در این وبلاگ مطالب مختلف مربوط به افغانستان در مجموع و مخصوصاً هزاره ها در سراسر جهان، سایر مطالب و یادداشت های شخصی به نشر میرسد.
سلام هزارستان چشم براه نظرات، پیشنهادات و انتقادات سازندۀ شماست، و هم چنان از قلم بدستان گرامی میخواهد که دست نوشته هایشان را برای سلام هزارستان بفرستند تا زینت بخش صفحات آن گردد.

۱۳۹۰ آبان ۲, دوشنبه

آدم مرده ازمو سواد شی باله شده اما فلم بابه ره ندیده



چشم این خانم به کامپیوتر من خورد که در داخل بیگم بود به من گفت ( بچیم او چیزه ) گفتم مادر کمپیوتر است بمن گفت ( او بچه فلم بابه ره هم دری ) گفتم منظورت از فلم بابه چیست گفت ( امو جنگا که بابه مزاری هم سخنرانی کرده ) متوجه شدم که فلم برای تاریخ را میخواهد...

این صدای خانم است که علاقه زیاد به دیدن فلم برای تاریخ دارد
زنی در سن حدود شصت  سال در یکی از قریه های بامیان که من برای مصاحبه به آن قریه رفته بودم وقتی در باره وضعیت زندگی شان صحبت های داشتم ومصاحبه گرفتم برایم بسیار با زبان خالص هزارگی معلومات داد " وقتی که وسایل خود از قبیل کمره عکاسی  وایس ریکاردر وکمره فلم برداریم را دوباره به بیگ خود می انداختم چشم این خانم به کامپیوتر من خورد که در داخل بیگم بود  به من گفت ( بچیم او چیزه ) گفتم مادر کمپیوتر است بمن گفت ( او بچه فلم بابه ره  هم دری ) گفتم منظورت از فلم بابه چیست گفت ( امو جنگا که بابه مزاری هم سخنرانی کرده ) متوجه شدم که فلم برای تاریخ را میخواهد خوشبختانه فلم برای تاریخ که با زحمات آقای نصرالله پیک تهیه وتدوین شده است  درکامپیوترم موجود بود وبرای این مادر گفتم دارم گفت ( اوبچه خیر بنگری یکدفعه اموره بیل ) کمپیوتر را روشن کردم وفلم برای تاریخ را به روی صفحه آوردم این خانم دیگر بادقت نگاه میکرد واشکهای چشمش سرازیر وآنرا با گوشه چادر پاک میکرد برایش گفتم مادر چرا گریه میکنی؟ گفت ( بچیم گپ نزن بیل که ما امیره سیل کنوم )مجبور شدم دیگر حرفی نزنم ونشستم تا این فلم که بیش از یک ساعت طول میکشید ختم گردد وقتی فلم نزدیک به تمام شدن بود دختری با بیگ مکتب خود به خانه آمد سلام داد وگفت فلم چه هست مادرش ویا اینکه مادر بزرگش میشد گفت (بچیم فلم بابه یه ) دخترگفت فلم بابه چیه گفت فلم بابه مزاریه گفت مه هم ندیدم ماهم نگاه کنم هردو نگاه میکردند که فلم تمام شد از این مادر سئوال کردم چطور میدانستی که همچو فلم وجود دارد گفت سه بار این فلم را  بچه هایم به موبایل آورده بود دیدم از دختر که صنف 11 مکتب بود پرسیدم شما هم این فلم را دیده بودید گفت نه ندیدم این مادر رو ی خود به طرف من کرد گفت ( آدم مرده ازمو سوادشی باله شده اما فلم بابه ره ندیده ) از این مادر سئوال کردم که چرا در وقت دیدن فلم اشک میریخت به من گفت  (بچیم خیلی روزگار بد بوده مردم ازمو چورشد کشته شد خانهای شی خراب شد اوروز بدگیا ره باید ار روز اشک ریخت )
نویسنده: هادی غفاری
منبع: افشار

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر