به درگیری با قدرت های غربی، نشان داد که  فعلا در موقعیتی از قدرت قرار دارد که بتواند از منافع منطقه ای روسیه به دفاع  برخیزد . 
چین اما ! “ سه کشور، آمریکا(547 میلیارد دلار)، انگلستان (59  میلیارد و 700 میلیون دلار) و چین (58 میلیارد و 300 میلیون دلار) مکان های اول تا  سوم جهان از نظر هزینه های نظامی در سال 2007 را به خود اختصاص دادند” . {17}. اما درین اواخر چین اعلام نمود که “در  سال 2011 به میزان 12،7درصد( دوارده ممیز 7 درصد) به بودجه نظامی خود نسبت به 2010  که 107میلیارد و پانصد میلیون دلار است ، افزایش میدهد. این ارقام چین را در رده  دوم و قبل از فرانسه و بریتانیا قرار میدهد.”چین برای اینکه بتواند به  عنوان یک قطب قوی قدرت در جهان نقش درخوری داشته باشد، با افزایش هزینه نظامی در  سال 2010 بالغ بر 112 ملیارد دالر توانسته است ارتش بسیار قدرتمندی را سازمان دهد .  طبعا مدرنیزه‌شدن توان نظامی چین، جایگاه این کشور را بمثابه یک قطب قوی در جهان  در مقابل ایده جهان تک قطبی به رهبری امریکا، تثبیت می کند . بنا بگفته دریاسالار  «رابرت ویلارد» فرمانده ارشد نیروی دریایی آمریکا در اقیانوس آرام :“سیستم موشک‌های بالستیک ضد‌کشتی چین به توانایی عملیاتی اولیه رسیده است.  این بدان معناست که موشک بالستیکDF-21D چین که مخصوصا به‌منظور  هدف قراردادن ناو‌های هواپیمابر آمریکا(CSGs ) تولید شده است، اکنون در میان بعضی  از واحدهای ارتش چین توزیع شده تا در هنگام وقوع جنگ و درگیری در عملیات واقعی مورد  استفاده قرار بگیرد.”{18} از طرف دیگر رابرت گیتس، وزیر دفاع  آمریکا قبلا گفته بود که : “چین به یک هواپیمای رادارگریز فوق پیشرفته و  نوعی موشک زمین به هوای پیشرفته دست یافته است که قدرت نظامی آمریکا را تهدید می‌کند.  چینی‌ها توانایی آن را دارند که برخی قابلیت‌های نظامی ما را در خطر قرار دهند و  ما باید مواظب چنین اتفاقی باشیم.” در جنگ فضایی نیز چین رقیبی باالفعلی  برای امریکا محسوب میگردد . این امر زمانی به اثبات رسید که که چین یکی از ماهواره‌های  هواشناسی قديمي خود را كه در مداري در فاصله ۵۰۰ مايلي زمين در حركت بود در سال ۲۰۰۷ با استفاده از موشك ضد ماهواره اي منهدم کرد . این اقدام چین به معناي خنثي شدن برتري تكنولوژيكي  آمريكا در فضا و نوعی هشدار برای واشنگتن  بود .  
تشدید رقابت های امریکا و  چین در جهان، مخصوصا در آسیای میانه، ناگزیر چین را به دفاع از حوزه امنیتی اش  درین منطقه انرژی خیز آسیانه میانه از طریق ایجاد سازمان همکاری شانگهای و گسترش  همکاری های اقتصادی، سیاسی و نظامی با روسیه و ایران واداشت . “در  واقع قدرت حاکم در جستجوی استقرار دنیای چند قطبی است که در آن، چین روزی در  جایگاهی ممتاز بین اولیها قرار گیرد در مرکز و نه در راس، چین میخواهد بدرخشد و نه  تحت سلطه گیرد .” {19} كوي جيان (Xujan ) از موسسه مطالعات بين ا  لمللي چين با تائید سیاست منطقه گرائی دولتش، چنین مي گويد :”افزايش منطقه  گرائي راه موثري براي محدود كردن هژموني آمريكا است.” رشد سریع اقتصادی چین که ناشی از  اتخاذ سیاست “اصلاحات در های باز” آن کشور میباشد، چین را تبدیل به یک  قدرت قوی اقتصادی، نظامی ساخت و مانند هر قدرت قوی دیگر در جستجوی ساحه امنیتی  اطرافش مخصوصا غرب چین ( آسیای میانه) گردید که با هماهنگ ساختن روسیه با خویش  ” در قالب مشارکت استراتیژیک ” برای جلوگیری از نفوذ ناتو در آسیای  میانه، متفقا طرح پیمان همکاری های شانگهای را با حضور چین، روسیه، قیرقیزستان،  ازبکستان، تاجکستان و قزاقستان به عنوان اعضا و هند و پاکستان و ایران بعنوان  ناظر، ریختند . چین و روسیه موفق شدند تا حدودا 25% نفوس کل جهان را در پیمان  همکاری شانگهای گرد آورده و با ایجاد این پیمان، چتر امنیتی مناسب برای حوزه نفوذ  شان ایجاد کردند . بزرگ‌ترین هدف چین از  ایجاد سازمان همکاری های شانگهای، تحکیم اهداف سیاسی، استراتژیکی و اقتصادی خویش  نه تنها در آسیای میانه است که با همکاری روسیه و کشور های منطقه، حوزه نفوذ آن را  جهانی ساخته و خواهان نقش بیشتر  سازمان  همکاری شانگهای از لحاظ سیاسی، اقتصادی، نظامی در منطقه و جهان بوده تا از آن  بعنوان عامل بازدارنده حوزه نفوذ ناتو و غرب کار گیرد . تا ازینطریق قدرت چانه‌زنی خویش را  افزایش ‌دهد.
چین ضمن انکشاف روابط سیاسی با روسیه،  به انکشاف روابط اقتصادی نیز بین دو کشور پرداخته و در زمينه اقتصادي، حجم تبادلات تجاري دو كشور در سال ‌٢٠٠٠ به ٦٧/١٠ ميليارد دلار و در سال ‌٢٠٠٦ به ‌٣٩/٣٣  ميليارد دلار و در سال ‌٢٠٠٧ به ‌١٧/٤٨ ميليارد دلار و در سال 2010 به مرز 60 ميليارد دلار  نزديك شده است . از شانس خوب مسکو – پکن “برای نخستين بار نيازهای  استراتژيک اقتصادی چين و پلاتفرم های توسعه دولت روسيه از نوعی همسوئی برخوردار  گرديده و انان را نه به صورت دو رقيب اقتصادی در اسيا بلکه چون دو شريک در کنار هم  قرار داده است . به روشنی ميتوان ديد که دولت پوتين پلاتفرم توسعه اقتصادی روسيه  را بر گسترش و صادرات توليدات صنايع زير قرار داده است . 1- نفت و گاز 2- انرژی  هسته ای 3- چوب و الوار 4- فلزات 5- صنايع نظامی . چنين استراتژی نه تنها با  پلاتفرم های توسعه اقتصادی چين در تناقض قرار نمی گيرد بلکه مکمل ان است . با نگاه  به اقلام وارداتی چين و مقايسه ان با صادرات روسيه و بالعکس ، ميتوان به اين موضوع  پی برد هم چنين بنا بر پيش بينی بانگ مرکزی روسيه حجم مناسبات تجاری ميان اين دو  کشور تا سال 2010  به 80 ميليارد افزايش  خواهد يافت”{20}.  
عضويت چين در سازما ن تجارت جهاني در سال ٢٠٠١  در اين راستا تعيين کننده بود ” چين صبورانه جايگاهي در مجمع کشور هاي آسياي جنوب  شرقي ، که از ابزار هاي اصلي جنگ سرد بود، نيز براي خود پيدا کرد .در سال ١٩٩١ چين تنها جزو ناظران اين نهاد بود اما امروز از اعضاي موثر آن مي باشد و توانست  در نوامبر ٢٠٠٤ ايجاد منطقه مبادله آزاد را در اين مجمع به کرسي نشاند” {21} .  کشور های آسیائی  نیز از داخل شدن چین  بمنزله قدرت قوی و  تاثیر گذار در مسائل منطقوی و فرامنطقوی استقبال نمودند همانطور که محقق آمريکايي  داويد شامبوگ مي نويسد :در مجموع ديپلماسي دو  جانبه و چند جانبه پکن بسيار کاراست و اعتماد مناطق آسيايي را به خود جلب کرده است. در نتيجه اغلب کشور هاي منطقه، چين را به مثابه  همسايه اي خوب، شريکي سازنده، طرف مذاکره اي با ملاحظه و قدرت منطقه اي  که وحشت بر نمي انگيزد مي شناسند »{22}.  این یک واقعیت غیر قابل انکار است که  کشور های صنعتی نیاز شدید به انرژی نفت و گاز دارند . به همین دلیل چین از اهمیت دست یابی به بازار های انرژی آسیای میانه واقف میباشد . چون امکان  د ارد در صورت بروز بحران، بین امریکا و چین، نیروی دریایی چین توان رویارویی با  امریکا، را ندارد . ناوگان جنگی امریکا بدون برخورد مستقیم با ناوگان جنگی چین، می تواند چین را در محاصره  خشن دریایی قرار دهد . اما برای چین راه بیرون آمدن از این معضل وجود دارد : “چین می تواند با احداث لوله های انتقال نفت و گاز  به روی زمین یعنی خارج از ساحه نفوذ ناوگان جنگی امریکا، نفت و گاز کشور های اسیای  میانه را و حتی ایران را که تا به امروز صادر کننده عمده نفت برای چین می باشد ،  بدون مزاحمت امریکا به خاک خود وارد کند . این کار به طور جدی وضعیت ژئوپولیتیک را  تغییر خواهد داد و امنیت نسبی واردات نفت و گاز به چین تامین خواهد شد “{23} . آقاي تري کلنر کارشناس  چين و آسياي مرکزي تشريح مي کند که  در اين «بازي بزرگ» چين هم سه هدف را دنبال مي  کند: «نخست تأمين امنيت خود به خصوص در استان ترک زبان گزينژيانگ که با آسياي  ميانه هم مرز است؛ دوم همکاري با همسايگانش به قصد جلوگيري از اهميت يافتن زياد  قدرت بزرگ ديگري در فضاي آسياي ميانه؛ و سرانجام [تضمين] عرضه مواد انرژي زا.  از چند سال پيش در باره خريد دارائي هاي نفتي فراوان پکن از آسياي ميانه بسيار  قلمفرسائي کرده اند چين حتي در دسامبر ۲۰۰۵ يک خط لوله نفتي را افتتاح کرد که آتاسوو در  قزاقستان را به آلاشانکو در گزينژيانک مي پيوندد. نخستين قرارداد نفتي در آسياي مرکزي را پکن در سال ۱۹۹۷ امضاء کرد. چين در برنامه هاي خود چشم انداز بلند مدتي دارد. اين کشور توانسته است بنياد هاي استواري  را در آسياي ميانه برپا سازد که امروز ثمره آنرا دريافت مي کند“{24}. يکي از  اعضاي شوراي سردبيري peoples  Daily در آستانه نشست سران گروه هشت نوشت : ” اگرچه چين عضو  گروه 8 نيست اما اين کشور نظم اقتصادي جهان را دگرگون مي کند و به اين ترتيب بدون  مشارکت چين، بحث پيرامون اقتصاد جهان از اهميتي برخوردار نخواهد بود.”{25} «ما سیانتان» رییس اداره دولتی آمار چین، آهنگ رشد اقتصادی  چین در سال 2010 را 10،3 درصد اعلان کرد. وی در این خصوص اظهار داشت : “علی  رغم تاثیر منفی بحران مالی جهانی در سال 2009، دولت چین موفق شد آهنگ رشد اقتصادی  را در حد بالای خود حفظ کند.”
هند، اما ! از جواهر لعل نهرو چنین  نقل قول می کنند که : “هند،  باید به جایگاه اصلی و حقیقی خود برسد و نمی تواند یک نقش و جایگاه دست دوم در  جهان داشته باشد. ما باید خود را برای همه شرایط آماده کنیم. جهان باید ما را در  تمام شرایط به حساب بیاورد.” هند در ابتدا و درجه نخست در پی آن  است “تا به عنوان قدرت برتر در حوزه اقیانوس هند مورد شناسائی قرار گیرد .  دهلی نو، مدت ها است که خود را بعنوان قدرت برتر جنوب آسیا در نظر میگیرد . هند  همچنین در صدد است تا از هر مسیری که امکان دارد خود را بعنوان یک قدرت جهانی  تاثیر گذار مطرح کند .”{26} به همین منظور” گزارش سالانه وزارت دفاع هند –  2005-2006 صفحه  2.8 “پیشرفت آرام  و یکنواخت و مداوم در دستیابی به یک جهان واقعا چند قطبی، که هند نیز یکی از قطب  های آن است ” را خاطر نشان کرده است.   اداره کنندگان هند از دیر باز تلاش نموده اند تا از همه ظرفیت ها و امکانات  دست داشته شان استفاده بهینه کرده و در شکاف اختلاف جهان دوقطبی در دوران جنگ سرد  حداکثر استفاده را از امکانات اقتصادی، نظامی و سیاسی اتحاد جماهیر شوروی برده و  هند را در قطار کشور های پیشرفته صنعتی قرار دهند . بعد از سقوط اتحاد جماهیر  شوروی نیز “  دیپلماسی فعال دهلی نو در سال های اخیر با هدف گسترش حضور، دسترسی، و روابطش با  شرکای جدید در جنوب آسیا، آسیای میانه و نیز قدرت های مهم جهانی طراحی شده است.  این راهبرد مستلزم یک سیاست خارجی جدید از سوی هند است که نه تنها تحکیم قدرت  منطقه ای را مد نظر داشته باشد، بلکه از آن هم فراتر رفته و به صحنه جهانی و فرا  منطقه ای نگاه کند.”{27} در گزارش اکونوميست آمده است که تلاش هند براي  پيوستن به اقتصاد‌جهاني و ترکيب جمعيتي دلخواه اين کشور موجب رشد متوسط سالانه و  پايدار 9/6‌درصدي در اين کشور در فاصله سال‌هاي 2006 تا 2020 خواهد شد. دموکراسي  کارا، دستگاه قضايي مستقل و قانون‌اساسي قابل احترام ،همگي به رشد اقتصادي اين  کشور کمک کرده است. در حال حاضر “هند به عنوان صادركننده عمده  نرم افزار درجهان شناخته مي شود. به حدي كه بيشتر نرم افزارهاي  آمريكا را هندي ها مي نويسند و درآمد هند از محل صدور نرم افزار،  از درآمد نفتي ايران بيشتر است . “{28} از طرف ديگر در حال حاضر “هند  با دارا بودن 1/1 ميليون نفر نظامي سومين ارتش،چهارمين نيروي هوايي و پنجمين نيروي دريايي  بزرگ و يكي از بزرگ ترين خريداران سلاح در سطح جهان است كه از آمريكا و روسيه ، سلاح خريداري مي كند. هند در سال 2005 با 5/4  ميليارد دلار خريد اسلحه بزرگ ترين خريدار اسلحه در بين كشورهاي در حال توسعه بوده است.  فقط روسيه در پنج سال گذشته بيش از 10 ميليارد دلار اسلحه به هند فروخته است و تماس  ها براي فروش 9 ميليارد دلار ديگر نيز در جريان است و معاون نخست وزير روسيه از  افزايش فروش تسليحات اين كشور به هند تا سقف 19 ميليارد دلار خبر داده است.”{29} هند در فاصله سالهای 1998 تا 2009 بودجه نظامی  خود را با 83 درصد افزایش به 36 میلیارد و سیصد میلیون دلار رساند و از این نظر  هند به رده نهم هزینه نظامی در جهان قرار دارد.
ادامه دارد
پی نوشت ها : 
15- منبع http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=729302 -
16- منبع بی بی سی دوشنبه 11 اوت 2008 – 21 مرداد 1387   
17-. منبع http://www.iras.ir/default.asp سالنامه گزارشات تحلیلی انستیتوی مسائل جهانی استکهلم SIPRI
18 – http://www.hamshahrionline.ir/news-126673.aspx
19- منبع سایت باشگاه  اندیشه – نوشته فرانسوا ژولین –فکر خارج (چین) انتشارات سوی پاریس 2000
20- منبع : http://folk.uio.no/seidad/m2.htm
21- دیپلوماسی متقارن نوشته مارتین بولارد منبع :  لوموند دیپلوماتیک اوگوست 2005 .
22- نشريه امنيت بين المللي ، واشنگتن ، جلد ٢٩،  شماره ٣ زمستان ٢٠٠٤ـ ٢٠٠٥ مقاله China engages Asia.  Reshaping the Regional Order
23- مقاله”چین در آسیای میانه چه می خواهد  نویسنده : الکساندر خرام چیخین  منبع سایت ایراس : سه شنبه 9 بهمن 1386
24-.جمهوري هاي نوپيدا و قدرت هاي بزرگ نوشته Regis GENTE لوموند دیپلوماتیکژوئن ٢٠٠٧
25- منبع روزنامه اعتماد شماره 1415 22/3/86 – مقاله : گروه 8 و قطب هاي جديد قدرت نويسنده:  نيکلابولارد مترجم: بابک پاکزاد
26-. منبع باشگاه اندیشه  – نوشته جرج پرکویچ – آیا هند یک قدرت مهم است – واشنگتن کوارتر لی .  گزارش سالیانه وزارت دفاع هند در سال 2005-2006
27- منبع سایت باشگاه  اندیشه .مقاله    “جینگ – دونگ یوان –روابط چین و هند  . ترجمه  مهدی کاظمی؛.
28-. ایران نیوز پیپر شماره ۲۰۲۴ – سال هفتم – دوشنبه ۲۴ دي ۱۳۸۰
29- نقل از روزنامه سرمایه شماره  455 نویسنده پیمان قره باغی
قسمت سوم
اتحادیه اروپا اما ! “اين اتحاديه از سهمي بيش از 25% اقتصاد جهاني، 35% تجارت  جهاني و نيز توليد ناخالص داخلي بيش از 10 تريليون دلار، جمعيتي بالغ بر 450  ميليون نفر و مساحتي برابر چهار ميليون كيلومتر مربع “، بعد از تحولات یازدهم سپتامبر تلاش نمودند تا بر علاوه  تثبیت قدرت اقتصادی بر قدرت نظامی و سیاسی شان افزوده و بعنوان بازیگر مهم و اثر  گزار در نظام بین الملل بعنوان قطب قوی قدرت به ایفای نقش بپردازند . به همین لحاظ  با  آمريکا در ارتباط تحقق استراتژی کلان “جهان  تک قطبی”که به ” حاکميت مطلق ايالات متحده برمنابع انرژی  خاورميانه با هدف کنترل بهای نفت در بازارهای   جهانی” منجر میگردد، اختلاف بنیادی دارند . این تضاد آنان در  رابطه با جنگ عراق، مشاهده گردید که اکثر کشورهای اروپائی درین جنگ امریکا را یاری  نرساندند. فرانسه و آلمان  و بلژیک مخالفت  آشکار شان را با این اقدام امریکا اعلام نمودند . “اتحادیه اروپائی علیرغم مخالفت برخی از اعضایش، با  تصدی نقش هژمون توسط امریکا مخالف است و شکل گیری این ساختار را با اعتبار و  جایگاه بین المللی اروپا همسو ارزیابی نمیکند . از دیدگاه این بازیگران ،«امریکائی  شدن جهان» نمیتواند سرانجام مناسبی برای نظام جهانی باشد و لازم است تا این نظم با  توجه به توان و نقش اروپا اصلاح شود.”{30} 
در  راستای اتخاذ چنین سیاستی است که قبلا وزیر امور خارجه سایق انگلیس  آقای دیوید میلیبند،، در تضاد با توصیه   تونی بلر، نقش جدید بریتانیا در دنیا را به این صورت خلاصه کرده  بود: ” بریتانیا پل رابط بین آمریکا و اروپا نیست و بجای آن می خواهد کانونی  جهانی برای ارتباط بین شبکه های مطرح باشدبه عبارت  ساده تر، بریتانیا شاهد بوجود آمدن مراکز جدید قدرت در دنیا است و می خواهد در کانون ارتباط بین آن مراکز باشد . “ طراحان استراتژی دراز مدت  سیاست خارجی بریتانیا، مانند همتایان اروپایی خود، پذیرفته اند که “تا چند دهه دیگر، نقطه ثقل قدرت سیاسی،  اقتصادی و نظامی جهان از اقیانوس اطلس به منطقه اقیانوس آرام نقل مکان خواهد کرد و  هیچیک از قدرت های اقتصادی اروپا، به تنهایی قادر به رقابت با قطب های جدید نخواهد  بود .“{31  } شوراي اطلاعات ملي آمريكا   نیز اخيراً در گزارشي با عنوان ”شكل‌دهي آينده جهان“ پيش‌بيني كرده  است كه ” قرن بيست و يكم احتمالاً ”قرن آسيايي“ خواهد بود. در اين گزارش  بر نقش اساسي هند و چين در شكل‌دهي به آينده جهان با عنوان، موج سوم جهاني شدن  تأكيد شده است.” {32} رئاليست هاي ساختاري ( نو واقعگرايي)  مانند كنت والتر، جان  مرشمايمر و کریستوفرلاین  از عمر كوتاه حيات تك قطبي  خبر مي دهند. آنها با برداشت از نظريه سنتي موازنه قوا معتقدند که: “موفقيت بي همتاي آمريكا پس از فروپاشي شوروي، به زودي باعث مخالفت گسترده  ديگر كشورهاي بزرگ خواهد شد. به نظر آنها آمريكا بايد از ادعاي هژمونيك خود كاسته  و خود را با گذار به سمت نظام جهاني چند قطبي سازگار كند.“{33} “سخنان بی پرده جورج دبلیو بوش،  رئیس جمهوری آمریکا درباره گسترش سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) تا مرزهای  روسیه و جنوب اروپا و ابراز نگرانی روشن رهبران اروپا از آینده روابط خود با  روسیه، باعث شده اختلاف نظر میان اروپا و آمریکا در مورد وظایف ناتو آشکار شود.  همزمان با تشکیل کنفرانس سران۲۶ کشور عضو ناتو در بخارست، پایتخت رومانی، تردید بیشتر رهبران اروپا  درباره انگیزه ایالات متحده از اصرار بر گسترش سریع این پیمان تا مرزهای امنیتی  روسیه و نقاط حساس سراسر اروپا رو به افزایش بوده است و نگرانی افکار عمومی را نیز  در لحن رسانه ها می توان به خوبی احساس کرد وزیر امور خارجه آلمان گفت که او نسبت  به گسترش بی موقع ناتو به گرجستان و اوکراین بدبین است و این “بدبینی را در  مردم اروپا هم احساس می کنند.” تحلیلگران اروپائی می نویسند بین اروپا  وآمریکا اختلاف در مورد اهداف پیمان ناتو متفاوت است. در حالیکه اروپا این پیمان  را همچنان دفاعی و منطقه ای می داند دولت بوش مایل است آنرا به سراسر جهان گسترش  دهد و برای تحکیم قدرت آمریکا به عنوان تنها ابر قدرت و نیز مبارزه با تروریسم  جهانی مورد استفاده قرار دهد.”{34}
ایران اما ! عمده ترین دلیل نگرانی ایران درحال حاضر حضور نظامی قدرت ‎های فرا منطقه ‎ای به ویژه آمریكا در مرز های شرقی و غربی اش
افغانستان اما ! با توجه به فکتور های  بالا بخوبی در می یابیم که از دست آورد های سیاست نظم نوین جهانی  امریکا، تشدید مسابقات تسلیحاتی، تروریسم بین المللی، میلیتاریسم لجام گسیخته، فقر  و نا امنی در اقصی نقاط جهان میباشد که در نتیجه، جنگ سرد جدیدی را بین امریکا و  قطب های جدید قدرت در پی داشته است .   متاسفانه در بازی   جدید پس از جنگ سرد، بین امریکا و سایر قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای،  افغانستان با توجه به موقعیت ژیوپولیتیکی اش، یکی از کانون های اصلی تصادم و میدان  زورآزمائی قدرت های درگیر گردیده است که برخورد و تصادم  منافع قدرت های بزرگ جهان مانند امریکا،  اتحادیه اروپا، چین، روسیه و …  در  کریدور امنیتی ترسیم شده توسط این هژمون ها، چالش های امنیتی منطقه ای و بین  المللی را بوجود  آورده است . ام بی نقوی در انترپرس سرويس می  نويسد که : ” افغانستان همواره جزئی از رقابت قدرت های بزرگ خارجی بوده  است و حتی اگر بازيگران تغيير کرده باشند کابل بازهم در مرکز برخوردهای “بازی  بزرگ”، صرف نظر از شکل و پيمانه آن، باقی مانده است . قدرت های بزرگ امروزی جهان يا  همين اکنون در افغانستان قرار دارند، از قبيل امريکا و متحدان آن، و يا در دروازه  های آن به سر می برند، مانند چين، روسيه، هند و ايران .  پاکستان خود را به  اندازه ای بزرگ می شمارد که بايد در تعيين سرنوشت افغانستان سهمی داشته باشند.”{35} 
این واقعیت نشانگر این مسئله میباشد که  افغانستان با توجه به موقعیت ژئوپولیتیکی که دارد اکنون از موقعیت ژئواستراتیژیک  نیز برخوردار گردیده و به چهار راه تصادم قدرتهای بین المللی و منطقه ای مبدل  گردیده است. قطعا  بازیگران منطقه ای و  بین المللی در راستای تامین منافع شان درین میدان باهم به رقابت میپردازند که کار  شناس  سایت اطلاعاتی «افغانستان رو» اندری  سیرینکو از بازیگران سیاسی افغانستان نام میبرد : “ایالات متحده امریکا، ناتو، حکومت رسمی کابل،  طالبان، پاکستان، ایران، اتحادیه اروپایی، سازمان همکاری شانگهای، سازمان قرارداد  امنیت دسته جمعی ، جی – 8 “. که شروع بازی و تصادم منافع  قدرت های ذیدخل در قضایای افغانستان “از حاشیه فیصله های اخیر ناتو { در بخارست} معلوم میگردد که امریکا و متحدین  آن میخواهند تا بزرگترین بازی دیگر انکشافی اهداف استراتیژیکی خویش را در منطقه از  جمله حوزه آسیای مرکزی، آغاز نماید . درین بازی بدون شک افغانستان به تخته خیز،  علیه اهداف بعدی آنها مبدل خواهد گردید.”{36} 
حضور دوامدار و همه جانبه امریکا در افغانستان  و انعقاد پیمان استراتیژیک :
- “اين توافقنامه، اصول و نيازهاي اساسي را كه تبيين‌كننده‌ی  حضور درازمدت، فعاليت‌ها و هماهنگي‌هاي نيروهاي امریکايي در افغانستان است، مشخص  مي‌كند.
- “كليه مؤسسات و املاك موجود در خاك افغانستان (بر اساس فهرست  تنظيمي از سوي امریکا) طي دوره حضور نيروهاي امریکايي بر اساس اين توافقنامه در  اختيار امریکا قرار مي‌گيرند و نيروهاي امریکايي از زمان اجراي توافقنامه، حق  استفاده از آنها را دارند. 
- “نيروهاي ايالات متحده و ائتلاف بين المللي در اجراي عمليات  نظامي مقتضي براساس مشوره و ضوابط از پيش تعيين شده آزادي عمل خواهند داشت.”
- “تشويق توسعهء آزادي و دموکراسي در گسترهء منطقه” 
و…
این پیمان استراتیژیک، میان افغانستان و امریکا در دراز مدت  نه تنها زمینه تاسیس پایگاه های نظامی امریکا را در افغانستان در پی خواهد داشت  بلکه توازن قواء را یکطرفه به نفع امریکا در منطقه بهم خواهند زد . نظريه  پردازان استراتژيهاي امنيتي مانند «جيمز روزانا» معتقد است که : “موافقتنامه  امنيتي آمريکا و افغانستان چيزي جز تضمين قانوني حضور آمريکا در افغانستان نيست و  اين مسأله مزاحمت ها و آسيب هاي زيادي را براي کشورهاي منطقه پديد مي آورد . ” در واقع، این کار به معنی نشانه رفتن عمق استراتیژیک کشورهای منطقه  بوده و قطعا دخالت آنانرا در پی خواهند داشت . که ما درین اواخر تغیر در ادبیات  سیاسی در جهان را شاهدیم . در گزارش اخیر “مایکل مک کانلی” مدیر اداره اطلاعات ملی  آمریکا، روسیه و چین هم ردیف با  القاعده، عراق و ایران رسماً بعنوان منبع تهدید خارجی برای آمریکا اعلام شده اند:“  کشورهای روسیه و چین هم دشمنان بالقوه آمریکا محسوب می شوند. آمریکا باید برای مقابله  با توان روز افزون نظامی آنها آماده شود”{37} .جنرال لیونید ایواشوف رئیس اکادمی مسائل  جئوپولتیک روسیه نیز به خبرنگار سایت فارسی رو اعلام داشت ” امریکا در افغانستان برای دفاع از دموکراسی و اعاده  نظم نیامده است، امریکا از خاک افغانستان به مثابه پایگاه استراتژیک جهت آوردن  فشار بر چین، پاکستان، ایران و کشورهای آسیای میانه استفاده میکند “{38}.
از سوی دیگر از دیر باز به این طرف هند و پاکستان نیز دامنه میدان منازعه شان را از  کشمیر به افغانستان کشانده  و این کشور را  جزء حیاط خلوت منافع شان به حساب آورده اند . احمد  رشید، تحلیگر برجسته پاکستان در کتاب تازه اش “سقوط به هرج و مرج” می  گوید : “موفقیت هند در افغانستان از سال ۲۰۰۱ به این سو “لانه زنبور را  در اسلام آباد شورانده و پاکستانی ها به این باور رسیده اند که هند در حال تسخیر  افغانستان است ” . اگرچه برخی صاحبنظران می گویند که هندیها نیز در محافل  خصوصی اعتراف می کنند که افغانستان را ابزاری برای کنترل پاکستان می دانند بارنت روبین، صاحب نظر در امور افغانستان و رئیس مرکز مطالعات دانشگاه نیویورک، دیر زمانی  است که باور دارد افغانستان به میدان رقابت میان هند و پاکستان تبدیل شده است آقای روبین می  گوید “اسلام آباد و دهلی جدید، تا به حال به نظر می رسد که بیشتر نگران منافع  امنیتی کشورهای خود هستند تا منافع جمعی هر سه کشور، و در این میان این افغانستان  است که بهای سنگینی برای رقابت هند و پاکستان می پردازد”{39}. 
اما درنگی بر تاریخ سیاسی نظامی افغانستان این امر  را بخوبی آشکار میسازد که افغانستان با توجه به موقعیت ژئوپولیتیکی و سوق الجیشی  که دارد با وجودیکه همه قدرت های منطقوی و بین المللی در طول تاریخ چشم طمع و  تسخیر آنرا داشته اند اما هیچکدام از آنان نتوانسته اند به تنهائی افغانستان را برای  مدت طولانی، جزء حوزه قدرت خویش در آورند . این امر به تجربه ثابت شده است که  افغانستان با توجه به اینکه میدان اتصال شاهراه های قدرت های جهانی است  اما هیچگاه بمثابه عامل اجرائی یک قدرت برعلیه  منافع سایر قدرت های در گیر، نقش بازی کرده نتوانسته اگر در برهه از زمان این مهم  اتفاق افتاده به تعقیب اعمال این سیاست، دخالت کشور های بیرونی آغاز شده و به  تعقیب آن، سیل خون جاری گردیده و جنگ های خانمانسوزی بر مردم مظلوم کشور ما  تحمیل گردیده است.
پی نوشت ها  : 
30- منبع : ماهنامه همشهری دیپلوماتیک – شماره  8-نیمه اول اسفند 1382
31-نوشته شهریار رادپور   منبع:http://ir-eu-observer.blogfa.com/post-
32- منبع : [32] www.dni.gov (2004/9/4)
33-. کولین دونک- چشم انداز  تازه در استراتیژی کلان امریکا ،ترجمه ناصر اسدی فصلنامه راهبرد شماره 29 بهار  1385 ص 296
34- http://www.bbc.co.uk/persian/worldnews/story/2008/04/080403_shr-mr-nato.shtml
35- . منبع : http://www.nawanews.co.uk/news/india_pakistan.html
36- ناتو و افغانستان – ناتو در  افغانستان نوشته سنجر غفاری منبع بارسی رو -23/4/2008
37- منبع ایراس کد خبر : IRN- 11795       http://www.iras.ir/default.asp .
38- فارسی رو – مسکو – 8/3/2008
39- ‘بازی بزرگ’ هند و پاکستان در خاک افغانستان منبع : http://www.iras.ir/default.asp
نویسنده: عباس دلجو
منبع: فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر