در این وبلاگ مطالب مختلف مربوط به افغانستان در مجموع و مخصوصاً هزاره ها در سراسر جهان، سایر مطالب و یادداشت های شخصی به نشر میرسد.
سلام هزارستان چشم براه نظرات، پیشنهادات و انتقادات سازندۀ شماست، و هم چنان از قلم بدستان گرامی میخواهد که دست نوشته هایشان را برای سلام هزارستان بفرستند تا زینت بخش صفحات آن گردد.

۱۳۹۱ خرداد ۲۴, چهارشنبه

اتهام به جنرال دوستم؛ سرآغاز بحران جديد



حالا منظور كرزي هرچيزي باشد، مهم اين است كه حكومت دوستم را متهم به "خيانت ملي" كرده است. اما اجازه بدهيد، از يك زاويه ديگر به مساله نگاه كنيم تا ريشه هاي اصلي هم اشتياق نخبگان پشتون ها را در خصوص اتهام به جنرال دوستم دريابيم؛ و هم عكس العمل هاي جنرال دوستم را درك كنيم...


حكومت افغانستان جنرال عبدالرشيد دوستم را متهم به "خيانت ملي" كرده است. چون جنرال دوستم از چگونگي استخراج گاز شمال انتقاد كرده و پيشنهاد كرده است كه بايستي در روند استخراج از مردم محل استخدام شود. رسانه ها گزارش دادند كه  شورای امنیت ملی افغانستان جنرال دوستم را به اتهام "خیانت ملی" به دادستانی کل معرفی کرده است. اما حامد كرزي رئيس جمهوري، در واكنش رسمي خود گفت: " کسی ژنرال دوستم را متهم به خیانت ملی نکرده... اتهام خیانت ملی کار محاکم و مراجع عدلی و قضایی است، نه کار رئیس جمهور."
واقعيت اين است كه حكومت پرونده دوستم را به دادستان كل ارائه كرده است، اما اين واكنش كرزي دو معنا دارد: نخست، اين كه كرزي ميزان حساسيت موضوع را درك كرده نمي خواهد به تنش هاي سياسي دامن بزند. دوم، كرزي عقب نشيني نكرده، بلكه خود را تبرئه شخصي كرده، و اما اتهام خيات ملي به دوستم برجايش باقي است.
حالا منظور كرزي هرچيزي باشد، مهم اين است كه حكومت دوستم را متهم به "خيانت ملي" كرده است.  اما اجازه بدهيد، از يك زاويه ديگر به مساله نگاه كنيم تا ريشه هاي اصلي هم اشتياق نخبگان پشتون ها را در خصوص اتهام به جنرال دوستم دريابيم؛  و هم عكس العمل هاي جنرال دوستم را درك كنيم.
كمي به گذشته برمي گردم. زماني كه روند خلع سلاح در جريان بود، و خلع سلاح دوستم در شمال، هم براي نخبگان پشتون از غرب برگشته و هم براي متحدان غربي آن‌ها، به يك معماي گيج كننده بدل شده بود. دوستم به تنهايي در شمال، به اندازه يك دولت قدرت داشت. سلاح هاي سنگين فراوان داشت. ولي خلع سلاح دوستم كاري ساده نبود. رهبري گروه خلع سلاح را تيم جاپاني برعهده داشت، تكيه گاه اين تيم در آن زمان، دو مرجع بود. يكي خليلزاد و ديگري هم عبدالرحيم وردك در وزارت دفاع. اما مهره اصلي كه در سمت شمال بايد بازي به نفع اين دو مرجع انجام مي داد، عطا محمد نور بود.
1
عطا محمد نور (تا آنجايي كه من اسناد در اختيار دارم)، با دو مساله اصلي درگير بود. اول، مخفي كردن سلاح هاي خودش (و حلقاتش)؛ دوم، كنترول شمال افغانستان. براي اين دو هدف، عطا محمد نور در ديدارهايش با مسوولين خلع سلاح، همواره دوستم را متهم به سركشي مي كرد. تيم خلع سلاح به صورت منظم به عطا محمد نور، عبدالرحيم وردك و زلمي خليلزاد ديدار داشت. در ميان عوامل ديگر، عطا محمد نور در خلع سلاح دوستم، نقش برجسته بازي كرد.
دو سناريوي مهم وجود داشت. سناريوي اول، جريان سياسي بود كه بر اساس الزاميت آن بايد همه سلاح هاي شان را به روند دي دي آر تحويل مي دادند وبه روند عادي سياست بر مي گشتند. سناريوي دوم، امتياز دادن به اشخاص قدرتمند مثل دوستم بود. كليد سناريوي اول به دست عطا محمد نور بود كه خود به ژندارمي شمال رسيده بود و تلاش مي كردند ديگران به خصوص ازبيك ها و هزاره ها را خلع سلاح كند. كليد سناريوي دوم، به دست عبدالرحيم وردك بود. هردو سناريو موفق شد. دوستم خلق سلاح شد، و آمد معاون وزير دفاع شد. هيات جاپاني در ملاقاتي كه با عبدالرحيم وردك، در وزارت دفاع انجام داد، آقاي وردك در حالي كه انگشت زير الاشه گذاشته  و چهره در هم كشيده بود، گفت: "دوستم، امتياز مي خواهد."
2
داستان خلع سلاح. روند خلع سلاح به خاطر انتخابات در امريكا بايد به تندي به پيش مي رفت. براي آن، دو اولويت در نظر گرفته شد: اول، خلع سلاح نيمه شمالي افغانستان؛ دوم، جمع آوري سلاح هاي سنگين. مركز ثقل روند خلع سلاح، به درجه اول، متمركز بر جنرال دوستم، به درجه  دوم، متمركز بر حزب وحدت، و به درجه سوم بر نيروهاي جمعيت بود. خلع سلاح جمعيت كار ساده اي نبود، اكثر قومندان هاي جمعيت، مثل عطا محمد نور، فهيم و ديگران گلوگاه هاي قدرت را در دست داشتند. رهبران حزب وحدت از فرط خوش باوري در تحويل سلاح هاي شان به روند دي دي آر، با هم رقابت مي كردند. در اين ميان، تمام فشارها متوجه جنرال دوستم بود.
در نهايت مسوولين خلع سلاح اعلام كردند كه شصت هزار نفر سلاح هاي شان را تحويل كردند، و اين گونه موفقيت روند خلع سلاح را جشن گرفتند. تاجايي كه من اعضاي خارجي گروه خلع سلاح را مي شناسم و بارها با آن ها صحبت داشته ام، همه شان به يك زبان اعتراف دارند كه روند خلع سلاح اول ناكام بود؛ و دوم، غيرعادلانه بود.
3
سرنوشت دوستم بعد از خلع سلاح. واضح است كه آوردن دوستم در وزارت دفاع بر اساس سناريوي عبدالرحيم وردك و تيم دي دي آر بود. دوستم هيچ گونه سلاحيت در وزارت دفاع نداشت. سپس براي گردم كردن بازار انتخابات دوستم را تشويق كردند كه كانديداتوري رياست جمهوري شود. سپس، حكومت (تيم پشتون ها) سناريوي اكبرباي را چاق كردند. سناريوي اكبر باي تا جاي پيش رفت كه زمينه حمله بر خانه دوستم را در قلب شهر كابل فراهم كرد. سناريوهاي ترور به جان دوستم نيز، كاري از پيش نبردند. آنگونه كه پشتون ها فكر مي كردند، كشتن يا ترور اين ازبيك كه سال ها از آب و آتش گذشته بود، ساده هم نبود.
اما دوستم بار ديگر نياز شد: وقتي انتخابات دور دوم رياست جمهوري فرارسيد. كرزي دست به دامن ترك ها شد. ترك ها دوستم و محقق را متقاعد كردند كه از كرزي حمايت كنند. كرزي برنده شد. ولي تاريخ مصرف دوستم باز هم گذشت.
4
دوستم تنها فشارهاي روند خلع سلاح را متحمل نشد، او در مركز ثقل گفتمان "جنگ سالاريزم" نيز قرار داشت. در زمان جنگ هاي داخلي، برهان الدين رباني، كه رئيس جمهور بود، براي قتل دوستم فتوا صادر كرد. گلبدين حكمتيار و عبدالرب رسول سياف، هر كدام، دوستم را كافر قلمداد مي كردند و خون او را مباح مي دانستند. هيچ كسي نه تنها حاضر نبود كه دوستم را در قدرت سياسي شريك بسازد؛ بلكه همه توافق بر قتل وي داشتند. اما در آن ميان، تنها عبدالعلي مزاري، رهبر فقيد حزب وحدت، تا اخر از دوستم به عنوان رهبر يك اقليت محروم (ازبيك ها)، حمايت كرد. اين نكته را در تمام مذاكرات خود با پشتون ها و تاجيك ها مكررا طرح و بر آن پافشاري كرد.
بعد از دوره طالبان، موج بزرگ از توطئه عليه دوستم، تحت نام نقض حقوق بشر و جنگ سالاري و غيره از سوي پشتون ها مطرح و به خورد خارجي ها داده شد. (انگار ديگر هيچ كسي در اين مملكت آدم نكشته بود! بگذريم از اين كه دوستم هيچ گاهي آهنگ فتح قندرهار را نكدره است و اين ديگران بوده اند كه سينه بر خاك گور ديگران تا آمو دريا سائيده اند.) تاجايي كه نام دوستم، در صدر ليست امريكايي ها قرار گرفت. اين نكته جالب است. سياف، رباني، فهيم، عطا محمد نور، ملاعمر، حكمتيار، حقاني و غيره همه فراموش شده بودند، اما سنگ و چوب تنها بر سر دوستم مي ريخت. تا هنوز قضيه چنين است. به خصوص برادران پشتون، حاضر اند در اين راستا هركاري بكنند.
5
اما داستان گاز شمال افغانستان و قرار داد با چينايي ها. دوستم گفته است كه در استخراج گاز شمال، بايد از مردم محل استخدام شود. اين سخن دوستم منطقي است. اما بيائيد كمي فراتر از آن نگاه كنيم.
در معاملات قدرت در كابل، هنوز كسي، در مورد ازبيك هاي افغانستان سخن گفته است؟ چند تا پروشه انكشافي در مناطق ازبيك نشين تطبيق شده است؟ چند فيصد ازبيك در ادارات دولتي افغانستان حضور دارد؟ چند نفر ازبيك در مناطق غيرازبيك نشين، ماموريت دولتي دارند و منصب دار است؟ چند فيصد ازبيك در پوليس، اردوي ملي، امنيت ملي، وزارت هاي سكتوري، پست هاي سياسي، و غيره حضور دارد؟ دوستان قندهاري و پنجشيري ما، كه نبض مافياي اقتصادي افغانستان را در دست دارند، و شريك اقتصادي برادران رئيس جمهور كرزي هستند، صاحب شركت هاي امنيتي هستند، در قراردادها با خارجي ها دست دارند، آيا هنگام توزيع و تقسيم امتيازات سياسي، مادي، معنوي مملكت، در مورد ازبيك ها انديشيده اند؟ چرا به طور احمقانه اي انتظار دارند كه ازبيك هاي شمال، پيش پاي شان فرش قرمز پهن كنند؟
هيچ گونه نقطه اي جنجالي و غيرقابل فهمي در ميان نيست. وقتي در معاملات قدرت، چور و چپاول منابع ملي، از قندرهار گرفته تا شمال، فقط بايد يا احمدزايي باشي، يا هم پنجشيري و هيچ فردي ديگري حق دخالت نداشته باشد، تازه جنگ سالار و قلدر و "خائين ملي" هم جنرال دوستم باشد، واضح است كه ازبيك ها تاپاي جان مي ايستند و نمي گذارند كه چند تا دزد سرمايه طبيعي شان را تحت نام "سرمايه ملي" به يغما ببرند. تازه اين هم "اول عشق است سفر دنباله دارد!"
6
راستي چه كساني از قراردادهاي منابع طبيعي افغانستان سود مي برند؟ جواب كلي، زوردادان ارگ نشين. جواب خاص، برادران رئيس جمهور. به عنوان مثال، مسووليت امنيتي شركت چينايي را در استخراج حوزه نفتي آمور دريا، كمپني "وطن ريسك منجمنت" برعهده گرفه است كه رئيس آن راتپ پول، پسر ماما رئيس جمهور كرزي است. حالا ما از شرايط قرارداد راتب پوپل و چينايي ها نمي دانيم.
رئيس جمهور كرزي براي چندين سال است كه در مساله فساد، خارجي ها را متهم مي كنند. او هميشه به فساد در قراردادها اشاره مي كند. ولي، طرف هاي قرار داد با خارجي ها، برادران و اعضاي خانواده خود رئيس جمهور است. به عنوان مثال، راتپ پول رئيس "وطن ريسك منجمنت" پسر ماماي رئيس جمهور؛ حشمت كرزي رئيس كمپني امنيتي "ايشيا سيكيورتي گروپ"، پسر كاكاي رئيس جمهور كرزي؛ احسان كرزي، يكي از مالكان كمپني "اتلس سپلاي" كه قراردادهاي اكمالاتي را يا نيروهاي امريكايي در قندرها عقد مي كنند، پسر كاكاي رئيس جمهور كرزي؛ ذبيح كرزي يكي از مالكان "اتلس سپلاي"، پسر كاكاي رئيس جمهور كرزي؛ رشيد پوپل، يكي مالكان "وطن ريسك منجمنت"، پسر ماماي رئيس جمهور كرزي؛ همه و همه يا اعضاي خانواده رئيس جمهور اند ويا هم قندهاري هستند. براي ليست كامل اينجا را نگاه كنيد. (اين كه سرنوشت پول هاي گمركات جلال آباد، قندهار و هرات  و غصب زمين هاي دولتي،  مساله زورداران و آدم كشان پشتون در جنوب و شرق چه مي شود، فعلا مي گذريم).
جد از اين ها، بسياري از قراردادهاي منابع طبيعي افغانستان، غيرشفاف مي باشند. انتقادات در مورد مس عينك را كه همه به ياد داريم. ممكن در آينده، بخش مهم از اقتصادي مافيايي و جرم هاي سازمان يافته بر سر منابع طبيعي افغانستان شكل بگيرد، و يك شبه همه منابع فروخته شود و در آخر، سرنوشت تمام منابع طبيعي، به سرنوشت ميلياردها دالري گرفتار شود كه طي اين ده سال كشورهاي خارجي به افغانستان داده است. اين را نيز در گوشه ذهن داشته باشيم كه يكي از معيارهاي اصلي تيم سازي براي انتخابات بعدي، توافق بر سر فروش منابع طبيعي است.
7
دادستان كل گفته است كه در صورت اثبات اتهام دوستم، وي اعدام خواهد شد (فعلا از اين سوال مي گذريم كه اگر اين اتهام اثبات نشد، چه كسي بايد اعدام شود). چه فكر مي كنيد، سخن گفتن از اعدام دوستم، شوخي است؟ نه خير شوخي نيست، پشتون ها زور شان برسد، همين لحظه اعدام اش مي كند، نه تنها دوستم را كه بسياري هاي ديگر را نيز.
اما نكته مهم اين است كه اين حلقات علاقمند به اعدام جنرال دوستم، فكر نمي كنند كه پي آمد اين گونه اتهام بستن ها و تلاش هاي زورگويانه به كجا خواهد انجاميد؟ هرچند وقتي كه جمعه خان همدرد، امر به رگبار بستن معترضان را در جوزجان داد، و آدم هاي بي گناه را به خاك و خون كشيد، هيچ كسي پرسان نكرد؛ نه پرونده اتهام به دادستان كل رفت و نه هم شوراي امنيت گوش تكان داد (چون پشتون كرده بود)! ولي اين فُر مول هميشه كار نمي كند. ممكن ازبيك ها چند بار سكوت كنند، يا هم موضع تدافعي داشته باشند، و تفنگ هاي شان را در دم پنجره خانه شان براي دفاع از خود نصب كنند، چنانچه در طول تاريخ همين طور بوده است، اما فردا ممكن اين كار را نكنند، بجاي آن شايد بروند ببيند كه پشت بام همسايه چه خبر است!
به دادگاه كشانيدن دوستم، و يا سناريوهاي ترور وي، نه تنها ممكن سبب بحران سياسي شود، بلكه ممكن بسياري هاي ديگر را نيز در يك جنگ ناخواسته بكشاند. هيچ چيزي به صورت قطع قابل پيش بيني نيست. فقط آنچه روشن است كه اين است كه توطئه بر عليه دوستم، چيزي تازه اي نيست، بيش از يك دهه است كه دوستم هدف اصلي حلقات پشتوني هستند. اما حالا كه مساله اي منابع نفي شمال مطرح شده است، ممكن ماجرا بسياري پيچيده تر از اين حرف ها شود. بگذاريد ببنيم نخست نتيجه حماقت شوراي امنيت ملي چه مي شود.
نویسنده: مراد بیگ
منبع: افشار

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر