نازنین هزاره
سرم درشور ودر غوغا شد از زمین هزاره
دلم غرق هوای رویی ماه جبین هزاره
دوچشمم تا که افتاده به آن چشمان بادامی
به رخسار چوگل زیبای نازنین هزاره ،
....
نازنین هزاره
سرم درشور ودر غوغا شد از زمین هزاره
دلم غرق هوای رویی ماه جبین هزاره
دوچشمم تا که افتاده به آن چشمان بادامی
به رخسار چوگل زیبای نازنین هزاره ،
به آن قد مناسب با سر وسرو سیمای چون لاله
زده آتش به جانم عشق آتشین هزاره
شود جان صدقه ی آن گلرخان شوخ شهلایی
شود دل آب از گلچهره و گلچین هزاره
کنون در عالم غربت نباشد درسرم فکری
به جز فکر وخیال ملک وسرزمین هزاره
به جز فکر و خیال روی مغدوشیزگان ما
خیال لعل چون شیر وشکر شیرین هزاره
تورا من از خدا خواهم که دایم در امان باشی
زچشم بد الا ای دختر خوشبین هزاره..
به جنت میرود (زردادی) با این جمله عصیانش
که او جان داد در راه تو و در دین هزاره..
شعر از محسن زر دادی
منبع: گلهای حسرت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر