اين همه حملات دقيق و سنجيده شده طالبان، مي تواند اين شك مردم را به يقين برساند كه طالبان در درون حكومت نفوس قابل ملاحظه اي دارد يا اين كه از درون اين حكومت با طالبان همكاري صورت مي گيرد...
حكومت افغانستان هر بار كه طرح مصالحه و مذاكره را با طالبان پيش كشيده است. طالبان به طرح پيشنهادي حكومت پاسخ دندان شكن داده است. با اينهم حكومت از در نرمش و مصلحت با طالبان برخورد كرده است. اين نرمش و مصلحت، فرصت تبارز و نمايش را به طالبان فراهم كرده است و طالبان با استفاده از اين مصلحت حكومت، به فعاليت هاي نظامي و تبليغات سياسي دست زده است.
نوعي از ذهنيت زدگي را هم در بين مردم افغانستان و هم در جامعه جهاني خلق كرده است كه طالبان از قدرت قابل حسابي، برخوردار است و حتا نسبت به حكومت افغانستان قدرت بيش تر دارد.
هميشه پيام طالبان به حكومت اين بوده است كه طالبان اين حكومت را نمي خواهد و قصد شان اين است تا اين حكومت را براندازند.
طالبان در هر مناسبت ملي و حكومتي، با انتحار و حملات مسلحانه شان به حكومت، پيام مشخص و روشن داده است. در روز استقلال امسال، حمله انتحاري را در بخش فرهنگي سفارت انگليس انجام دادند. در هفته شهيد، چند حمله انتحاري و يك حمله مسلحانه را كه مدت بيست ساعت طول كشيد در محل هاي عمده و مركزي شهر كابل به راه انداختند.
اين حملات انتحاري از طرف طالبان پاسخي بود به مناسبت هفته شهيد و هم پاسخي بود به خاطر استقبال حكومت افغانستان، ناتو و امريكاه از گشايش يك نمايندگي سياسي طالبان در قطر دوبي.
معلوم نيست حكومت بااين برخورد طالبان با مردم افغانستان، از كدام چشم انداز سياسي، همواره طرح پيشنهادي مصالحه و مذاكره را به طالبان مي دهد.
در حالي كه پاسخ طالبان، همواره مشخص و روشن است: ما (طالبان) تو (حكومت افغانستان) را نمي خواهيم. بهتر اين است تا حكومت نيز در قبال طالبان، برخورد مشخص، سنجيده شده و روشن داشته باشد. در صورتي كه برخورد حكومت با طالبان همچنان از چشم اندازهاي نامشخص و ناروشن صورت بگيرد؛ امكان فرصت بيش تر نمايش و دست رسي به منابع قدرت را براي طالبان فراهم مي كند.
حكومت مي تواند با طالبان راه مصالحه را به پيش بگيرد اما چگونگي اين مصالحه مهم است. چشم انداز اين مصالحه، بايد روشن و مشخص باشد. راهكارهاي عملي، براي اين مصالحه در نظر گرفته شود نه اين كه زير نام اين مذاكره و مصالحه، پول مصرف شود اما معلوم نباشد كه اين پول به كجا و براي چه مصروف شده است. امروزه، هزينه هاي زياد، زيرنام مصالحه با طالبان مصروف مي شود بدون اين كه نتيجه اش معلوم باشد. حتا مي توان گفت: زيرنام مصالحه با طالبان فساد مالي صورت مي گيرد.
اين همه حملات دقيق و سنجيده شده طالبان، مي تواند اين شك مردم را به يقين برساند كه طالبان در درون حكومت نفوس قابل ملاحظه اي دارد يا اين كه از درون اين حكومت با طالبان همكاري صورت مي گيرد.
در غير آن چگونه طالبان مي تواند به مركز شهر كابل داخل شوند و در يك بلند منزل سنگر بگيرند و براي دو روز مهمات خفيف و سنگين براي جنگ و زير آتش گرفتن موقعيت هاي خاص شهر كابل داشته باشند. اين حمله در حالي صورت مي گيرد كه در هر چهار راه اين شهر، كنترول و پسته هاي امنيتي وجود دارد.اين حمله طالبان با راكت به شهر كابل بيانگر اين است كه در اين شهر نه نيروه امنيتي اي وجود دارد و نه هم استخبارات.
اگر وجود داشته باشند، چگونه مي توان باور كرد كه نه نفر با راكت به مركز شهر وارد شوند، وزارت دفاع، داخله و امنيت ملي از آن بي اطلاع بماند. يا اين كه نيم كاسه اي زير اين كاسه هست؛ كه اين همه امكان را براي طالبان در درون اين حكومت فراهم مي كند. در صورتي كه نيم كاسه اي وجود نداشته باشد، حكومت بايد در طرح و برنامه نظامي و امنيتي اش تجديد نظر كند و برنامه هاي استخباراتي و امنيتي كارامدتر روي دست بگيرد. تا بتواند لااقل از وقوع حملات انتحاري و مسلحانه طالبان، جلوگيري كند.
با اين همه يغماگري طالبان، بازهم اگر حكومت بدون در نظرگيري برنامه و راهكار مشخص، همچنان با عجز و بيچارگي و مصلحت هاي نا روشن براي مذاكره و مصالحه با طالبان ادامه بدهد، اين مساله مي تواند قوت بگيرد كه حكومت در افغانستان سياست داخلي مشخص و منافع سياسي مشخصي را دنبال نمي كند و فاقد يك كليت سياسي و مجموعه اي از تناقضات است كه در اثر يك فشار كردهم آمده است و از سرچشمه هاي مختلف آب مي خورد و هر گروه وابستگي اي دارد، كه در خدمت همان وابستگي اش قرار دارد و براي تحقق مرام هاي همان وابستگي اش در درون اين حكومت كار مي كنند.
مساله اساسي اين نيست كه حكومت با طالبان مصالحه نكند. حكومت بايد براي صلح و رويكارآمدن يك نظام سياسي باثبات، كار كند. اما اين كار بايد داراي راهكار مشخص سياسي، اجتماعي، اقتصادي و قانوني باشد.
طالبان با پذيرفتن راهكار مشخص، مي تواند شامل نظام سياسي كشور شود. در صورتي نبود يك راهكار مشخص براي مصالحه با طالبان، مردم افغانستان هر روز قرباني اين برنامگي و مصلحت هاي ناروشن حكومت، مي شود. بدون يك چشم انداز روشن در مذاكره و مصالحه با طالبان، غير از قرباني مردم، پيامدي ديگر وجود نخواهد داشت.
نرمش و مصلحت نا مشخص حكومت در برابر طالبان، مردم اين كشور را به قراباني گرفته و نظام سياسي، اجتماعي، اقتصادي، بازار و سرمايه گذاري، و جامعه مدني را به چالش كشيده است. پس بهتر است حكومت با چشم انداز روشن و بدون هيچ مصلحت و علايقي، با قوت و قدرت يك حكومت با يك گروه مخالف خود (طالبان) برخورد كند يا هم وارد تفاهم سياسي شود. در غيرآن، همان برخورد ده ساله طالب با مردم و حكومت افغانستان تكرار خواهد شد.
نویسنده: یعقوب سینا
منبع: کابل پرس
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر