با گذر زمان، شاید آبها از آسیاب بیفتند و تنور سرد شود، اما آنانی که در وضعیت کنونی قربانی میشوند دوباره زنده شده و بر نمیگردند. فرصتهایی که از مردم گرفته میشود بر سرنوشت فردای آنها تأثیر میگذارد. این فرصتها همان زمانی اند که باید برای تحکیم پایههای معیشت و سیاست و روابط فردا کار گرفته شوند. وقتی امروز این فرصتها هدر شوند، فردا باید هزینههای گزافتری پرداخته شود تا قبل از همه آسیبهای این فرصتهای از دسترفته جبران شوند...
وضعیت اضطراری، بیانگر حالت فوقالعادهای است که معمولاً مستلزم تصمیمگیری و عمل اضطراری است. در حالت اضطراری، "سرعت" در تصمیمگیری و عمل، جای "دقت" در تصمیمگیری و عمل را تنگ میکند. در حالتهای عادی است که وقت داریم ابعاد مختلف یک مسأله را بررسی کنیم و با دیدی نسبتاً جامع به نیازها رسیدگی کنیم. در حالتهای اضطراری این شانس را از دست میدهیم.
***
آنچه فعلاً در کویتهی پاکستان جریان دارد، حالت اضطراری است. همه روزه مردم به طور گروهی و انفرادی قربانی میشوند. تظاهرات و اعتراض در این یا آن گوشهی جهان برای رسیدگی به وضعیت اضطراری در کویته واکنشی خوب است، اما به هیچ صورت پاسخی کافی و بسنده نیست. این تظاهرات، میتوانند مردم کویته را از لحاظ عاطفی و روانی تسکین بخشند که بالاخره کسی و کسانی هستند که به وضع آنان توجه دارند، اما واقعیت خشونت و نفرتهای نژادی و مذهبی را که همه روزه قربانی میگیرد، تغییر نمیدهد.
سمینار و ورکشاپ برگزار کردن و چند و چون مسأله را از لحاظ تیوریک بررسی کردن نیز مشکل کویته را برطرف نمیکند. در کویته مسألهی بالفعل این است که مردم از کار و تجارت و تحصیل و گشت و گذار عادی محروم شده اند. هراس سطح کوچهها را بلعیده و درون خانهها خزیده است. دولت پاکستان برای بهبودی وضعیت کاری انجام نمیدهد یا نمیتواند انجام دهد. سیاستمداران و رهبران ارشد کویته یا به قتل رسیده اند، یا فرار کرده و به محیطهای امن پناه برده اند و یا از بیم جان و اینکه ناخننما نشوند، زیرزمینی شده اند. میدان مانده است برای چند واعظ مذهبی یا ریشسفید قومی که در خفا و علن، با تبلیغات و توجیهات خود، نه اینکه راهحلی برای مردم پیشنهاد کنند، بلکه نفرت و عقدههای شان را هرچه گرهخوردهتر سازند. جوانان ملتهب از حس انتقام اند، اما نمیدانند چه کار کنند که بهای آن بیشتر از رنجهای کنونی نباشد.
***
در وضعیت اضطراری، به تصامیم و عملهای اضطراری ضرورت است. مثلاً کسانی باید بدانند که از گلآلود شدن آب، تنها هزارهها نیستند که زیان میبینند. دیگران نیز بهای سنگینی خواهند پرداخت. اما مهم این است که پیامی به این روشنی چگونه میتواند برای همه، از گروه جنگهوی تا افراطیون بلوچ و پشتون و تا مقامات حکومت پاکستان، انتقال داده شود؟
با گذر زمان، شاید آبها از آسیاب بیفتند و تنور سرد شود، اما آنانی که در وضعیت کنونی قربانی میشوند دوباره زنده شده و بر نمیگردند. فرصتهایی که از مردم گرفته میشود بر سرنوشت فردای آنها تأثیر میگذارد. این فرصتها همان زمانی اند که باید برای تحکیم پایههای معیشت و سیاست و روابط فردا کار گرفته شوند. وقتی امروز این فرصتها هدر شوند، فردا باید هزینههای گزافتری پرداخته شود تا قبل از همه آسیبهای این فرصتهای از دسترفته جبران شوند.
***
زمانی کابل نیز به وضعیت اضطراری گیر افتاده بود. ظاهراً این وضعیت اضطراری با کودتای حزب دموکراتیک خلق آغاز شد. وقتی بگیر و ببند و بزن و بکش شروع شد، فرصت برای این باقی نماند که چه کاری باید کرد تا دقیقتر باشد، بلکه شتاب در این بود که چه کاری باید کرد که فوریتر باشد. این وضعیت اضطراری با فرارسیدن دههی هفتاد شدیدتر شد. تا کسانی چشم باز کردند، صدای انفجار و شلیک گلوله، ترجمان نفرت و کینههایی شد که گویا برای قرنهای متمادی برای برونآمدن نفس میزد. در این وضعیت اضطراری باید تصمیم اضطراری گرفته میشد و عمل اضطراری صورت میگرفت. کسانی که این خصیصه را در آن وضعیت خاص درک نکردند، به سادگی به حاشیه رفتند و کسانی که جرأت تصمیم و عمل در شرایط اضطراری داشتند، جلو افتادند و به ساختن سرنوشت اقدام کردند.
فعالان وضعیت اضطراری همچون آفرینندگان اثر اند و منتقدان آنها همچون منتقدان اثر. نقد اثر بر آفرینش اثر تأثیر نمیگذارد. میتواند دید و تجربهی آیندگان را روشنتر و شفافتر سازد، اما نمیتواند از خلق اثر و هزینههایی که اثر برداشته است، جلوگیری کند. جنگ کابل، به هر حال، پیش آمد. کسی که گرفتار جنگ شد، جنگ را واقعیت عینی در برابر دروازهی خانهاش میدید. یا باید تصمیم میگرفت بکشد، یا اجازه دهد کشته شود یا باید فرار کند یا باید دیگری را فراری دهد. آنهایی که این وضعیت اضطراری را پدید آوردند، همیشه میتوانند نقد و ملامت بار شوند، اما واقعیت جنگ و کشتار و فرار و آوارگی با این نقد و ملامتی جبران نمیشود. باید کاری میشد که از این وضعیت اضطرار جلوگیری شود، آنچه که به هر حال، نشد.
***
وضعیت اضطراریی را هیچ کسی خوش ندارد. اما برای اجتناب از گیرافتادن در وضعیت اضطرار باید قبل از قبل تدابیری سنجیده شود که این وضعیت فرا نرسد. به نظر میرسد افغانستان هنوز هم گرفتار وضعیت اضطراری نیست؛ یعنی آن وضعیتی که در راه است و همه باید در میان دو گزینه، نه پنج و هشت گزینه، یکی را انتخاب کنند، فرا نرسیده است. گویا هنوز هم فرصت است تدابیری سنجیده شود که کسی به تصمیم و عملهای اضطراری مجبور نشود. اگر خرد و هوش سیاسی ما در زمانی که در اختیار داریم نتواند تدابیر معقولتری را در برابر ما قرار دهد، فردا برای نقزدن و انتقاد کردن و خوش آمد و بدآمدگفتن، اقبالی نخواهیم داشت. در وضعیت اضطراری کسی به هزینه نمیاندیشد. به آینده و پیامدهای عمل نیز نمیاندیشد. به نجات از وضعیت اضطراری میاندیشد.
امروز کویته به وضعیت اضطراری گرفتار است و به تصمیم و عمل اضطراری نیاز دارد. فردا این سوال دروازهی کابل و سایر نقاط افغانستان را نیز دقالباب خواهد کرد. همه، بدون شک، نابود نمیشوند، اما آنانی که در وضعیت اضطراری گیر میافتند، هزینهای را پرداخت میکنند که در وضعیت عادی قادر به جبران کردن آن نخواهند بود.
برخلاف برخی تیوریهایی که از چاشنی خشونت و نفرت لبریز اند، بهتر است از همگانی شدن وضعیت اضطراری جلوگیری کنیم. هوش و خرد سیاسی ما حکم میکند که از تمام امکانات و لوازمی که در اختیار داریم، جلو ورود در وضعیت اضطراری را بگیریم، اما وقتی در وضعیت اضطراری گیر افتادیم، باید آماده باشیم تا کاری متناسب با اقتضاهای وضعیت اضطراری انجام دهیم.
نویسنده: استاد عزیز رویش
منبع: افشار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر