بر مبنای این سنت، پول های هنگفتی که هر ماه و هر سال از توده های زحمت کش جامعه هزاره جمع آوری می شود، به صورت رسمی در اختیار مراجع دینی حکومتی در ایران قرار می گیرد. نهادهای دینی و سیاسی جمهوری اسلامی با در نظرداشت منافع ملی خویش تصمیم می گیرد این پول ها را در کجا و چگونه به مصرف برساند...
استدلال های مخالفان و موافقان برگزاری سالگرد مرگ آیت الله خمینی در پایتخت افغانستان، در فضای رسانه های مجازی به سرعت در حال گسترش است. قرار است تا لحظاتی دیگر طرفداران نظام جمهوری اسلامی ایران و هواخواهان سینه چاک ولایت رهبر مذهبی ایران، در قلب منطقه هزاره نشین دشت برچی مراسمی را به مناسبت بیست و سومین سالروز مرگ بنیان گذار جمهوری اسلامی آغاز کنند. مانند همه برنامه های سفارشی نهادهای ایرانی، سالگرد "ارتحال ملکوتی"! رهبر ایران در کابل نیز با حضور چهره های معلوم الحال مذهبی و پیروان سیاسی حکومت جمهوری اسلامی و بخشی از توده های متعصب دینی برگزار خواهد شد. درین میان اما آنچه نادیده گرفته شده است مرجع اعلام شده برگزاری این مراسم است. لوحه های بزرگی که انتشار آن در خیابان های کابل برای جمعی از جوانان تحصیلکرده افغان - بخصوص جوانان هزاره - مایه انزجار گردیده است، می گوید این مراسم از سوی "مدیریت حوزه های علمیه کابل" برگزار می شود.
پر واضح است که نقش نهادهای مذهبی در جامعه سنتی افغانستان همچنان جدی است و مردم هنوز به ضرورت وجود این مراکز باورمند اند. اما حقیقتی که مایه نگرانی مخالفین این مراسم را فراهم ساخته است، وابستگی سیاسی این نهادها و استفاده ابزاری از آنها از سوی کشورهای همسایه بویژه ایران و پاکستان است. برخی از حلقات سیاسی و دانشگاهیان هزاره و تعدادی از فعالین سیاسی غیر هزاره در افغانستان، تا حدی بر این باور بوده اند که ارتباط نزدیک میان نهادهای دینی در افغانستان با مراکز دینی حکومتی ایران موجبات بهره برداری های سیاسی ایران از فضای موجود در افغانستان را فراهم ساخته است. حضور مخفی کارگزاران جمهوری اسلامی در افغانستان گاهی در قالب های مذهبی آشکار گردیده است. آنچه البته موجب وابستگی حوزات علمیه و مراکز دینی افغانستان به جمهوری اسلامی گردیده است، گذشته از پیوندهای عاطفی دینی، تا حدی ریشه در وابستگی اقتصادی این مراکز به کمک های مالی ایران دارد.
هرچند وابستگی اقتصادی در افغانستان داستان روشنی است و بیش از مراکز دینی و مذهبی نسبت به ساختار کلان دولتی و اقتصاد ملی صدق می کند اما نوع وابستگی اقتصادی مراکز دینی به نحوی متفاوت است. برای واضح شدن این مطلب لازم است به نکته ای اشاره شود. مطابق آموزه های اسلامی، مالیات جمع آوری شده از مسلمانان (خمس، زکات، عشر...) تحت نظارت مستقیم یا به دستور حاکم اسلامی برای تحکیم اصول دینی و گسترش شریعت، اجرای برنامه های حکومت اسلامی و رسیدگی به نیازمندی های رعایای حکومت اسلامی به مصرف می رسد. مسلمانان مکلف اند مالیات های شان را به نایب الحکومه امام یا امیر تحویل دهد تا تحت نظر حاکم شرع در مواردی خاصی مصرف شود. این مالیات که تحت عناوین متفاوتی از سوی مردم داوطلبانه پرداخت می شود یا در مواردی به صورت رسمی از آنان جمع آوری می شود، می تواند بخش های مهمی از نیازهای اقتصادی نهادهای دینی را برآورده سازد. در افغانستان نیز اکثر مردم مطابق به باورهای دینی شان، این مالیات ها را به مراجع دینی می سپارند. در جامعه هزاره افغانستان که عمدتا حامل باورهای سنتی شیعی اند نیز این امر شایع است. اما آنچه درین میان قابل تامل است پرداخت این مالیات به مراجعی در ایران است.
بر مبنای این سنت، پول های هنگفتی که هر ماه و هر سال از توده های زحمت کش جامعه هزاره جمع آوری می شود، به صورت رسمی در اختیار مراجع دینی حکومتی در ایران قرار می گیرد. نهادهای دینی و سیاسی جمهوری اسلامی با در نظرداشت منافع ملی خویش تصمیم می گیرد این پول ها را در کجا و چگونه به مصرف برساند. بخشی از این پول ها به منظور تامین آنچه مقام های ایرانی آن را "دفاع برون مرزی" می خوانند به نهادها و چهره های مذهبی در خارج از ایران توزیع می شود. تعدادی از مراکز مذهبی افغانستان نیز شامل این امر است. معاشات ماهانه برای مدرسین و طلاب مدارس دینی، ملا امام های مساجد، تعدادی از چهره های تاثیر گزار مذهبی که در تشکل های طرفدار ایران همچون شورای علما و مجمع اخوت اسلامی کار می کنند، و تعدادی از حلقات وابسته دیگر، بخشی از این مصارف را تشکیل می دهد.
در افغانستان، مجتمع خاتم النبیینِ شیخ آصف محسنی، مرکز اصلی سازماندهی برنامه های سفارشی برای ایران، دریافت کمک ها و ارتباط با نهادهای حکومتی جمهوری اسلامی ایران است. بدین لحاظ، پیشبرد منافع سیاسی و اقتصادی و مبارزه با گروه های مخالف جمهوری اسلامی با هزینه های اندکی ازین مجراها امکان پذیر است. برگزاری چنین مراسم از سوی "مدیریت حوزه های علمیه کابل" و خصوصا برخی از چهره های مذهبی هزاره در بسا موارد از ناگزیری اقتصادی است تا وابستگی سیاسی. تعدادی از علمای دینی دلسوز و متعهد همیشه ازین امر شاکی بوده و به گونه های آشکار و نهان از فشارهای حکومتی ایران بر مراجع مذهبی در افغانستان انتقاد کرده اند. اما واضح است که داستان شیخ آصف و حواریون وی نسبت به منابع و مراجع مذهبی هزاره ها متفاوت است و شرح حال وی درین باب نمی گنجد.
آنچه در باب مالیات اسلامی در متون دینی ذکر شده است، مربوط به فرض وجود حکومت اسلامی است. مطابق این فرض، حکومت اسلامی فراتر از مرزهای سرزمینی گسترش دارد و با نگاه به مفهوم امت مسلمه وظایف شان را در قبال مردم انجام می دهد. در حالیکه در وضع کنونی، عنصر سرزمین و جغرافیا در نزد رهبران جمهوری اسلامی ایران به مراتب ناسیونالیستی تر از آن در "بلاد کفر" است. نهادهای تبلیغاتی دینی که از سوی ایران در خارج از مرزهای این کشور فعالیت می کند، هرچند با عنوان و قالب مذهبی شکل گرفته است، بخشی از دستگاه حکومتی آن کشور بوده و ماموریت آنها تقدم دایمی منافع سیاسی ایران بر وجایب دینی است.
با این ویژگی، پرداخت مالیات مذهبی مردم افغانستان به نهادهای ایرانی فاقد هرگونه توجیه دینی یا سیاسی است. لازم است برای قطع این وابستگی، برنامه های لازم از سوی مردم و حکومت افغانستان طرح و مراکز دینی از وابستگی سنتی به منابع خارج از کشور نجات یابند. این امر موجب تامین استقلال بیشتر کشور و مردم و کاهش زمینه های تضاد منافع خارجی با منافع ملی افغانستان و سبب تحکیم ثبات و امنیت در کشور می گردد. هزاره ها اما بیشتر نیاز دارند برای رفع این مشکل مزمن اقدام کنند و روند نامطلوب وابستگی منابع مذهبی به خارج از کشور را تغییر داده و از ادامه برچسب "ایرانی گرایی" رهایی یابند. در پایان باید یاد آور شد که حکم وابستگی نهادهای مذهبی به ایران شامل همه نهادها و افراد نمی گردد. تعدادی از نخبگان مذهبی هزاره همانند سایر اصناف اجتماعی از برخورد ناشایست جمهوری اسلامی با مذهب و نهادهای مذهبی آگاه اند و بر مبارزه با آن تاکید می ورزند.
نویسنده: باقر فیاض
منبع: جمهوری سکوت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر