در این وبلاگ مطالب مختلف مربوط به افغانستان در مجموع و مخصوصاً هزاره ها در سراسر جهان، سایر مطالب و یادداشت های شخصی به نشر میرسد.
سلام هزارستان چشم براه نظرات، پیشنهادات و انتقادات سازندۀ شماست، و هم چنان از قلم بدستان گرامی میخواهد که دست نوشته هایشان را برای سلام هزارستان بفرستند تا زینت بخش صفحات آن گردد.

۱۳۹۰ مهر ۱۱, دوشنبه

خود را به وضعیت اضطراری نکشانیم



با گذر زمان، شاید آب‏ها از آسیاب بیفتند و تنور سرد شود، اما آنانی که در وضعیت کنونی قربانی می‏شوند دوباره زنده شده و بر نمی‏گردند. فرصت‏هایی که از مردم گرفته می‏شود بر سرنوشت فردای آنها تأثیر می‏گذارد. این فرصت‏ها همان زمانی اند که باید برای تحکیم پایه‏های معیشت و سیاست و روابط فردا کار گرفته شوند. وقتی امروز این فرصت‏ها هدر شوند، فردا باید هزینه‏های گزاف‏تری پرداخته شود تا قبل از همه آسیب‏های این فرصت‏های از دست‏رفته جبران شوند...

وضعیت اضطراری، بیانگر حالت فوق‏العاده‏ای است که معمولاً مستلزم تصمیم‏گیری و عمل اضطراری است. در حالت اضطراری، "سرعت" در تصمیم‏گیری و عمل، جای "دقت" در تصمیم‏گیری و عمل را تنگ می‏کند. در حالت‏های عادی است که وقت داریم ابعاد مختلف یک مسأله را بررسی کنیم و با دیدی نسبتاً جامع به نیازها رسیدگی کنیم. در حالت‏های اضطراری این شانس را از دست می‏دهیم.
***
آنچه فعلاً در کویته‏ی پاکستان جریان دارد، حالت اضطراری است. همه روزه مردم به طور گروهی و انفرادی قربانی می‏شوند. تظاهرات و اعتراض در این یا آن گوشه‏ی جهان برای رسیدگی به وضعیت اضطراری در کویته واکنشی خوب است، اما به هیچ صورت پاسخی کافی و بسنده نیست. این تظاهرات، می‏توانند مردم کویته را از لحاظ عاطفی و روانی تسکین بخشند که بالاخره کسی و کسانی هستند که به وضع آنان توجه دارند، اما واقعیت خشونت و نفرت‏های نژادی و مذهبی را که همه روزه قربانی می‏گیرد، تغییر نمی‏دهد.
سمینار و ورکشاپ برگزار کردن و چند و چون مسأله را از لحاظ تیوریک بررسی کردن نیز مشکل کویته را برطرف نمی‏کند. در کویته مسأله‏ی بالفعل این است که مردم از کار و تجارت و تحصیل و گشت و گذار عادی محروم شده اند. هراس سطح کوچه‏ها را بلعیده و درون خانه‏ها خزیده است. دولت پاکستان برای بهبودی وضعیت کاری انجام نمی‏دهد یا نمی‏تواند انجام دهد. سیاستمداران و رهبران ارشد کویته یا به قتل رسیده اند، یا فرار کرده و به محیط‏های امن پناه برده اند و یا از بیم جان و اینکه ناخن‏نما نشوند، زیرزمینی شده اند. میدان مانده است برای چند واعظ مذهبی یا ریش‏سفید قومی که در خفا و علن، با تبلیغات و توجیهات خود، نه اینکه راه‏حلی برای مردم پیشنهاد کنند، بلکه نفرت و عقده‏های شان را هرچه گره‏خورده‏تر سازند. جوانان ملتهب از حس انتقام اند، اما نمی‏دانند چه کار کنند که بهای آن بیشتر از رنج‏های کنونی نباشد.
***
در وضعیت اضطراری، به تصامیم و عمل‏های اضطراری ضرورت است. مثلاً کسانی باید بدانند که از گل‏آلود شدن آب، تنها هزاره‏ها نیستند که زیان می‏بینند. دیگران نیز بهای سنگینی خواهند پرداخت. اما مهم این است که پیامی به این روشنی چگونه می‏تواند برای همه، از گروه جنگهوی تا افراطیون بلوچ و پشتون و تا مقامات حکومت پاکستان، انتقال داده شود؟
با گذر زمان، شاید آب‏ها از آسیاب بیفتند و تنور سرد شود، اما آنانی که در وضعیت کنونی قربانی می‏شوند دوباره زنده شده و بر نمی‏گردند. فرصت‏هایی که از مردم گرفته می‏شود بر سرنوشت فردای آنها تأثیر می‏گذارد. این فرصت‏ها همان زمانی اند که باید برای تحکیم پایه‏های معیشت و سیاست و روابط فردا کار گرفته شوند. وقتی امروز این فرصت‏ها هدر شوند، فردا باید هزینه‏های گزاف‏تری پرداخته شود تا قبل از همه آسیب‏های این فرصت‏های از دست‏رفته جبران شوند.
***
زمانی کابل نیز به وضعیت اضطراری گیر افتاده بود. ظاهراً این وضعیت اضطراری با کودتای حزب دموکراتیک خلق آغاز شد. وقتی بگیر و ببند و بزن و بکش شروع شد، فرصت برای این باقی نماند که چه کاری باید کرد تا دقیق‏تر باشد، بلکه شتاب در این بود که چه کاری باید کرد که فوری‏تر باشد. این وضعیت اضطراری با فرارسیدن دهه‏ی هفتاد شدیدتر شد. تا کسانی چشم باز کردند، صدای انفجار و شلیک گلوله، ترجمان نفرت و کینه‏هایی شد که گویا برای قرن‏های متمادی برای برون‏آمدن نفس می‏زد. در این وضعیت اضطراری باید تصمیم اضطراری گرفته می‏شد و عمل اضطراری صورت می‏گرفت. کسانی که این خصیصه را در آن وضعیت خاص درک نکردند، به سادگی به حاشیه رفتند و کسانی که جرأت تصمیم و عمل در شرایط اضطراری داشتند، جلو افتادند و به ساختن سرنوشت اقدام کردند.
فعالان وضعیت اضطراری همچون آفرینندگان اثر اند و منتقدان آنها همچون منتقدان اثر. نقد اثر بر آفرینش اثر تأثیر نمی‏گذارد. می‏تواند دید و تجربه‏ی آیندگان را روشن‏تر و شفاف‏تر سازد، اما نمی‏تواند از خلق اثر و هزینه‏هایی که اثر برداشته است، جلوگیری کند. جنگ کابل، به هر حال، پیش آمد. کسی که گرفتار جنگ شد، جنگ را واقعیت عینی در برابر دروازه‏ی خانه‏اش می‏دید. یا باید تصمیم می‏گرفت بکشد، یا اجازه دهد کشته شود یا باید فرار کند یا باید دیگری را فراری دهد. آنهایی که این وضعیت اضطراری را پدید آوردند، همیشه می‏توانند نقد و ملامت بار شوند، اما واقعیت جنگ و کشتار و فرار و آوارگی با این نقد و ملامتی جبران نمی‏شود. باید کاری می‏شد که از این وضعیت اضطرار جلوگیری شود، آنچه که به هر حال، نشد.
***
وضعیت اضطراریی را هیچ کسی خوش ندارد. اما برای اجتناب از گیرافتادن در وضعیت اضطرار باید قبل از قبل تدابیری سنجیده شود که این وضعیت فرا نرسد. به نظر می‏رسد افغانستان هنوز هم گرفتار وضعیت اضطراری نیست؛ یعنی آن وضعیتی که در راه است و همه باید در میان دو گزینه، نه پنج و هشت گزینه، یکی را انتخاب کنند، فرا نرسیده است. گویا هنوز هم فرصت است تدابیری سنجیده شود که کسی به تصمیم و عمل‏های اضطراری مجبور نشود. اگر خرد و هوش سیاسی ما در زمانی که در اختیار داریم نتواند تدابیر معقول‏تری را در برابر ما قرار دهد، فردا برای نق‏زدن و انتقاد کردن و خوش آمد و بدآمدگفتن، اقبالی نخواهیم داشت. در وضعیت اضطراری کسی به هزینه نمی‏اندیشد. به آینده و پیامدهای عمل نیز نمی‏اندیشد. به نجات از وضعیت اضطراری می‏اندیشد.
امروز کویته به وضعیت اضطراری گرفتار است و به تصمیم و عمل اضطراری نیاز دارد. فردا این سوال دروازه‏ی کابل و سایر نقاط افغانستان را نیز دق‏الباب خواهد کرد. همه، بدون شک، نابود نمی‏شوند، اما آنانی که در وضعیت اضطراری گیر می‏افتند، هزینه‏ای را پرداخت می‏کنند که در وضعیت عادی قادر به جبران کردن آن نخواهند بود.
برخلاف برخی تیوری‏هایی که از چاشنی خشونت و نفرت لبریز اند، بهتر است از همگانی شدن وضعیت اضطراری جلوگیری کنیم. هوش و خرد سیاسی ما حکم می‏کند که از تمام امکانات و لوازمی که در اختیار داریم، جلو ورود در وضعیت اضطراری را بگیریم، اما وقتی در وضعیت اضطراری گیر افتادیم، باید آماده باشیم تا کاری متناسب با اقتضاهای وضعیت اضطراری انجام دهیم.
نویسنده: استاد عزیز رویش
منبع: افشار

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر