در این وبلاگ مطالب مختلف مربوط به افغانستان در مجموع و مخصوصاً هزاره ها در سراسر جهان، سایر مطالب و یادداشت های شخصی به نشر میرسد.
سلام هزارستان چشم براه نظرات، پیشنهادات و انتقادات سازندۀ شماست، و هم چنان از قلم بدستان گرامی میخواهد که دست نوشته هایشان را برای سلام هزارستان بفرستند تا زینت بخش صفحات آن گردد.

۱۳۹۱ تیر ۹, جمعه

به بهانه اصلاح ابرو، چشم را کور نکنید!

سالهای 85و86و87وتاحدودی 88 سالهای درخشش متعلمین مناطق هزاره نشین در امتحانات کانکور بود که دو دلیل عمده داشت؛ یکی محرومیت قسمی تاریخی این مناطق از دسترسی به آموزش عالی در طول تاریخ وحتی محرومیت مطلق این مردم ازدسترسی به مراکز آموزشی ودسترسی به مدارک سر نیزه ای وخودساخته دوره طولانی 57 تا 81، این امر موجب شد تا این مردم همه توان خود را بر سر استفاده از فرصت آموزشی بگذارند ودیگر اینکه درین سالها خانواده ها دار وندار شان را صرف می نمودند تا فرزندان شان را از آموزشهای جنبی وغیر رسمی بهره مند سازند وآماده برای رفتن به دانشگاهها که با تاسف این توان در سالهای پسین به دلیل افزایش فقر ونیز تعدد فرزندان پشت کانکور در یک خانواده کاهش یافته است...

بحث کانکور، شیوه ودرستی وسلامت آن ونیز نظام آموزشی در سطوع مختلف وکاریابی فارغان دوره های مختلف آموزشی از بحثهای متداول در هر کشوری است ودر افغانستان نیز سالهای اخیر شاهد این بحثها است.
مگر طرح هر بحثی در افغانستان با انگیزه های غیر مسلکی صورت می گیرد ودر پس این مباحث به ظاهر زیبا وملی هدف های غیر مشروع وضد ارزشی نهفته است؛ کشورما زمانهای زیادی را شاهد نصب تابلوی ورود ممنوع در رشته های مهم علمی ونظامی برای بخشی از اتباع کشور در پشت دروازه های کانکور ومراکز علمی بود، حاکمیت حزب دموکراتیک خلق وفرو رفتن تمام کشور در کام جنگ وقطع رابطه 70% کشور از مراکز تعلیمات عالی ومسلکی وتعطیلی اکثر مراکز تعلیمات عمومی موجب محرومیت اکثریت مستحقین آموزش از دست رسی به این امر مهم در سالهای طولانی شد وبا سقوط حکومت داکتر نجیب در سال 71 وبه قدرت رسیدن مجاهدین، هم این مراکز به بی مایگی کشانده شد وهم هر مرکزی در اختیار یک گروپ قرار گرفت، گروپهایی که حتی از حد یک قوم هم کوچکتر بودند وضمن اینکه تمامی اسناد ومدارک علمی نابود شد، بی سوادان بسیاری بر روی کاغذی عکس شان را چسبانده وتاپه یکی از دانشکده ها را کوبیده یک شبه پروفیسور شدند وهزاران تن دیگر کاغذ هایی را از پاکستان آورده تاپه تایید زدند، طالبان درگام نخست همه این مراکز را بستند واسناد وکتب باقی مانده را سوخت بخاری ها کردند ودر اواخر عمر حکومت شان به بازگشایی در وازه های مکاتب ودانشگاهها اقدام نمودند که در قدم نخست اختصاص به پسران داشت وخود بخود نیمی از جامعه نفی می شدند ودر گام دوم، گشایش مکتب ودانشگاه از سوی طالبان آنقدر مضحک وناباورانه بود که ملیشه های  قندهاری از سرک ها جوانان را به زور کشیده پس از تراشیدن سرهای شان وبستن دستار برسر صنف ها می نشاندند، بسیاری ازین دست نشانده ها یک سال پس از ورود شان با سقوط رژیم طالبان مواجه شدند، چیزی گریختند وچیز دیگری که ماندند بالاخره فارغ شدند. در سه سال نخست حکومت پسا طالبانی نیز از کانکور وارزیابی توان واستعداد واردین به دانشگاهها خبری نبود ودانشگاه پذیرای بیشترین گروههای کم سواد ومکتب نخوانده وسفارشی بود وامروزه اداره ومراکز آموزشی وموسسات مملو است از مدرک داران دوره مجاهدینی چه از جنس مهاجرین کمپ ها ودانشگاههای جهادی وچه از نوع فارغین دانشگاههای آنچنانی دوره های حاکمیت حزب دموکراتیک خلق ومجاهدین وطالبان.
اولین کانکور عمومی در سال 83 برای سال تحصیلی 84 بطور محدود هم از نظر تعداد شرکت کننده وهم از نظر معدود بودن مراکز اخذ امتحانات کانکور بر گزار شد ودر دوسال بعدی آن همراه با جنجال ها وتقلبات وشکایات وسیع رو به رو شد ومنجر به ابطال نتایج در سال 85 وتکرار کانکور گردید. سالهای 87و88و89و90 کانکور عمومی ضمن توسعه وتسهیلات از منظر اجرایی ومراکز اخذ امتحان تا حدودی زیادی توانست شفافیت ودقت را نیز داشته باشد وتا حد زیادی قابل قبول بود؛ مگر چالشهای آن از زاویه های دیگری چون: پایین بودن سقف پذیرش وظرفیت مراکز تحصیلات عالی، پیچیده بودن سیستم اخذ امتحان ونا آشنایی اکثر شرکت کنندگان وبر انگیخته شدن بعض تعصبات کور نسبت به مناطق واقوام و...قابل بحث است.
تحولات سیاسی پس از طالبان وحضور وکمک وتشویق جامعه جهانی موجب شد تا بطور گسترده ای به سوی تعلیم وتربیه روی آورده شود واز سوی دیگر وجود دهها هزار فارغ کم سواد دوره های مختلف از داخل وخارج ورجوع آنها به اداره وموسسات جهت کاریابی وهمزمانی اجرای سیستمی بنام اصلاحات اداری که در آن کارمندان سابقه به دلیل پایین بودن ارزش مدارج تحصیلی شان اخراج گردیده جای شان را صاحبان مدارک خود ساخته بازار قصه خوانی پیشاور واسناد سر نیزه ای دانشگاههای نیم کاله واوگار داخل کشور پر کردند، جوانان گزیری ندارند که هرگز به فراغت از مراکز آموزش متوسطه اکتفا نکنند وبرای اینکه در جامعه بی سواد گفته نشوند باید دانشگاه را تمام کنند؛ مگر هر گز دولت برای هجوم این موج گسترده آمادگی نداشته ونتوانست زمینه را فراهم بسازد، معارف فقط مراجعین را در چوکات خود جای می دهد ودر قبال با سواد شدن معیاری آنها توانی ندارد؛ هم به دلیل گستردگی یک بارگی وغیر قابل تصور وهم به دلیل رجوع با سواد تر به موسسات واداراة بخاطر در آمد بیشتر وهم به دلیل بی ظرفیتی در خود اداره. دانش آموزان دوره متوسطه را با رفتن به کورسهای تقویتی جبران می کنند ولی دانشگاه را نمی توانند ازین طریق جبران کنند.
سالهای 85و86و87وتاحدودی 88 سالهای درخشش متعلمین مناطق هزاره نشین در امتحانات کانکور بود که دو دلیل عمده داشت؛ یکی محرومیت قسمی تاریخی این مناطق از دسترسی به آموزش عالی در طول تاریخ وحتی محرومیت مطلق این مردم ازدسترسی به مراکز آموزشی ودسترسی به مدارک سر نیزه ای وخودساخته دوره طولانی 57 تا 81، این امر موجب شد تا این مردم همه توان خود را بر سر استفاده از فرصت آموزشی بگذارند ودیگر اینکه درین سالها خانواده ها دار وندار شان را صرف می نمودند تا فرزندان شان را از آموزشهای جنبی وغیر رسمی بهره مند سازند وآماده برای رفتن به دانشگاهها که با تاسف این توان در سالهای پسین به دلیل افزایش فقر ونیز تعدد فرزندان پشت کانکور در یک خانواده کاهش یافته است. این درخشش همزمان بود با بازگشت دوباره طالبان در مناطق زیادی از کشور که آرامش را برهم زدند وفرصت تعلیم را از اولاد مردم ستاندند، پس مانی آنها وپیش روی هزاره ها وبدنبال آنها سایر اقوام غیر پشتون موجب بروز تعصبات ورشک وحسد هایی گردید تا جاییکه برخی نسبت به رویه اداره تحصیلات عالی ونحوه پذیرش شان ایرادات غیر علمی وتخنیکی وارد می ساختند.
اشتهار اینکه هزاره ها از دموکراسی بیشترین بهره را برده ونمونه اش هم میزان حضور آنها در مراکز تحصیلات عالی از مناطق معینی را ذکر می نمودند وبدنبال آن خیزش انگیزه های تعصب آمیز در برخی ها که نا سنجیده وکور کورانه موقف می گیرند وحتی توسعه این دیدگاه جاهلانه تا سطح عالی ترین مقامات دولتی، موجب شد تا این مسئولین در پی تغییر میکانیزم برایند.
نا گفته نماند هر پدیده ای که اسباب بهره برداری های سیاسی وتبلیغاتی در بازار پر آشوب وبی معیار سیاست در افغانستان شود، متاسفانه آسیب پذیر می شود، موضوع حضور هزاره ها در مراکز آموزشی یکی از موارد بهره برداری های تبلیغاتی رهبران سیاسی هزاره ومسئولین اداری ازین قوم در مناطق شان بود وحتی رفته رفته موضوع تبلیغات خارجی ها در موفقیت دموکراسی وتجارت پیشگانی که مراکز آموزشی خصوصی ساخته اند شد. اخیرا این موضوع به وسیله ای برای اشتهار هرکس حتی در فیسبوک تبدیل شد که خود می تواند در فضای آلوده افغانستان تیشه به ریشه خود زدن باشد. اگر چنین نیست پس پاسخ این سوال چیست که چرا مناطق خاص هزاره نشین در دوسال اخیر افت غیر قابل قبولی در موفقیت کانکور دارد؟ در حالی که همان رهبران ومسئولان سرجای شان هستند وهیچ کسی عوض نشده است وحتی وضعیت خرابی امنیت گسترده تر هم شده ولی هزاره جات ازین نظر هم تغییر نکرده است.
من دلایل رشد شگفت انگیز آن سالها وافت تاسف آور این سالها را در نوشته ای بررسی خواهم کرد ولی عجالتا به اصل موضوع بر می گردم. به نظر می رسد از دوسال به این طرف رییس جمهور کرزی وهمدستانش در پی وارد ساختن فشار بالای مراکز آموزشی ودر پیش گرفتن روشهایی است که فرصت دست کاری به نتایج را برای عده ای فراهم سازد.
سه سال قبل یک توافق نا مکتوب صورت می گیرد تا استادان دانشگاهها از دادن نمرات کدری برای محصلین هزاره خود داری نمایند ونیز در استخدام دانشمندان این قوم بحیث کدرهای علمی موانعی ایجاد گردد، این مشکل هزاره ها تا حدودی از طریق دانشگاههای خصوصی قابل جبران بود ولذا کوشش می شود بر سر راه این مراکز نیز موانع جدی ایجاد شود با وجودی که توسعه این مراکز نیاز جدی دولت وجامعه است.
علی رغم اینکه با فشار دولتهای کمک کننده تا حدودی بورسیه ها از انحصار اشخاص واداراة خارج شد ولی در دوسال اخیر این روند نیز با مشکلاتی بر سر راه هزاره ها همراه شده است واین بار کارشکنی ها وحق تلفی از وزارت امورخارجه شروع شده ودرین باره موارد متعدد وزنده ای وجود دارد.
سال گذشته زمانی که نمره اول ها تادهم نمره های ولایات غرض اعزام به بورسیه در کابل فراخوانده می شود ورییس جمهور روزی غرض تشویق آنهارا فرامی خواند ودر مجلس برای مثال از ارزگان نام می برد که علی رغم نا امنی درس می خوانند وبه بورسیه میروند، وقتی نام های شان را پرسان می کند ومتوجه می شود که هر ده نفر هزاره است ناراحتی اش را کتمان نمی تواند وبه آقای دانش سر پرست وزارت تحصیلات عالی می گوید شما از دموکراسی سوء استفاده می کنید مگر در ارزگان چند خانه هزاره است که برگزیدگان همه هزاره هستند؟ وقتی جواب می شنود که بر اساس نفوس نه بلکه بر اساس نمره در سطح مکاتب ولایت است ووزارت معارف معرفی کرده می گوید باید درین روش تغییر بیاید.
سال گذشته کوشش شد تا در مورد پذیرش در دانشگاهها استثنایی تحت عنوان مناطق نا امن آورده شود وآقای بابری معین وزارت تحصیلات عالی با استفاده ازغیبت سر پرست وزارت، لایحه ای را ترتیب وبه شورای وزیران برد که بعدا با مخالفت روبرو شده رد گردید.
اکنون طرح رییس جمهور در مورد تغییر در نحوه کانکور در راستای همان ایده ها است؛زیرا این طرح فرصت می دهد تا مدیران مکاتب در کل ووزارت معارف در معرفی افراد به دانشگاهها دست باز داشته باشند وحتی این نهاد ها در گزینش رشته دلخواه نیز با دست باز عمل نمایند.از طرفی وزارت معارف در ارائه آمار از مکاتب نیز دست باز خواهد داشت وبا توجه به اینکه معلوم نیست مثلا در هلمند چند لیسه وجود دارد وچند تای آن فعال است، کار دل خواه خود را خواهند کرد.
بر علاوه این طرح وطرح بعدی سیمیناربررسی مشکلات وچالشهای آموزشی عیوب تخنیکی زیادی هم دارد:
1- وقتی هزاران نفر بدون امتحان کانکور وارد دانشگاهها شوند یک تبعیض آشکار است وقانونا ممنوع ویا زمانی که بر اساس اوسط نمرات سه سال لیسه فرصت شرکت در کانکور داده شود ودر غیر آن نه نیز سلب حق مسلم یک عده دیگر می باشد. این فرصت سوزی زمانی قابل فهم است که تفاوت میان کیفیت آموزش وامکانات آموزشی شهرها ومناطق محروم سنجش شود ونیز سطح فقر خانواده ها وتفاوت فرصت ها برای فقیر وغنی در نظر گرفته شود. اکثر متعلمین در عین تعلیم، نان آور خانواده های شان نیز هستند ونمی توانند در سه سال پیاپی نمرات بالا داشته باشند ولی برای کانکور به هر قیمتی که شده آمادگی می گیرند.
2- با توجه به گستردگی سطح مکاتب ووضعیت عمومی کشور چه کسی بر عدالت رفتاری درین مورد تضمین کرده می تواند؟ آیا همه دهها هزار استاد ومدیر عادلانه وفارغ از سلیقه، رابطه ودیگر علایق به شاگردان شان نمره خواهند داد؟ هرگز چنین تضمینی وجود ندارد.
3- این کار راه زور، رشوة وواسطه را در معارف بحد گسترده وغیر قابل مهار باز می نماید، در حالی که هم اکنون وضعیت معارف از دست دخالتها وفساد بیمار است، در آن صورت چه حالتی خواهد بود؟ حالتی جز مرگ مطلق معارف توقع نمی رود. من شاهد آنم که شش وکیل وسناتور در پای یک کاغذ امضاء کرده خواهان تقرر یک شخص بحیث ملازم مکتب بودند، چگونه آنها در نمره اولی تادهمی افراد دخالت نمی کنند؟
4- با عملی شدن این برنامه میزان حضور افراد نالایق وتنبل در مراکز آموزش عالی بسیار زیاد خواهد شد چون اکثرا اولاد سرمایه وزور وواسطه دار وارد دانشگاهها می شوند، یکی از انتقادات بالای دانشگاههای خصوصی همین است که آنها برای از دست ندادن مشتری های شان زورمندان وپولداران را نا خوانده کامیاب می کنند که این امر مزیت درسی آنها نسبت به دانشگاههای دولتی را بر باد می دهد.
نتیجه این بحث این است که در پشت این طرح انگیزه های ناروا نهفته است وبر خواسته از فهم ناقص وتعصب آمیز است وحتی اگر دلسوزی ای هم در کار باشد، بجای اصلاح ابرو چشم ملتی را کور خواهد کرد. 
نویسنده: محمد سرور جوادی
منبع: لیگان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر