مشکل بیکاری جوانان در سطح جامعه که از بنیادیترین مشکلات مطرح شده در هر جامعه ای بویژه کشور ما است میباشد. متاسفانه دیدن بیکاری برخی جوانان ،بعلت نبودن شرایط کار حتی بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاهها بسیار نا امید کننده بنظر میرسد. گاهی کارهای سخت و طاقت فرسا و نامناسب با شرایط روحی و فیزیکی،عدم دستمزد پایین،عدم بیمه حوادث، ساعات طولانی کار،عدم استاندارد و کیفیت نامناسب محیط،رشوه های اداری و بی عدالتی در حق کارمندان و یا به تاخیر انداختن دستمزدها و عدم پیشرفت و در جا زدن در یک رتبه برای کارمند عادی و...
در هر جامعه ای جوانان، عظیم ترین بخش آن را تشکیل میدهند که با عناوین مختلف در جامعه تعریف میگردند که حتما همه ی ما با برخی از آنها آشناییم.فی المثل: (ستون فقرات جامعه یا نیروی ذخیره ی آینده و یا مرکز سقل انرژی جامعه ).که همه ی این تعاریف درباره ی جوانان صدق میکند.لازم به ذکر است که برای ارزیابی کاریترین نیروی خالص در هر جامعه ,باید در قسمت رشد وضعیت فعلی جوانان به طور عمیق کنکاش کرد و معضلات آنان را از نزدیک و بصورت جدی مورد بررسی قرار داد و در صدد رفع معضلات آنان به صورت عملی برامد.لیکن گاهی این تعاریف نه تنها جنبه عملی به خود نمی گیرند بلکه گاهی در حاشیه اند و بصورت شعارهای رنگین در بسیاری از محافل و مجالس رسمی مورد بازخوانی قرار میگیرند.
اولین معضل بنظر من، عدم داشتن آزادی بیان و اندیشه است فکر میکنم از آغاز ورود واژه ی دموکراسی به افغانستان فقط توانسته ایم به بخش بسیار کوچکی از این باور آزادی عقاید دست پیدا کنیم در جامعه ای که ابراز اندیشه ی مخالف سیاسی _اجتماعی برابر با زندان و یا اعدام باشد و به معنی بی احترامی به تمامی عقاید و نظام دولت به حساب آید کمی سرمایه گذاری روی آزادی اندیشه و تبلور و رشد دموکراسی واقعی را غیر ممکن بنظر میرساند دولت ، باید با ایجاد فضای باز سیاسی ، به جوانان امکان اظهار نظر و انتقاد در زمینه های گوناگون را بدهد.
در قدم بعدی،عدم تحصیلات موفق جوانان در سطوح عالی علمی است. بر کسی پوشیده نیست که جوانان ما دارای تواناییها و استعدادهای بالقوه ای هستند که اگر پرورش یابند تبدیل به بزرگترین سرمایه های داخلی کشور میشوند لیکن متاسفانه بعلت محدود بودن دانشگاهها و کمبود امکانات تحصیلی و آموزش حرفه ای و عالی ،فقط درصد کمی قادر به گذراندن این دوره میگردندهر چند برخی دانشگاهها و موسسات عالی خصوصی به کمک ارگانها و نهادهای دولتی آمده اند لیکن این مقدار نه تنها کافی نیست بلکه توجه بیشتر جهت سرمایه گذاری در قسمت تاسیس مراکز عالی و دانشگاه سازی در همه نقاط کشور و ولایات را میطلبد.
معضل بعدی که تلاش جدی در جهت رفع آن را میطلبد حل مشکل بیکاری جوانان در سطح جامعه که از بنیادیترین مشکلات مطرح شده در هر جامعه ای بویژه کشور ما است میباشد. متاسفانه دیدن بیکاری برخی جوانان ،بعلت نبودن شرایط کار حتی بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاهها بسیار نا امید کننده بنظر میرسد. گاهی کارهای سخت و طاقت فرسا و نامناسب با شرایط روحی و فیزیکی،عدم دستمزد پایین،عدم بیمه حوادث، ساعات طولانی کار،عدم استاندارد و کیفیت نامناسب محیط،رشوه های اداری و بی عدالتی در حق کارمندان و یا به تاخیر انداختن دستمزدها و عدم پیشرفت و در جا زدن در یک رتبه برای کارمند عادی و…همه و همه.باعث میگردد تا شاهد هجوم سیل عظیمی از جوانان برای تقاضای کار به کشورهای همسایه حتی با تحمل مسائل دشواری مانند قاچاق باشیم.اینگونه، نه تنها سرمایه کار خویش را از دست میدهیم بلکه از طرفی در داخل کشور نیز سبب ورود کارگران خارجی میشویم که خود بدان معنی است که عدم موجودیت افراد متخصص،کارفهم و مسلکی در سطح کشور فراوان شده که نیاز به نیروی خارجی پیدا کرده ایم..متاسفانه ریشه یابی این معضل باز هم بصورت علت و معلولی به عدم متخصص پروری و بیتوجهی به استعدادهای جوانان وطن از سوی مسولین ذیربط دولتی برمیگردد وکوتاهی دولت و مسولین مربوطه را بخوبی به اثبات میرساند با در نظر داشت اینکه ما بیش از سه دهه جنگ را پشت سر گذارده ایم لیکن مسولین وظیفه دارند تا جهت ایجاد زمینه اشتغال و دادن اولویت به کارگران و کارمندان داخلی در جهت آموزش و راه اندازی کورسهای حرفه ای و مسلکی و همچنین سرمایه گذاری در جهت ایجاد فابریکه های تولید و راه اندازی خطوط صنعت و نساجی و ….. در بخشهای دولتی و خصوصی، به صورت گسترده در صدد رفع این مشکلات بر آید تا بتواند تضمین کننده آینده جوانان باشد
از طرفی،امروزه، روی آوردن جوانان به مواد مخدربسیار امری عادی تلقی میشود به باور من،این مشکل قابل لمس برای جوانان جامعه (روی آوری جوانان به مواد مخدر )خطرناک تر از سایر مشکلات است .همانگونه که در گزارشات رسیده و ثبت شده ازسوی سایتهای داخلی و ارگانهای بین المللی از گوشه و کنار افغانستان نگاهی می اندازیم به سادگی به این درک میرسیم که این معضل کم کم میرود تا دربرخی از شهرهای پر نفوس، تبدیل به یک غده ی چرکین سرطانی شود
این مسئله در بین جوانان مهاجری که از کشورهای همجواری مانند ایران و پاکستان که به وطن بازگشته اند محسوس تر است
که علت آن را میتوان در اثرات منفی مهاجرت و پیامدهای ناشی از افسردگی از جنگ و درد و هجر و غربت و بیکاری جوانان و یا در کشت و برداشت بی رویه مواد مخدر در سطح گسترده در داخل افغانستان جستجو کردکه متاسفانه هر روز با سرعت باور نکردنی هم قابل رشد است و میتوان در زیر پوست شهر چند مورد را روزانه در کنج هر خرابه ای به وضوح دید که عدم بی توجهی دولت برای ایجاد مراکز ترک اعتیاد بصورت رایگان و وجود باندهای توزیع کننده در بین مصرف کنندگان این موضوع را حادتر کرده است.هر چند تهیه پلانها و برنامه های ضربتی هم تا کنون نه از سوی دولت و نه از سوی نیروهای ناتو نتوانسته بصورت ریشه ای این معضل راتا به امروز حل کند لیکن امید است که با در نظر داشت برنامه ریزی منظم ودقیق و صرف هزینه و وقت در کوتاهترین زمان بشود گلیم گروههای مافیای منطقه و برخی قدرتهای محلی ساپورت کننده را برای همیشه از کلیه مناطق افغانستان بالخصوص مناطق تحت کنترل گرو پهای طالبان در جنوب و شرق برای همیشه جمع شود وبستر و زمینه بازپروری جسمی و روحی سالم برای جوانان این مرز و بوم را ایجادنمایند.
نکته ی آخری که میتوانم به آن اشاره کنم اینست که جوانان ما بیشتر بخاطر فقر و تنگدستی و همچنین سنتهای سخت حاکم بر جامعه ،دچار مشکل ازدواج هستند که این معضل هم به خودی خود به عواملی همچون (عدم حق انتخاب همسر،گزاف بودن هزینه عروسی و سر سام بودن شیر بها،اختلافات خانواده های دو طرف بخاطر فاصله های طبقاتی و فرهنگی و عدم محیط مناسب جهت گزینش درست و نداشتن آمادگی روحی و جسمی و امکانت آموزشی قبل از ازدواج) برمیگردد.البته انتظار ی هم نمیرود چرا که در جامعه ی بسته ای همچون افغانستان که عدم سواد و فقر فرهنگی در آن بیداد میکند هویداست که ارتباط گیری با جنس مخالف خود یک تابو محسوب میشود.فاصله ی ایجاد شده بین دو جنس در بسیاری جاهها بقدری زیاد است که دو نفر در ازدواج از پیش تعین شده در معرض عمل انجام شده قرار میگیرند بدون اینکه تمایلی به این عمل داشته باشند یا شناختی نسبی از وضعیت ظاهری یا روحی یکدیگر داشته باشند و گاهی خواستهای جنسی در قالب سنت ،پیامدهایی چون چند همسری برای مردان و یا ازدواج زودرس دربین دختران را بدنبال خواهد داشت که بر طبق الزامات و ارزشهای نماگین سخت جامعه، گاهی غیر قابل جبران است و اکثرأ نارضایتی جوانان را بدنبال خواهد داشت نه تنها این میل جنسی ارضاء نمیگردد بلکه بیشتر در زیر این فشار سنتها، این میل به یک اضطراب محض دو طرفه تبدیل میگردد و زنان جوان بعلت آزردگی احساسات و مردسالارانه بودن این معاملات ،در معرض آسیب پذیری بیشتری قرار میگیرند
امید که با دولت با تسهیل امر ازدواج و فرهنگ سازی بستر جامعه این مشکل را نیز در جامعه بزودی حل نماید .
نویسنده: سیما نوری
منبع: غرجستان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر