اگر گفته میشود که حکومت پاکستان به دلیل ضعف یا دلایل استخباراتی و سیاسی نمیخواهد یا نمیتواند به مسئولیت خود رسیدگی کند، برگزاری تظاهرات و تحت سوال بردن حیثیت سیاسی دولت پاکستان در سطح دنیا راه حل دیگر است تا این نظام تحت فشار قرار گیرد و برای برون رفت از ضعف و یا دستکشیدن از توطیههای استخباراتی خود عمل کند...
آنچه در کویته میگذرد یک سوال سیاسی است، هرچند رویکش آن تعصب و کینهتوزی مذهبی یا نژادی باشد. امنیت مردم از بین رفته و کسی به خاطر تهدید و گرفتن حیات مردم مورد بازخواست قرار نمیگیرد. اگر حکومت پاکستان را مسئول میدانند که چرا امنیت مردم را تأمین نمیکند، ناظر به سیاسی بودن مسأله است. برای پاسخ به این سوال نیز باید سراغ راهحلها و گزینههای سیاسی بود، نه راهحلها و گزینههای دیگری که هر چه باشند، سیاسی نیستند.
سیاست در رابطهی انسانها بر روی زمین پدید آمده است و رنگ و بوی کاملاً زمینی دارد. میتوان برای توجیه عمل سیاسی از اصطلاحات یا باورهای مذهبی کار گرفت، اما این توجیه در نفس عمل سیاسی تأثیری ندارد. به طور مثال، جنگ جان و مال و امنیت انسان زمینی را میگیرد. قدرت سیاسی برای زندگی انسان زمینی سهولت یا مشقت خلق میکند. امکانات سیاسی اگر در اختیار کسی قرار گرفت، خواستههایش را بهتر تأمین میکند. به همین علت است که باید برای مسألهی سیاسی، تحلیلهای سیاسی عرضه کرد و راهحل سیاسی پیشنهاد نمود.
لشکر جنگهوی یا هر نیرویی که در عقب قتلعامهای زنجیرهای کویته باشد، عمل سیاسی انجام میدهد. ما میتوانیم برای تسکین و آرامش فردی خود دعا کنیم و از خدا بخواهیم که انتقام مظلومان را بگیرد، اما برای نجات از قتلعامهای زنجیرهای به طرح و تدبیر مشخص سیاسی ضرورت داریم. اگر لشکر جنگهوی گروهی تشکیل داده و به طور مخفیانه عمل میکند و همه روزه کشتار سیستماتیک به راه میاندازد، باید بسنجیم که راههای مقابلهی مشخص با این گروه و اقدامات آن چیست.
اینکه از حکومت پاکستان خواسته شود به مسئولیت خود غرض تأمین مردم رسیدگی کند، یکی از طرحها است.
اگر گفته میشود که حکومت پاکستان به دلیل ضعف یا دلایل استخباراتی و سیاسی نمیخواهد یا نمیتواند به مسئولیت خود رسیدگی کند، برگزاری تظاهرات و تحت سوال بردن حیثیت سیاسی دولت پاکستان در سطح دنیا راه حل دیگر است تا این نظام تحت فشار قرار گیرد و برای برون رفت از ضعف و یا دستکشیدن از توطیههای استخباراتی خود عمل کند.
طرح اقدام بالمثل همچون لشکر جنگهوی میتواند راهحل سیاسی دیگر باشد. در این طرح، به سادگی گفته میشود که اگر شکار لشکر جنگهوی تنها هزارههایند و دیگران مثلاً پشتونها یا بلوچها از این آسیب در امان اند، دلیل مشخص لشکر جنگهوی برای شکار آنها چیست و دیگران در سکوت و نظارهگری خود چه موقفی دارند. اگر آنها با این اقدام لشکر جنگهوی مخالف اند برای جلوگیری از این عمل شنیع چه کاری میکنند و اگر هیچ کاری نمیکنند یا از این اقدام رضایت دارند و بهرهی سیاسی و اقتصادی خود را جستجو میکنند، باید بهای آن را هم در کنار لشکر جنگهوی پرداخت کنند.
سخنی از ابوذر، صحابی پیامبر نقل کرده اند که در همچون مورد منطق جالبی دارد. وی میگوید: «عجبت لمن لا یجد القوت فی بیته و لایخرج علی الناس شاهراً سیفه». (در شگفتم از کسی که لقمه نانی در خانهاش نمییابد و با شمشیر آخته بر روی همهی مردم نمیشورد.) یعنی وقتی من گرسنه باشم، همه در برابر گرسنگی من مسئول اند: جمعی نانم را گرفته اند و مرا گرسنه ساخته اند و جمعی بر این ستم شاهد بوده و سکوت کرده اند و مانع ستمگر نشده اند. پس هر دو در برابر گرسنگی من مسئول اند و باید به شمشیر آختهام پاسخ دهند.
این سخن بدون شک منطق خشونتباری دارد. اما وقتی به راهحل مشخص سیاسی برای یک مسألهی سیاسی اندیشیده میشود، این هم یکی از گزینههای سیاسی است. ابوذر نمیگوید که انسان گرسنه باید به خدا پناه ببرد و گریه و ناله و التجا کند. میگوید باید به سراغ کسی برود که باعث گرسنگی او شده یا در گرسنگی او نقشی داشته است.
لشکر جنگهوی، درست مانند طالبان، برای پیشبرد اهداف سیاسی خود از روپوش مذهبی کار میگیرد. باید این روپوش را متوجه شد و در راهحل سیاسی خود نه تنها این روپوش را برملا کرد، بلکه باید از هرگونه عملی که به تقویت و تعمیق این استفادهجویی سیاسی با روپوش مذهبی منجر میشود، اجتناب نمود. جنگ مذهبی با لشکر جنگهوی در حقیقت تغذیه کردن این لشکر برای سربازگیریهای بیشتر و فریبکاریهای گستردهتر است.
به نظر میرسد تجربهی مقاومت کابل نیز برای درک این نکته خیلی مهم است. در کابل، تا زمانی که منطق سیاسی جنگ کشف نشده بود و اصطلاحات و تعبیرات مذهبی بر ماهیت جنگ و نزاع سیاسی پرده میانداخت، روز به روز اغتشاش و ابهام در جبههی سیاسی بیشتر میشد. از وقتی که ماهیت سیاسی جنگ مورد توجه قرار گرفت و برای مقابله با اقدامات سیاسی تدابیر سیاسی ارجحیت یافت، با گذشت هر روز فضا روشنتر و سخن و عمل شفافتر و مشخصتر شد. سخنرانی بابه مزاری در پنجم جدی 1373 در واقع تیوریزهساختن همین تجربهی ارزندهی مردم بود که گفت: «در افغانستان شعارها مذهبی اما عملها نژادی اند».
روشن است که تا رسیدن به این نکته بهای سنگینی پرداخت شد، اما شاید برای دریافت آن تجربهی عظیم گریزی از این بها نبود. تنها همین حرف سیاسی بود که مسألهی سیاسی جامعهی افغانی را در بستری متفاوت قرار داد. وقتی کسی تو را با هدف سیاسی به قتل میرساند، هرچند انگیزهاش را مذهبی وانمود کند، تو باید به مقابلهی سیاسی بیندیشی. این کاری است که در تاریخ بشر، تجربههای مختلف اعم از چهرههای مذهبی و غیرمذهبی را به یادگار گذاشته است. پیامبر اسلام، برای مقابله با طرحها و اقدامات قریش و احزاب و دستههای عرب و یهود و ایران و روم رویکردهای سیاسی اتخاذ میکرد. جنگ و صلح، کمین و حمله، دفاع و گریز و پیمان و قراردادهای پیامبر اسلام همه رویکردهای زمینی بودند. هیچ کس و هیچ نیرویی در تاریخ بشر نبوده است که با اقدام و عمل سیاسی مواجه بوده، اما به پاسخی سیاسی مبادرت نکرده باشد.
برای رسیدگی به وضعیت کویته باید تدابیر هوشمندانه، اما دقیق و عملی سنجید. شکی نیست که وضعیت کویته، همه را غافلگیر کرده است، به خصوص خود مردمی را که در کویته به دام شکار همهروزه گیر افتاده اند. کویته برای مردم هزاره پناهگاه کاذبی بیش نبوده، اما کمتر کسی به این خصوصیت آن توجه کرده است. ظاهراً اولین بار در ششم جولای 1986 تکانهی عظیمی در کویته پیش آمد که مردم را متوجه کاذب بودن فضایی ساخت که تصور میکردند در آن فضا از امنیتی برخوردار اند که هر کاری دل شان خواست انجام میدهند. کویته، همچون جزیرهی کوچکی است که برای هزارهها به سادگی میتواند به دام خطرناکی تبدیل شود. جنگ اتنیکی - نژادی افغانستان میتواند در کویته شکار بگیرد. جنگ مذهبی و ایدئولوژیک ایران میتواند در کویته شکار بگیرد. بحران اقتصادی و توطیههای مافیایی میتواند در کویته شکار خلق کند. از این نکتهها نباید ساده عبور کرد. ادبیات سیاسی کویته باید به دقت مورد بازبینی قرار گیرد. رهبریت سیاسی در کویته باید جدی گرفته شود. استفاده از شعارهای مذهبی برای مشتعل کردن جنگهای سیاسی باید مورد مراقبت قرار گیرد.
اگر برای وضعیت اضطراری کویته پاسخ و راهحلی در نظر گرفته شود که روشن، قاطع، سیاسی و سنجیدهشده باشد، امکان مهار کردن فاجعهای که همه را تهدید میکند فراوان است. این راهحل را نباید از کسانی گرفت که به طور مستقیم بر وضعیت اشراف ندارند و در راهحلهای خود هزینهها را به طور مستقیم پرداخت نمیکنند. آگاهان کویته باید خرد و هوشمندی خود را در اتخاذ راهحلی متناسب با شرایط و امکانات محیطی به اثبات رسانند.
شکی نیست که در وضعیت کویته استثنای خاصی وجود ندارد. این وضعیت در گذشته مثالهای فراوان داشته و در آینده نیز تکرارهای زادی خواهد داشت. مهم این است که از وضعیت چه میآموزیم و بهترین پاسخ ما برای مقابله با چالشهای وضعیت چیست. غرب کابل آزمون دیروز ما بود. کویته آزمون امروز ماست. آزمونهای دیگری داریم که باید در فردای نزدیک منتظر آنها باشیم و خود را برای رسیدگی به آنها آماده سازیم.
نویسنده: استاد عزیز رویش
منبع: افشار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر